دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٦,٧٩٢
رتبه در دیکشنری
٦٨١
لایک
١٣٣
دیسلایک
٧
جدیدترین پیشنهادها
٣ هفته پیش
١
Hinder: مانع شدن، سخت کردن، کند کردن ( نکته: کاری رو کاملاً متوقف نمی کنه، فقط انجامش رو سخت یا کند می کنه. ) Prevent: جلوگیری کردن، مانع شدن ( ...
٢ ماه پیش
٠
فرار کردن، گریختن در واقع گذشته flee to هستش
٣ ماه پیش
٠
میتونه به معنای هم سطح، هموار، لب به لب، هم باشه The eyes lie flush with the body and do not protrude at all بر اساس یک کتاب تافل. متن راجع به یک نو ...
٤ ماه پیش
٠
عبارت "You got it" بسته به لحن و موقعیت، چند معنی رایج داره: 1. حتماً / چشم / باشه ( وقتی کسی ازت درخواستی می کنه ) A: Can you send me the report b ...
٤ ماه پیش
١
متوقف کردن کسی از انجام کاری نقشه رو نقش بر آب کردن بر باد دادن، نابود کردن به چیزی خاتمه دادن
جدیدترین ترجمهها
٧ ماه پیش
Identical twins, clearly, are far more concordant in general than are fraternal twins.
٠
واضح است که دوقلوهای همسان به طور کلی بسیار هماهنگ تر از دوقلوهای غیر همسان هستند
٧ ماه پیش
The events were faithfully recorded in her diary.
٠
وقایع عینا ( به طور کامل ) در دفتر خاطرات او ثبت شد
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.