بر استان کسی درامدنبر اشکستنبر اموئنبر اوردن به دهانبر ایستادنبر بندچوبر بیاردنبر بیدنبر پیشانی زدنبر جا نهادهبر چکیدنبر خدادادیبر خربـر خردنبر خوبر دزهبر دگردستنبر دگردیینبر راندنبر رای خود ماندنبر روبیدهبر روی شکمبر ریختنبر ریختهبر زمین افتادهبر زمین زدنبر سر زدنبر عقیده ای استوار نبودنبر گرفتن و زود پریدنبر گلوبر گیربر من اویدنبر موضع خود پا فشاری کردنبر نداربر نگرددبر هم گرفتنبر و بند کردنبر و بوکوبر و دوزبر و گشبر وا بربر کلوبر کنار کردنبر یازیدنبرابرا سربرابربرابر جنبرابر دهبرابر زا