دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٢٣١
رتبه در دیکشنری
٧,٥٢٣
لایک
٢٠
دیسلایک
٣
جدیدترین پیشنهادها
٦ ماه پیش
٢
در نوردیدن، زیر پا گذاشتن The hurricane tore through the town, leveling everything in its path. طوفان شهر را درنوردید و همه چیز را در مسیر خود صاف ک ...
٦ ماه پیش
٥
میطلبه But I think this steak calls for a great bottle of wine. اما بنظر من این استیک یه بطری شراب ناب میطلبه.
١٠ ماه پیش
٠
معادل دقیق فارسی نداره ولی میشه اینو براش بکار برد: چشمام در اومد از شدت گریه
١٠ ماه پیش
٠
On account of what she said, I didn’t come to the party. رو حساب چیزی که گفت، مهمونی رو نیومدم.
١ سال پیش
٢
از پس کاری بر آمدن
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.