ترجمههای RanaTP (٥)
٦٠
٣ روز پیش
I took the liberty of cancelling your reservation.
٠
من خودم ترتیبِ کنسل کردن رزرو شما رو دادم .
٣ روز پیش
He told us only the bare bones of the story.
٠
او فقط قسمت های اصلی و ضروری داستان رو بهمون گفت .
٣ روز پیش
I can't tell you more than the bare bones of what happened.
٠
من چیزی بیشتر از قسمت های اصلیِ اتفاقی که افتاده نمیتونم چیزی بهت بگم .
٣ روز پیش
The supermarket's owner planned to postpone the grand opening until Saturday.
٠
مالکِ سوپرمارکت برنامه ریزی کرده بود تا افتتاحیه بزرگ را تا روز شنبه به تعویق بیندازد.
١ هفته پیش
Right now, the number 1 task is to work against the clock to save lives. Every single minute and every single second counts.
٠
در حال حاضر ، مهم ترین وظیفه اینه که بکوب و سریع کار کنیم تا جان آدم ها رو نجات بدیم. هر دقیقه و هر ثانیه اهمیت داره .