تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Never وقت گل نی! هرگز! ( یک اتفاق محال )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

What's the problem? مشکل چیه؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

To set high goals آینده نگری! هدف بزرگ داشتن بلندپروازی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Im grateful; Im relieved خداروشکر! خیلی خوشحالم که. . . به خیر گذشت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

To scold; to tell someone in strong words what one really thinks سرکوب زدن! سرزنش کردن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Under severe strain; very anxious دلهره انجام کاری داشتن! استرس داشتن!

پیشنهاد
٣

To betray someone از پشت به کسی خنجر زدن! نامردی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

To look at; to see for the first time چشم به کسی یا چیزی افتادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

The most helpful assistant or employee دست راست کسی بودن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Unemployed; not working از کار بی کار شدن !

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

To manage one's money so as to have enough to live on; yo be okay financially برابر کردن دخل و خرج!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To be optimistic; to think about the positive part or aspect of a situation نیمه پر لیوان را دیدن! آن روی سکه را دیدن! به جنبه مثبت کار نگاه کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To barely have enough money to survive به زور دستت به دهانت رسیدن! امرار معاش به سختی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

If there are no other alternatives left; the last solution for getting out of a difficulty آخرین شانس ! انتخاب از روی ناچاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

To stay positive سرتو بالا بگیر!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

In the worst case; if absolutely necessary در بدترین حالت ممکن!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

To persevere; to not give up جا نزن ! از تلاش دست برندار!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

To lose one's job; to get fired اخراج شدن ، از دست دادن یک شغل