پیشنهادهای رحمان جعفری قوامی (١٢)
٥٩
١ سال پیش
٨
دیگه ( منفی کردن فعل ) مثال:they no longer care اونها دیگه اهمیتی نمیدن
١ سال پیش
١
فقط همینو بگم که. . .
٤ سال پیش
٠
کوتاه سخن
٥ سال پیش
٠
اتیکیت سینه، سنجاق سینه
٥ سال پیش
١١
درخور اعتنا
٥ سال پیش
٦
کلمه محظور به معنی' ممنوع' و 'حرام' است و نباید با کلمه محذور که به معنای 'مانع' و 'گرفتاری' است اشتباه گرفته شود. مثال:در محذور واقع شدم. محذور اخل ...
٥ سال پیش
٠
به کارگیری افراد خانواده یا اقوام و نزدیکان در نهادها، ارگان و یا صنفی بدون توجه به صلاحیت و کارکرد آنها
٥ سال پیش
١
سفری پرماجرا و سرشار از رویداد که امیدی به بارگشت شخص نباشد اما این بازگشت رخ دهد. اشاره به داستان ادیسه اثر هومر
٥ سال پیش
١
کاسبکار، کارمند رشوه بگیر
٥ سال پیش
٥
اقدام به پرتاب کسی یا چیزی از پنجره
٥ سال پیش
٠
مزاحم شدن، سرخر شدن
٥ سال پیش
٨
اهمیت پیدا کردن