پیشنهادهای نداسهرابی (٩١)
مسموع :قابل پذیرفتن
متلف : مامور
احتراز : جلوگیری
تخییر : اختیار داره
وقتی فردی در دادگاه محکوم به پرداخت بدهی یا ضرر و زیان و امثال آن می شود، در اصطلاح به آن مالی که به پرداخت آن محکوم شده است، محکوم به می گویند.
عاجز: پیر ، ناتوان
یعنی راجب حکم قطعی محکومیت در رسانه ها در ماده ۳۶ و تبصره ها قانون مجازات اسلامی صحبت میکنه تشهیر : بدنام کردن
اگر شغل فرد به گونه ای باشد که وقوع جرم را تسهیل کند، حتی اگر جرم مستقیماً به شغل مرتبط نباشد، ممکن است مشمول ماده ۳۰ قانون مجازات اسلامی شود. برای م ...
مضاجعه: هم بستری زیر یک لحاف ولی به زنا نرسه میشه رابطه ی نامشروع کمتر از زنا
جنایت : یعنی آسیب بر جسم
عطف به ما سبق نشدن : یعنی اثر یک قانون به ( آتیه ) گذشته سرایت نمیکنه ، یک قانون به رفتارهای قبل از خودش سرایت نمیکنه
عنصر مادی جرم : یعنی رفتار مجرمانه مثل : قتل ، ….
حصری : فقط همین مورد ، فقط همین موارد ماده قانونی
مغیی : حکم جمله ، حکم ماده یعنی آنچه که ماده در غالب حکم بیان میکند
غایت : عددی که در جمله آمده است
لازم الاتباع : یعنی باید ، حتمی ، صدرصدی
اباحه ( مباح ) : یا خود کلمه می تواند، یا هر ماده ی که میتواند را میرساند، هر کلمه ی که میتواند میرساند یعنی معنی کلمه میشود میتواند . مثلا کلمه جایز ...
کراهت ( مکروه ) : یعنی اگر انجام ندیم بهتر از اینکه انجام بدیم
استحباب ( مستحب ) : اون عملی که بهتره ما انجام بدیم و اگر انجام بدیم ثواب میبریم، اگر انجام ندیم عیبی نداره
حرمت ( حرام ) : ممنوعیت دارد ، ممنوع است ، نمیتوان ، نمیتواند ، حرام است
حرمت : حرام
وجوب ( واجب ) :یعنی باید انجام شود ( نه هر بایدی ) لازم است: ( نه هر لازم است ) مکلف است ، موظف است
مکلفین :به انسانهای بالغ و عاقل میگن
اتیان: انجام
متکلم در حقوق : یعنی قانون گذار، مقنن )
استعمال : کاربرد
افاده : بیان ( معنای حقیقی )
نَسَبی = تباری؛ خویشاوندی که در پیِ هم تبار و همخون بودن پدید آمده است.
قرینه : نشونه
هرکار بد ، لواط
کسی که جرائم اقتصادی انجام میده ، کسی که فحشاء رو گسترش میده ، کسی که هر گناهی میکنه اعم از ( محارب )
بخش نامه : ادارات دولتی ، قوه قضایه
قانون : مجلس
تملک : مالک شدن
تملک بلاعوض : یعنی به صورت رایگان مالک شدن ( صدرصد به سود بودن )
سفیه : به کسی میگن که عقل معاش ندارد یعنی توانایی اداره ی امور مالی خود را به شیوه خردمندان ندارد ، یعنی نمیتونه امور مالیشو بچرخونه
فلس: ورشکستگی
در حقوق مدنی کره : ( حالت تهدید آمیز )
تدلیس : یعنی وصفی که کالا نداره توش نشون بدی یا عیبی را که داره رو بپوشونی مثال : من یک مجسمه میارم روش آب طلا میریزم و این مجسمه رو طلا جلوه میدم ی ...
