پیشنهادهای mahboobeh jazi (٦٦)
٦٢
١ سال پیش
٠
قدر قدرت. حاکم. قادر. فرد قدرتمند
١ سال پیش
١
یه چیزایی سرش می شه از فلان چیز سر در میاره
١ سال پیش
١
یه چیزایی سرش می شه.
١ سال پیش
١
قبول دارم. حق با توئه.
١ سال پیش
٠
بردن عنوان قهرمانی پیروز شدن
١ سال پیش
٣
تیری در تاریکی
١ سال پیش
١
کالباس. گوشت گاو خشک شده
١ سال پیش
١
فریب دادن The word came from a time when there was a common practice to export nutmeg from America to England. Dishonest exporters would substitute r ...
١ سال پیش
٠
در معنی اصطلاحی یعنی هیزبازی درآوردن
١ سال پیش
٤
وراج
١ سال پیش
٠
تیزاندازی از محلی که قابل روئیت نیست
١ سال پیش
٠
ور رفتن با کسی سیخونک زدن
١ سال پیش
٠
انگولک کردن
١ سال پیش
٠
کفه ترازو را به نفع چیزی پایین بردن
١ سال پیش
٢
آویزان، ناراحت، خجالت زده
١ سال پیش
٠
سرشون رو دزدین قایم شدن ناگهانی
٢