اسم دختر فارسی با حرف د

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

درسا/dorsā/

مانند مروارید، ( به مجاز ) گران قیمت و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ...


دختر

فارسی، عربی
دلبر/del bar/

دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقه ی دیگران، معشوق، زیبا، جذاب


دختر

فارسی

طبیعت
دریا/daryā/

توده ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ، ( به مجاز ) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگ ...


دختر

فارسی

طبیعت
دلسا/delsā/

همچون دل، مثل قلب، ( به مجاز ) دارای احساس و عاطفه، ( دل، سا ( پسوند شباهت ) )، همچو دل که جایگاه ع ...


دختر

فارسی
دلشاد/del šād/

مسرور، شاد و بانشاط، خوشحال و شادمان، در حال شادمانی، خوشحال، شاد


دختر

فارسی
دلارام/delārām/

آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( به مجاز ) موجب آرامش خاطر، با آسودگی خاطر، دل آرام


دختر

فارسی
دیبا/dibā/

نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ( = دیباه ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمی معمولاً رنگین، نوعی پارچ ...


دختر

فارسی
دانا/dānā/

داننده، آگاه، عالم، دانشمند، از نام های پروردگار، دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاه ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دل افروز/del afruz/

مایه ی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند، شاد و خرم، معشوق، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دل افروز فرخ پی ...


دختر

فارسی
درناز/dor nāz/

زیبارو و گران بها، ( در= مروارید، لؤلؤ، ناز = زیبا و قشنگ ) ( به مجاز ) زیبا رو و گران بها، در ( عر ...


دختر

فارسی، عربی
دایانا/dāyānā/

زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، ( دایا ( زر سرخ و طلا )، پسوند اسم سازِ ( نا ) )، به معنی مثل زر سرخ، ...


دختر

فارسی، یونانی
دردانه/dor dāne/

عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، ( به مجاز ) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
درخشنده/de (a) raxšande/

دارای درخشیدن و تلألؤ، روشن و تابان، ( صفت فاعلی از درخشیدن )، دارای درخشش و تلألؤ، دارای درخشش


دختر

فارسی
درخشان/de(a)rakhšān/

روشن و تابان، درخشنده، دارای درخشش، ( به مجاز ) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز


دختر

فارسی
دلنواز/del navāz/

آرامش بخش، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق، ( به مجاز ) مایه ی آرامش دل، ( در قدیم ) نوازشگر، نام یکی ...


دختر

فارسی
درین/dorin/

مانند در و گوهر، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در، ین ( پسوند نسبت ) )، از در، ساخته شده از در، ...


دختر

فارسی، عربی
دنا/denā/

نام قله ای معروف از رشته کوه های زاگرس در استان فارس، ( اَعلام ) ) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس ...


دختر

فارسی

طبیعت
دیدار/didār/

ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
دالیا/dāliā/

گل کوکب، نوعی از گلِ کوکب، نام گلی است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
دلناز/del nāz/

نوازشِ دل، دلنواز، مایه نوازش و آرامش دل، موجب فخر و مباهات دل، زیبا، ( دل، ناز = نوازش )، ( دل + ن ...


دختر

فارسی
درنیکا/dor nikā/

مروارید نیک و خوب، ( به مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، نیک = خوب، ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی
دریه/doriye/

مانند در، درخشان و روشن، ( در، ایه ( پسوند نسبت ) )، درخشان، روشن


دختر

فارسی، عربی
دلیار/del yār/

دلدار، معشوق و محبوب، [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان، قلب، یار ( پسوند دارندگی ) ]، دارای عو ...


دختر

فارسی
دیارا/diyārā/

وطنی، بومی، ( دیار = خانه، زادگاه و وطن، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به دیار، منتسب به دیار


دختر

فارسی
دل آسا/del āsā/

موجب تسکین و آسایش دل، ( به مجاز ) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر


دختر

فارسی
دلدار/del dār/

معشوق، علاقه مند، ( به مجاز )، معشوق و محبوب، ( در قدیم ) مهربان، با محبت، ( در تصوف ) حق، خداوند، ...


دختر

فارسی
درینا/dorinā/

ارزشمند و قیمتی، ( درین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به درین، ← درین، ( در پهلوی، barniya )، ( در اوس ...


دختر

فارسی، عربی
دریتا/doritā/

زیبا، درخشان، ( دری = مانند در، روشن، تا= نظیر، مانند، لنگه )، منسوب به در و دری، روشن و درخشان، در ...


