بر زمین زدنبر سر زدنبر عقیده ای استوار نبودنبر گرفتن و زود پریدنبر گلوبر گیربر من اویدنبر موضع خود پا فشاری کردنبر نداربر نگرددبر هم گرفتنبر و بند کردنبر و بوکوبر و دوزبر و گشبر وا بربر کلوبر کنار کردنبر یازیدنبرابرابربرادربرار زنبرار میموبرازابرازستنبرازنابرازندهبرازنیدنبرازیده کردنبراشبراشربرافراشتنبرافراشتهبرافروختن اتشبراقبرامبرام عالیبرامدگیبرامدنبرامدهبرانداز کردن و نگریستنبرانگیختنبرانگیخته شدن حس تعصب یا ترحم یا غیرهبرانکاردبراورد کردن وضعیت بدنیبراوردنبرایبرای اشاره به شخص منفور گفته می شودبرای امتحان کردن