تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه مهمل ها نوشتند بهر زردشت بسی خندیدم و خنده مرا کُشت یکی بنوشته او اهل مغان بُد زر و آتش در آن صحرا عیان بُد یکی گفتست که او بودی براهیم ز اقوامِ ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نامِ" زردشت" ، زر و دَشت؛ گویند در دیهی در دشت مغان در آذرآبادگان زاده شد، و همه ی پهنه ی این دشتِ پهناور کشتزار گندم بودی، چون آفتاب بر انبوه گندمها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهم ریختن - ویران کردن - از هم پاشیدن.