اسم پسر عربی با حرف ا - صفحه 4

ترکیب دو اسم امیر و وهاب ( فرمانروا و بسیار بخشنده )، از نام های مرکب، امیر و وهاب

ترکیب دو اسم امیر و کارن ( فرمانروا و جنگجو )

ترکیب دو اسم امیر و کاظم ( فرمانروا و بردبار )، از نام های مرکب، امیر و کاظم

ترکیب دو اسم امیر و کامیار ( فرمانروا و کامیاب )

ترکیب دو اسم امیر و کاوه ( فرمانروا و از شخصیت های شاهنامه )

ترکیب دو اسم امیر و کرار ( فرمانروا و حمله کننده )

مرکب از امیر ( عربی ) به معنای حاکم و فرمانروا + کسری ( فارسی ) به معنای خسرو و پادشاه است

ترکیب دو اسم امیر و کنعان ( فرمانروا و بردبار )، از نام های مرکب، امیر و کنعان

ترکیب دو اسم امیر و کوشا ( فرمانروا و تلاشگر )، از نام های مرکب، ه امیر و کوشا

ترکیب دو اسم امیر و کوشان ( فرمانروا و کوشا )، از نام های مرکب، امیر و کوشان

ترکیب دو اسم امیر و کیارش ( فرمانروا و پادشاه دلیر )، امیر و پادشاه دلیر، حاکم شجاع

ترکیب دو اسم امیر و کیانوش ( فرمانروا و بزرگ جاودان )، از نام های مرکب، امیر و کیانوش

ترکیب دو اسم امیر و کیهان ( فرمانروا و جهان )، امیر جهان، پادشاه عالم

ترکیب دو اسم امیر و یارا ( فرمانروا و قدرت )

ترکیب دو اسم امیر و یدالله ( فرمانروا و دست خدا )، ( به مجاز ) امیر و پادشاهی که دست خدا یاور اوست ...

ترکیب دو اسم امیر و یعقوب ( فرمانروا و پدر حضرت یوسف )، از نام های مرکب، امیر و یعقوب

ترکیب دو اسم امین و ابراهیم ( امانتدار و پدر مهربان )، از نام های مرکب، امین و ابراهیم

ترکیب دو اسم امین و پارسا ( امانتدار و پاکدامن )، زاهد و پرهیزگار، دیندار و درستکار و متدین

ترکیب دو اسم امین و رحمان ( امانتدار و مهربان )، از نام های مرکب، امین و رحمان

ترکیب دو اسم امین و سالار ( امانتدار و رهبر )، سردار مورد اطمینان، حاکم درستکار، سالاری که در امانت ...

ترکیب دو اسم امین و سجاد ( امانتدار و بسیار سجده کننده )، کسی که بسیار سجده کننده، در نماز، است و د ...

ترکیب دو اسم امین و صدرا ( امانتدار و بالابرنده )، شخص مهتر و بزرگ که امین و درستکار باشد، بزرگ و م ...

ترکیب دو اسم امین و عطا ( امانتدار و بخشش )، از نام های مرکب، امین و عطا

پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی، انوش ( فارسی ) + تکین ( ترکی )

کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا

کسی که در دین پایدارتر است، ( اَعلام ) احنف ابن قیس: [قرن اول هجری] از سرداران عرب که در فتح بخشهای ...

شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...

خوشبخت در دین، سعیدالدین، نیک بخت در دین

الیاس، ( = الیاس )

ترکیب دو اسم امیر و رشید ( فرمانروا و شجاع )، امیر و پادشاه رستگار، حاکم دلیر و شجاع، ( اَعلام ) لق ...

ترکیب دو اسم امیر و عارف ( فرمانروا و دانا )، از نام های مرکب، ی امیر و عارف

انام، خلق، آفریدگان

پسر و جانشین امیرعثمان اول

روشن، درخشان، ( در قدیم )، روشن تر، درخشان تر، ( اعلام ) ازهر [قرن هجری] سردار ایرانی و از درباریان ...

پیش تر، مقدم تر، قدیمی تر

مخلوقات، موجودات، هست شدن ها

چرم، پوست دباغی شده، پوست

امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن

جمع رَسول

متوسل گردیدن، پناهنده شدن، خویشتن را از گناه بازداشتن، معصوم بودن، معصومیت، بازماندن از گناه به لطف ...

