اسم دختر عربی با حرف ا - صفحه 2
امین شده، صورت دیگر آمنه، زن ایمان آورنده
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی امیردخت
دختر پادشاه، شاهدخت
دختر
فارسی، عربی امیره
مؤنث امیر
دختر
عربی الاهه
الهه
دختر
عربی التجا
پناه بردن، پناه جستن، پناه جوئی
دختر
عربی التیام
صلح و آشتی، به هم آوردن، سر به هم آوردن، پیوسته شدن، سازواری میان دو چیز
دختر
عربی ایتا
( مصدر ) دادن
دختر
عربی انهار
جوی های بزرگ و پرآب، ( جمع نَهر ) جوی ها، یا جوی های بزرگ و پرآب
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی ایثار
از خود گذشتگی، فداکاری، برگزیدن، بخشش، عطا، کرامت کردن، نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح داد ...
دختر، پسر
عربی ایشاع
گل کردن درخت، شکوفه دار شدن درخت
دختر
عربی
طبیعت الله نظر
کسی که نظرکرده خداست
دختر
فارسی، عربی المیس
درختی با پوست تنه ی صاف به رنگ خاکستری تیره، ( عربی، اِلمَیس ) ( = داغداغان ) ( در گیاهی ) درختی با ...
دختر
عربی الها
شادی آوردن، ( مصدر باب افعال از لهوء )، بسیار بخشش کردن، به شنیدن آواز مشغول شدن
دختر
عربی الهه ناز
الهه ی زیبا و قشنگ، ( الهه، ناز= زیبا و قشنگ )، ( به مجاز ) زیباروی قشنگ
دختر
فارسی، عربی ایل نور
نورِ ایل، روشنایی ایل، ( به مجاز ) چشم و چراغ ایل
دختر
ترکی، عربی ایلنار
آتش ایل، زیباروی ایل، ( ایل، نار = آتش )، ( به مجاز ) موجب روشنایی و گرمای ایل
دختر
ترکی، عربی ایمنه
آمنه
دختر
عربی اینانا
الهه عشق، ( اَعلام ) اینانا که از بانوی قدرتمندی به نام «نین گال» Ningal زاده شد، در اساطیر سومری م ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن احصا
شمردن، شمارش، آمارگیری، سرشماری
دختر
عربی استبرق
پارچه نرم و لطیف
دختر
عربی امیل
گراینده تر، مایل تر، معرب از سنسکریت نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه ...
دختر
عربی، سانسکریت امیله
نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه یافت می شوند، ( معرب از سنسکریت، ama ...
دختر
عربی، سانسکریت امین دخت
امین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر امین، دختر درستکار
دختر
عربی، فارسی اکسیر
کیمیا، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر می دهد و کامل تر سازد
دختر
عربی، یونانی
تاریخی و کهن اکلیل
تاج
دختر
عربی