پیشنهادهای That guy (٨)
٢٩
٥ سال پیش
-١
پشت سر هم ، یا بی وقفه
٥ سال پیش
٤٧
پشت سر هم، بدون وقفه مثال: we get six days off in a row
٥ سال پیش
١٢
Sweden, Norway, Finland, Denmark, Iceland
٥ سال پیش
٤
ناحیه ی مرکزی
٥ سال پیش
١٩
کالای قابل معامله
٥ سال پیش
٧
a painful or horrific experience, especially a protracted one
٥ سال پیش
١٦
زمین چمن مخصوص ورزش
٥ سال پیش
٥
هیاهو همهمه