پیشنهادهای امید قادری (٣)
								
									٣٨
								
							
						
											٤ ماه پیش
										
									
											٠
										
									چه مهمل ها نوشتند بهر زردشت بسی خندیدم و خنده مرا کُشت یکی بنوشته او اهل مغان بُد زر و آتش در آن صحرا عیان بُد یکی گفتست که او بودی براهیم ز اقوامِ ی ...
											٢ سال پیش
										
									
											٥
										
									نامِ" زردشت" ، زر و دَشت؛ گویند در دیهی در دشت مغان در آذرآبادگان زاده شد، و همه ی پهنه ی این دشتِ پهناور کشتزار گندم بودی، چون آفتاب بر انبوه گندمها ...
											٢ سال پیش
										
									
											٠
										
									بهم ریختن - ویران کردن - از هم پاشیدن.