دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٠
رتبه
رتبه در دیکشنری
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

پیشنهادی موجود نیست.

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
I am dying for a chance to pummel that guy.
دیدگاه
٠

میمیرم برای فرصتی که بتونم یارو ( طرف ) رو مشت بارانش کنم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Treat your body like a dartboard and pummel it with bad habits, and you won't have energy for fun.
دیدگاه
٠

اگر با بدن خود مانند تخته دارت، رفتار کنید و آن را با عادات بد، بمباران ( مشت باران ) کنید، دیگر ( آنگاه ) نایی ( انرژی ) برای سرگرمی ( و تفریح ) نخو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
For a full-service luxurious getaway that won't completely pummel your eco-conscience, the Amaryllis Beach Resort in Christ Church, Barbados, West Indies, may be the ticket.
دیدگاه
٠

برای سفری مجلل با خدمات کامل که وجدان زیست محیطی شما را اصلاً شرمنده نکند ( آزار ندهد ) ، اقامتگاه ساحلی" آماریلیس Amaryllis" در کلیسای مسیحیان، بارب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Ali shocked his trainers and the sports world by leaning against the ropes and allowing Foreman to pummel him.
دیدگاه
٠

" ( محمد ) علی" با تکیه دادن به طناب ها و اجازه دادن به " ( جورج ) فورمن" برای زدن ضربات پی در پی ( مشت باران کردنش ) ، مربیان خود و دنیای ورزش را شگ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
Ali leaned against the ropes and allowed Foreman to pummel him.
دیدگاه
٠

" ( محمد ) علی" به طناب ها تکیه داد و به " ( جورج ) فورمن" اجازه داد تا مشت بارانش کند.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.