دختر

فارسی، عربی
دیما/dimā/

زیبارو، ( دیم = رخساره و روی، الف ( اسم ساز ) ) ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
دلبند/del band/

عزیز و محبوب، ( به مجاز ) عزیز و دوست داشتنی، ( در قدیم ) معشوق، اسیر کننده ی دل، جذاب و گیرا


دختر

فارسی
درافشان/dor afšān/

بخشنده، دارای فصاحت و زیبایی، آن که مروارید می افشاند، باران ریز، ( عربی ـ فارسی ) آن که مروارید می ...


دختر

فارسی، عربی
درا/dor®ā/

منسوب به در، ( مجاز ) قیمتی و گران قیمت، ( در = مروارید، لؤلؤ، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ...


دختر

فارسی، عربی
درستی/dorosti/

نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
دل آرام

آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق


دختر

فارسی
دل آویز/del āviz/

( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین


دختر

فارسی
دلپذیر/del pazir/

دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع


دختر

فارسی
دلجو/del ju/

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...


دختر

فارسی
دلربا/delroba/

رباینده دل


دختر

فارسی
دلستان/delsetān/

دل ستاننده، دلربا، دلبر، دلکش، معشوق، محبوب، بسیار زیبا و جذاب، نوعی عقیق


دختر

فارسی
دلگشا/del gošā/

شادی آفرین و فرحبخش، ( در موسیقی ایرانی ) رِنگی در دستگاه سه گاه، ( در تصوف ) صفت فیاضی و فتاحی خدا ...


دختر

فارسی

هنری
دلکش/del kesh/

جذاب، خوب، و زیبا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی


دختر

فارسی

هنری
دار گل/dār gol/

( مجاز ) زیبارو، نوعی از درخت که در هندوستان شایع است، درختِ گل، ( در گیاهی ) نوعی درخت که در سرزمی ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
درسان/dorsān/

درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا


دختر

فارسی، عربی
دل آگاه/del āgāh/

دانا و هوشیار، عاقل و دور اندیش، بیدار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دارای معرفت، هشیار، دانا


دختر

فارسی
دل پاک/del pāk/

آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...


دختر

فارسی
دلخوش/del khoš/

مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی


دختر

فارسی
در تاج/dartāj/

گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
دل آرای/del ārāy/

دل آرا، محبوب، معشوق، ( = دل آرا )، ← دل آرا


دختر

فارسی
دل بیدار/del bidār/

آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر


دختر

فارسی
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دلنشین/del nešin/

خوش آیند، آن چه در دل نشیند، مؤثر، ( به مجاز ) خوشایند و پسندیده


دختر

فارسی
دیبارخ/d.-rokh/

دیباروی، که چهره ای دارد چون دیبا از لطافت و زیبائی، دیباچهر، ( = دیباچهر )، ← دیباچهر


دختر

فارسی
دل سو/delso/

نوردل


دختر

فارسی
درریز/dorriz/

ریزنده ی در، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در = مروارید، لؤلؤ، ریز = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...


دختر

فارسی، عربی
دیده/dide/

آنچه دیده شده است، ( مجاز ) چشم، نگاه، نظر، دید


دختر

فارسی
دارنیا/darniya/

ارزشمند و گرانبها


دختر

فارسی
داریادخت/dāriyā dokht/

دختر دارنده، ( داریا = دارنده، دخت = دختر )


دختر

فارسی
دارینا/dārinā/

زرگر، طلاساز، ( مجاز ) ارزشمند و گرانبها، ( در قدیم ) زر، مجازا ارزشمند و گرانبها


دختر

فارسی
دامونا/dāmunā/

( مجاز ) زیبا و با طراوت چون دشت و صحرا، ( دامون = دشت و صحرا، الف ( اسم ساز ) ) ( به مجاز ) به معن ...


دختر

فارسی، یونانی
دامینه/dāmine/

( مجاز ) زیبا، جاری و روان، [دامین ( کردی ) = دامن، دامنه ی کوه، ه ( پسوند نسبت ) ] ( به مجاز ) زیب ...


