اسم پسر سانسکریت
برای ما، نصیب و بهره، نمکین، مرکب از لن ( نمک سانسکریت ) + الف نسبت فارسی
دختر، پسر
عربی، سانسکریت، فارسی
مذهبی و قرآنی بهنود
پسر عزیز، نام پادشاهان هند، از کلمات دساتیری به معنی پسر عزیز
پسر
فارسی، سانسکریت، هندی آتبین
نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، به معنی از خاندانِ «آثویه»، ...
پسر
اوستایی، سانسکریت، فارسی
تاریخی و کهن مهراج
نام رایج پادشاهان هندوستان، ( در قدیم ) مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند، شاه، ام ...
پسر
سانسکریت راما
منسوب به رام، مأنوس، موافق، ( اَعلام ) ( در اسطوره های هندی ) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/، شاهزاده ...
دختر، پسر
سانسکریت آپادا
کسی که خود را به خداوند سپرده است، متوکل
پسر
سانسکریت آپاداش
آموختن علوم معنوی از مرشد
پسر
سانسکریت آپنیتا
مقرب، بنده خاص پروردگار
پسر
سانسکریت آدبهاوا
تولد حقیقی
پسر
سانسکریت آدهاوا
نزدیکترین دوست خداوند، نام نزدیکترین همنشین کریشنا در افسانه های هندی
پسر
سانسکریت آسمیتا
من هستم، اناالحق
پسر
سانسکریت آتیتی
مهمان
پسر
سانسکریت برهمن
برهمن
پسر
سانسکریت رستین
نجات و رهایی بخش
پسر
سانسکریت سیترا
آشکار، نورانی، روشن
پسر
سانسکریت نیراج
ابر
پسر
سانسکریت ویریا
همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد
دختر، پسر
فارسی، سانسکریت کافور
معرب از سنسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد
پسر
سانسکریت کریشنا
جاذب، رباینده، از خدایان هندو، هشتمین تجسم ویشنو
پسر
سانسکریت یوشا
سپیده دم
پسر
سانسکریت برهمند
برهمن
پسر
سانسکریت مشکان
منسوب به مشک، خوشبو، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام پدر بونصر ( مشک ...
پسر
فارسی، سانسکریت
طبیعت نادین
پویا و پرتحرک، الهه رودخانه
پسر
فارسی، سانسکریت وارونا
نام یکی از خدایان هندو
پسر
سانسکریت