دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٢٦٩
رتبه در دیکشنری
٧,٥٤٩
لایک
٢٤
دیسلایک
٤
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
٣
در نوردیدن، زیر پا گذاشتن The hurricane tore through the town, leveling everything in its path. طوفان شهر را درنوردید و همه چیز را در مسیر خود صاف ک ...
١ سال پیش
٥
میطلبه But I think this steak calls for a great bottle of wine. اما بنظر من این استیک یه بطری شراب ناب میطلبه.
١ سال پیش
٠
معادل دقیق فارسی نداره ولی میشه اینو براش بکار برد: چشمام در اومد از شدت گریه
١ سال پیش
٠
On account of what she said, I didn’t come to the party. رو حساب چیزی که گفت، مهمونی رو نیومدم.
١ سال پیش
٣
از پس کاری بر آمدن
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.