تلاقی یعنی : بهم برخورد کردن
وصی: به کسی که ( پدر و جدپدری ) برای بچه نماینده برای بعد از فوت خودشون تعیین میکنند وصی می گویند
جزئیات
ممتنع یعنی : غیر قابل انجام
غبطه درحقوق به معنی : ( مصلحت )
جوف : ( درون ، شکم )
مبرز : بروزدهنده
وصیت تملیکی : تو وصیت تملیکی میگم فلان مالم مال تو باشه
وصیت عهدی :یعنی بعد فوتم فلانی فلان کار انجام بده
ضمنی : در حقوق مدنی یعنی فعلی انجام بدی که دلالت کنه برقبول که باعمل ، رفتار ، اشاره ( بدون ابراز کتبی یا شفاهی ) انجام شود
بلوغ عقل ، رشد
عقدلازمی ست که درآن خیار شرط درج شده باشد. که این خیارشرط چه برای طرفین باشه چه برای شخص ثالث
به عقدلازمی که تو اون خیارشرط ( توافق ) قرار میدیم بهش میگن عقد خیاری
فرع : وابسته
انشا : ( درحقوق مدنی ) یعنی اعلام اراده
هیچ وجه : هیچ راه
علقه زوجیت : متعلق بودن به هم
تقسیم ، تفکیک
افراز : تقسیم
محصور باشند : مشخص شده باشد
قانونی بودن طبق قانون
آینده
منشاء : آثار ، اثر عقد
عقد منجز : عقدی است که در آن ایجاب و قبول واقع شده و آثار عقد جاری شده است
انشا: ایجاب و قبول
غرری : ( جهل توأم با خطر مالی ) مثال: من میام به تو میگم هرچی تو جیبت هست میخرم یک میلیون . من میدونم چی دارم میدم ولی نمیدونم چی قراره بگیرم پس این ...
غرری : جهل توأم با خطر مالی
محو نابود نیست تمااام
غیر نافذ : معلق رو هواست اگرتنفیذ شود صحیح است اگر رد شود باطل است
بالمباشره : یعنی خود شخص تصرف انجام بده
تسلیط : یعنی هرکس نسبت به مالی که مالک است تاجایی که موجب ضرر غیر نشود میتواند همه گونه تصرفی را انجام دهد
زمین موات: زمین هایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آنها نباشد
حق مجری : راه عبور آب
محبث : تحت نظرگاه
متهم : کسی که توسط مقام قضایی یعنی قاضی تحقیق یا بازپرس به او تفهیم اتهام شده است
مشتکی عنه : مضنونی که دارای شاکی است
مضنون: کسی که در ابتدای امر در مظان اتهام . یعنی بهت شک داریم حالا تو تحقیقاتی که انجام دادیم یا به واسطه ی اطلاع خوده بزه دیده که من به ایشون مضنونم ...
مجرم : کسی که به موجب حکم قطعی محکومیتش اثبات و اعراض شده
یعنی میزانش تعیین شده یا تعیین نشده مثل : دیه
إعراض : اسقاط حق عینی مثل :حق ارتفاق
تملیک : یعنی مالک کردن
مملک: یعنی مالک کننده
بیع : انتقال مالکیت
آنچه را که فروخته شده
حبس مطلق : مدت حق انتفاع در آن معین نشده و حق انتفاع به صورت مطلق و بدون قید مدت برقرار میشود ( ماده ۴۴ قانون مدنی )
رقبی : حق انتفاعی است که از طرف مالک برای مدت معینی مانند شش ماه واگذار میشود ( ماده ۴۱ قانون مدنی )
مثلأ : حق انتفاع در صورت انقضای مدت زایل میشود یعنی انقضای مدت ، اعم است از این که معین باشد ( رقبی ) گویند
حق مالکیت مالی را اسقاط کنیم و آن مال را دور بیندازیم ( اعراض ) می گویند
طلبی که از مدیون داریم صرف نظر کنیم ( ابراء ) می گویند
باغی در حقوق مجازات اسلامی: گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران ، قیام مسلحانه کند باغی محسوب می شود ودر صورت استفاده از سلاح اعضاء آن به ...
علم بین قاضی:علم واضح ، روشن قاضی
حرب :درمفهوم نزاع و جنگیدن