اسم پهلوی با حرف ف
جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید
فریدون/fereydun/
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن فرهنگ/farhang/
پسر، دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن فرهام/farhām/
پسر
اوستایی، پهلوی فرجاد/farjād/
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی فروهر/foruhar/
پسر
پهلوی، اوستایی فرشاسب/farshasb/
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن فرهناز/farahnaz/
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی فاتک/fatek/
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن فرخزات
پسر
اوستایی، پهلوی
مظهر قدرت و پیروزی در ادبیات فارسی، نام عقل فلک هشتم در ایران باستان، به معنی «سه ایدون» یا «سه این ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن فرهنگ
آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه ی زندگی، شعور، تربیت اجتماعی، پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، و شیوه ی ...
پسر، دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن فرهام
نیک اندیش، [از واژه ی ( اوستایی ) «فرایوهومت»]، بسیار نیک اندیش، تغییر یافته واژه اوستایی فرایوهومت
پسر
اوستایی، پهلوی فرجاد
فاضل، دانشمند، حکیم، ( دساتیر ) فاضل و دانشمند، ( از برساخته های فرقه ی آذرکیوان ـ حاشیه ی برهان چ، ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی فروهر
نگهداری کردن، پناه بخشیدن، ( در ادیان ) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت ...
پسر
پهلوی، اوستایی فرشاسب
دارنده اسب تنومند، نام یکی از سرداران کمبوجیه
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن فرهناز
بزرگمنش و نازنین، مرکب از فره ( شکوه و بزرگی ) + ناز
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی فاتک
نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی، معرب از پهلوی
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن فرخزات
صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت
پسر
اوستایی، پهلوی