دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٥٤٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٤,٥٦٥
لایک
لایک
٥٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١٥

اطلاعات غلط دادن به شیوه متقلبانه، در اصطلاح عامیانه فارسی" پیچوندن"!! برای مثال :من این چیزا رو نگفتم، او حرفای منو برعکس منتقل کرده! یا او داره میپ ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٣

گذاشتن، گذاشته شدن. . برای مثال :برای فروش گذاشته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١

1 پشت سر گذاشتن، دشت کردن:با قهرمانی در تورنمنت تنیس فصل خوبی رو پشت سر گذاشت!، 2 نقطه اوج :اوج کار او اجرای قطعه سوم بود!، 3 سقف، محدودیت:سقف بودجه ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٤

محرز بودن، عیان it has been well documented that he has wanted to make additions to the team. برای همه محرز هست که او دنبال یارگیری برای تیمشه!

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٤

جواب خودش رو پس داده، به اثبات رسیده، در گذشته به تایید رسیده

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.