ترجمههای نازنین کریمی (٢)
٧٠
٣ سال پیش
The boy was scared that his father would be angry and punish him.
-١
پسرک می ترسید که پدرش عصبانی شود و او را تنبیه کند
٣ سال پیش
I wanted to know what happened, but I was still scared to find out the truth.
٥
می خواستم بدانم چه اتفاقی افتاده اما همچنان از دانستن حقیقت می ترسیدم.