پیشنهادهای امیرعلی (٣٢)
واژه ی اوستایی برای نادرست ، اشتباه ، غلط
آتاسی ها ، یکی از طایفه های قوم سکائی ماساگت بودند که در دشت علیای آمودریا ( جیحون ) و درمیان دریاچه آرال و کرانه های خاوری دریای خزر می زیستند . من ...
آلُه ، آلوه ، اَروا ، آلِ = عقاب در فارسی باستان : اَردوفیَه ، اَردیفیَه در اوستا : اِرِزیفیَه در کُردی : هَلو . در گیلکی : آلُغ . در لکی : آلُ . د ...
رئیس کل اصطبل
واژه ی پهلوی ( دینکرد ) = ب بود = تفریط
آب دز ، رود دز منبع : دانستی هایی از ایران باستان
رود دز ایدیده idideh منبع : دانستنی هایی از ایران باستان
شالح ، پسر سوم یهود که می خواست با عروسشان تامار که نخست همسر عیر بود و سپس همسر اونان برادر دوم شد ، بدهد . برخی با حضرت صالح یکی می دانندشان . بن ...
انکیا هندی ست ، یعنی خدا بخشنده است god is gracious
همان چالاک است اما پسوند " اک " که فرم دهنده یا گرفته ست ، نداره . چالا میشه : حرکت پذیر ، قابل تکان خوردن ، جابجایی پذیر .
پسته ی ترش
جنین منبع : بندهش .
در اوردو و پارسی نامی دخترانه ست به معنای "شروع تازه" همچنین که در عربی هم با همین معنی شروع تازه ، وجود دارد .
شهردار ، واژه ای که در گویش باستانی ساتراپ بوده . فلانی ساتراپ کجا ، فلانی شهرب کجا .
اشک آور . اشک به معنی گریه و پهلوان یا پهلوان زاده و پهلوانی ست . اشکُوَر ، گریه آور یا پهلوانی آور یا پهلوان آور می شود . AshkoVar
بوَندگان ، بوَدان منبع کتاب بندهش .
جریان ، پارسی ست که ژریان هم بوده . اگر که جریان را جست و جو کنید ، می بینید که دوستان هم گفتن . پس اجرا و مجری و . . . ، به اربی رفته ست .
یک نام هندی ، بنگالی و گجراتی است به معنی : متعلق به خوبی . همچنین کولیش نام خانوادگی اوکراینی است. در زبان اوکراینی کولیش به معنای �فرنی ارزن� است. ...
از جایی که منا یعنی عشق پاک و ناز یعنی کرشمه و . . . پس مناز باید معنی عشق ناز داشته باشه یا عاشق ناز حالا زیاد مطمئن نیستم ولی بنا به معنی های ، ...
دنیدن یعنی شاد راه رفتن ، به نوعی مترادف با خرامیدن ، از دویدن هم میاد . پس دنید میشه : شاد راه رفت .
گمان می رود جایی در شمال ساحل خلیج پارس بوده ، شاید میان بوشهر و اروندرود . بره ی زمانی مطلب به دوران سلسله ی ایلامیان برمی گردد . Mishime
رجوع شود به زاب . اُزاب ، تنها یک شیوه ی گفتاری و نوشتاری دیگر از همان زاب است که در معنی منطقه ای است .
پالی ، در سانسکریت مانای "خط" دارد .
در انجیل نام پدر ابراهیم بوده . در پارسی کهن و امروزه انگلیسی ، منطقه ، ایستگاه ، زمین
همستار ، هم راستا ، همراه . هم ستار که ستار میشه ستاره یا روشنی پس میشه هم روشن . به گمان خود ، یجور بازی با واژه بوده .
پاوار ، فامیلی هندی هست . معنیش رو در زبان سانسکریت پیدا نکردم . اما در اوردو و فارسی به معنای همیشگی و جاودان هست .
نماس ، همان نماز است . ریشه ی پارسی دارد .
پاسین پاس این ، به پاس این . یا اینکه استعاره از با پاس داری ، هستش . که در باره ی این با پاس داری میشه گفت ، با مراعات یا نگاه داری .
Pathik نامی هندی ، گوجوراتی ، پارسی و . . . است که به معنی "مسافر" ، هستش . با تحقیق این رو بهتون می گم و چیز من دراوردی نیست .
از نام های زرتشتیان هم هست .
دیوارک � دیوار کوچک � دیوارک چوبی دیوارک آهنی
یک نام و فامیلی کُردی ست به معنای : غم خوار ، بسیار غم خوار . در نوشتار کُردی به صورت : "خَه مَه" هم نوشته می شود .