شد کاشدار شدارشدببیینشدرقهشدرمشدمشدنشدنیشدهشده شدهشرشر به ناشر به کندشر بی رضا خداشر پلنگ کاشر تلکشر خونشر دوستنشر شر اوشر شرانیشر شریشر و پرشر و شورشر و قرشر کشافشر کشیدنشرابشراب هکاردنشرابه کلایهشرام کتیشرانگیزشراوشراوه ریزشراویشراکشراکتشراکت در چوپانی و دامداریشراکت در ضررشرایط سختشرایط ناجورشرب شربشرباشنشرباف ملهشربانوشربتشربت خاریشربت واششرپشرپاسشرپه شرپه