عطیه، بخشش، دهش

فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر

ترکیب دو اسم امین و احمد ( امانتدار و بسیار ستوده تر )، از نام های مرکب، امین و احمد، ( اَعلام ) ام ...

همیشگی، جاودانه، دائمی

نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...

پدر

شریف، کریم

آزادگان، آنان که از وابستگی ها و تعلقات، به ویژه وابستگی های مادی آزادند

دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس

پادشاه کارفرما رئیس

راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست

رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر

درخشیدن، روشن شدن، تابان شدن، درخشش، نورافشانی، ( به مجاز ) روشنی، نور، ( در فلسفه ) شناخت حقیقت از ...

صاحب نسب، شریف، نژاده، باگهر، والاتبار، دارنده ی نژاد گزیده، نجیب

آشکارترین، ظاهرترین

آبرو، ارزش، اطمینان و اعتماد دیگران درباره ی کسی، ارزش و اهمیت کسی در نزد دیگران، پندگرفتن، به اندی ...

معجزه

ایمن، بی خوف

چشم به راه بودن، امید، نگرانی

یقین، ایمان، به یقین دانستن، بی گمان شدن، بارور شدن، حالت ذهن که امری را کاملاً درست می داند

نام ریاضیدان و فیلسوف ایرانی در قرن چهارم و پنجم، ابوریحان بیرونی

آن که دین او را انتخاب کرده است

شادان، شاد، شادمان

آن که در دفاع از دین مانند شیر شجاع است

سوار، سپیدی های روز، مسافرت ها، معرب اسوار از نامهای تاریخی

دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی

برتر، برگزیده، از نام های خداوند، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن مجید، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چی ...

موجب افتخار دین

ارجمند، بزرگ قدر، بزرگوار، گرانمایه

منسوب به امیر، فرمانروا، ( امیر، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اعلام ) نام چند روستا در اردستان، تهران و خ ...

ترکیب دو اسم امین و پاشا ( امانتدار و بزرگ )، از نام های مرکب، ا امین و پاشا، پادشاهِ درستکار و اما ...

خوشی و شادی، داماد، پادشاه نوجوان

ابتهاج

جاودانه ها، جمع آبد ( به کسر ب )

تازه روی و خندان، آنکه اطراف و پیشگاه خانه کسی را با خوردنی و نوشیدنی بیاراید

پدر حسین، کنیه آهو

پدر عباس، کنیه شیر

پدر فرج، کنیه غذایی مرکب از برنج و گوشت و شکر

پدر عزیز

نام رهبر سیاه جامگان که دولت بنی امیه را سرنگون کرد و بنی عباس را به قدرت رساند

شریف و کریم در دین، نام قصیده سرایی معروف در قرن ششم، اثیرالدین اخسیکتی

ترکیب دو اسم احمد و پاشا ( پسندیده تر و بزرگ )، از نام های مرکب، ا احمد و پاشا

ترکیب دو اسم احمد و حسن ( پسندیده تر و نیکو )، از نام های مرکب، ا احمد و حسن

سیاه چشم مانند آهو

امین تر، امانت دار تر

منسوب به آتش، آتشکده، برافروخته مثل آتش

نام پدر ابراهیم خلیل ( ع )، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است

مرد دلاور، دلیر، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )

نجات یهوه، نام یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل

برترین در دین، برتر در دین، ( اَعلام ) ) لقب ابراهیم ابن علی نجار متخلص به خاقانی شاعر معروف [قرنِ ...

الله ( عربی ) + داد ( فارسی ) داده خداوند

امام ( عربی ) + قلی ( ترکی )، غلام امام، نام پسر کوچک تر نادر شاه افشار

ترکیب دو اسم امیر و نظام ( فرمانروا و آراستگی )، ( عربی ) فرمانده ی سپاه، عنوان و سمتِ فرمانده ی کل ...

خلق، آفریده

یگانه، بی همتا

آن که در دین یگانه و بی همتاست، نام عارف مشهور قرن هفتم

نشانه خداوند