دختر

کردی، فارسی
دانادخت/d.-dokht/

دختر عاقل و خردمند، ( دانا، دخت = دختر ) دختر عاقل و خردمند


دختر

فارسی
دخت مهر

دختر خورشید


دختر

فارسی
دخشید/dokhšid/

دختر خورشید، ( مجاز ) زیباروی، ( دخ = دختر، شید = خورشید )


دختر

فارسی
درآسا/dor asa/

دُرمانند، به رنگ دُر


دختر

فارسی
دربانو/dor bano/

مرکب از در ( مروارید )، بانو، در ( عربی ) + بانو ( فارسی ) مرکب از در ( مروارید ) + بانو


دختر

فارسی، عربی
دربها/dor baha/

بانوی ارزشمند، نام همسر کورش کبیر، دختری که مانند مروارید ارزشمند است


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
درخشا/de (a) raxšā/

نورانی، تابنده، درخشان


دختر

فارسی
درزاد/dorzad/

زاده مروارید


دختر

فارسی
دریادخت/darya dokht/

دختر دریایی، مرکب از دریا + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
دریادیس/d.-dis/

مانند دریا، شبیه به دریا، ( دریا، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل دریا، ← دریا


دختر

فارسی
دریافرین/darya farin/

شکوه دریا


دختر

فارسی
دریامهر/darya-mehr/

ترکیب دو اسم دریا و مهر ( دریاچه و مهربانی )


دختر

فارسی

طبیعت
دریانا/doryana/

مروارید درخشان


دختر

فارسی
دریاناز/d.-nāz/

دریای زیبا و قشنگ، ( مجاز ) زیبا و دارای لطافت، ( دریا، ناز = ( به مجاز ) زیبا و قشنگ )، مرکب از در ...


دختر

فارسی
دریانه/doryāne/

دُروار، ( مجاز ) روشن و درخشان، ( دری = مانند در، درخشان، روشن، انه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به در و ...


دختر

فارسی، عربی
درینوش/dorri nuš/

درخشندگی، تابندگی جاوید و جاویدان، ( مجاز ) زیبارو، ( دری= درخشان و تابان، نوش= جاوید و جاویدان )، ...


دختر

فارسی، عربی
دل آذین/del āzin/

زیور و زینت دل، ( مجاز ) محبوب، ( دل، آذین = زیور، زیب، زینت )


دختر

فارسی
دل بهار/del bahar/

دختر سرزنده، کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است


دختر

فارسی
دلا/dela/

ای دل


دختر

فارسی
دلا ریس/delaris/

عروس دل


دختر

فارسی
دلانا/delana/

آرامش مادر، عزیز مادر


دختر

ترکی، فارسی
دلاویژ/del āviž/

دلاویز، آویژه یا آویزه دل، ( مجاز ) دلبر و معشوقه، ( = دلاویز )


دختر

فارسی
دلاوین/delavin/

دل پاک


دختر

فارسی
دلبان/del-ban/

محافظ و نگهدارنده دل


دختر

فارسی
دلبانو/delbanu/

بانوی دل


دختر

فارسی
دلبرناز/delbar-naz/

دختر نازدار، زیبا


دختر

فارسی
دلرام/del rām/

دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام


دختر

فارسی
دلرخ/del rokh/

رخی چون دل


دختر

فارسی
دلشید/del šid/

خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
دلنوش/delnush/

گوارای دل، مطبوع


دختر

فارسی
دلنیکا/delnika/

دختر خوش قلب


دختر

فارسی
دلهان/delhan/

پادشاه دل


دختر

ترکی، فارسی
دلیا/delia/

منسوب به دل


دختر

فارسی
دلیاد/delyad/

یاد دل، خاطره دل


دختر

فارسی
دیاردخت/diyar dokht/

دختر سرزمین


دختر

فارسی
دیباچهر/d.-čehr/

چهره ی چون دیبا، ( مجاز ) زیبارو، ( دیبا، چهر = چهره )


دختر

فارسی
دیبادخت/d.-dokht/

دختر زیبا، دختری نرم و لطیف همچون دیبا، ( دیبا، دخت = دختر ) دختر چون دیبا، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
دیماه/dimah/

زیبارو، مثل ماه


دختر

فارسی
دینارگیس/dinar gis/

دارای مویی به رنگ طلا، دینار ( یونانی ) + گیس ( فارسی )، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
دیناز/dināz/

آفریدگار نازنین، خالق زیبایی، ( دی ( در اوستایی ) = آفریدگار، ناز ) آفریدگار نازنین


دختر

فارسی، اوستایی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی