لغت نامه دهخدا
- زکام یونجه ؛ در اصطلاح پزشکی ، گونه ای زکام که دراثر حساسیت نسبت به گرده گیاهان مختلف ( خصوصاً گیاهان تیره گندمیان و یا پروانه واران و غیره ) ایجاد می شود و در حقیقت یک نوع زکام دراثر حساسیت است. زکام علوفه. زکام براثر حساسیت.
- یونجه باغی ؛ اسم رطبه است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
- یونجه رازکی ؛ گونه ای یونجه که دوساله است و ساقه اش روی زمین می خوابد و در اراضی رسی خوب می روید. این گونه یونجه پیش رس است و زودتر از اقسام دیگر یونجه رشد می کند و گلهایش زردرنگ و خیلی کوچکند و گل آذینش سنبله ای است.
- یونجه زرد ؛ یکی از گونه های یونجه که دارای گلهای زرد لیمویی است.
- یونجه شنی ؛ گونه ای از یونجه که دورگه است و از آمیزش دو گونه یونجه زرد و یونجه معمولی حاصل شده است. گلهایش ممکن است زرد یا سبز روشن و یا بنفش باشند و چنانکه از اسمش پیداست در اراضی شنی کشت می شود و 3 تا 6 سال می ماند و در زمینهای خوب می تواند سالی دو بار محصول بدهد ولی معمولاً بیش از یک بار در سال قابل درو نیست.
- یونجه صحرایی ؛ اسم ترکی و فارسی فصفصه است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به فصفصه شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
(اسم ) گیاهی پایاازتیر. پروانهواران و از دست. شبدرها که برگهایش دارای تقسیمات سهتایی میباشند یعنی هربرگ شامل سه برگچهاست گلهایش غالبا بنفش رنگ و کوچک و گاهی زردرنگ است وگل آذینش خوشهای است .میوهاش نام وسمی پیچ خوردهاست .این گیاه از علفهای بسیارمرغوب مراتع است و خوراک بسیارخوبی جهت دام هااست بهمین جهت بمقدار زیاد آنرا کشت میکنند بهترین زمین برای کشت یونجه زمینهای شنی رسی آهک دار است معمولایونجه بین ۴ تا ۱٠ سال درزمینی که کشت میشود میماند و هر دفعه آنرا درو کنند مجددا رشد میکند و بطور معمول هرسال ۴ تا ۵ مرتبه میشود آنرادرورکرد. تخم های یونجه که بمنظور بذرکاری مورداستفاده واقع میشوند نباید بیش از دو سال مانده باشند و ضمنا باید رنگ آنها قهوهای روشن باشد زیرا تخم های تیره رنگ کهنه شدهاند وقو. زیر رااز دست دادهانداین گیاه دراکثرنقاط دنیاکشت میشودوبخوب رشدمیکندترکیب شیمیایی این گیاه درساقه های جوان ( قبل ازگل دادن ) وساقه های مسن (بعداز گل دادن ) فرق میکنددر گیاه جوان مقدارمواد پروتیدی زیادتر وبرعکس سلولز وگلوسیدهای آن کمتراز گیاه مسناست . پروتئین های موجود دراین گیاه عبارتنداز لیزین آرژینین هیستیدین آدنین آسپاراژین سیستین وغیره یونجه ازلحاظ دارا بودن مواد ازته و ویتامین های متعدد وهمچنین دارابودن مواد آهکی فراوان درمعالج. مرض راشی تیسم و رشد و نمو اطفال اثرات نیکویی دارد. یونجه بوصرت خام و یا پخته دراغذیه مصرف اختیار میشود یکی از طرق استفاده از یونجه آنست که گیاه خشک شده را بمقدار ۳٠٠ گرم کنندو در یک لیتر آب بجوشانند بحدی که مایع به نصف تقلیل یابد سپس آنرا با فشار صاف کنند و با افزودن ۹٠٠ گرم قند بصورت شربت غلیظی در آورند مقدارمصرف روزان. شربت حاصل معادل ۲٠٠ تا ۳٠٠ گرم در روز بصورت مخلوطی باکمی آب میباشد .یونجه اگربحالت تازه مصرف شود بایدبمقدارکم باشد خصوصا موقعیکه تاز. آن بمصرف تغذی. دام ها میرسد زیرا براثر تخمیر تدریجی که حاصل میکند موجب نفخ زیادمعده وهلاکت آنهامیشود وبعلاوه ساپونین موجود درگیاه نیزمنشا عوارض واختلالات میگردد ازاینجهت درغذای روزانه جزئ سبزیهای خوراکی ویادرسالاد در مصرف آن بایستی امساک کرد و بهتراست بصورت پختهشده مصرف شود
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
یونجه ( به ترکی: یونجا ) ، ( به کابلی: رشقه، به هراتی: سبست، به فارسی: اسپست[ ۳] ، به پهلوی: اسپستا[ ۳] ) و ( نام علمی: Medicago sativa ) گیاهی پایا از خانوادهٔ باقلاییان است. این گیاه، در بسیاری از کشورهای جهان، به عنوان یک محصول علوفه ای مهم، کِشت شده و برای چرا و به صورت یونجه خشک، سیلاژ و همچنین در تولید کود سبز، مورد استفاده است.
یونجه، بومی مناطق معتدل است و دست کم از دورهٔ یونان و روم باستان، برای تغذیهٔ دام ها، کِشت می شده است
این گیاه از دولپه ای ها و گیاهان گلدار است و در راستهٔ باقلاسانان و خانوادهٔ باقلاییان طبقه بندی شده است. انواع و واریته ها و نژادهای مختلف یونجه متعلق به سردهٔ یونجه هستند. [ ۴] انواع مختلفی از یونجه در مناطق مختلف کشت می شود. برخی از آن ها عبارت هستند از:
• نژادهای ایرانی: همدانی، بمی، یزدی، قره یونجه، بغدادی، مهاجرانی، هراتی، افغانی و نیک شهری
• نژادهای غیر ایرانی: پاسیفیک گلد، سونورا، سی ریور، سکوئل، ماسیرسا، رنجر، کانادایی دورانگو، هاردیگان، ترکستانی، سی یواف۱۰۱، پاسیفیک استار
یونجه گیاهی پایا یا دائمی است که ریشه ای راست و مستقیم دارد و به موازات پیدایش ریشهٔ اولیه، قسمت هیپوکوتیل در زیر سطح خاک قرار می گیرد و با طویل شدن زیر لپه باعث جوانه زدن و خارج شدن از سطح خاک می شود. یونجه جوانه زده در این موقع نسبت به آب بیش از اندازه، کمبود آب، شوری خاک یا سله بستن سطح خاک حساسیت خاصی نشان می دهد. چنانچه در این موقع سطح خاک سله ببندد، زیر لپه یونجه که به صورت قوسی در زیر سطح خاک قرار گرفته است نمی تواند به سهولت سطح خاک را بشکافد و از آن خارج شود چنانچه زیر لپه یونجه بتواند از سطح خاک خارج گردد در این موقع، یونجهٔ جوانه زده فقط دارای دو لپه یا کوتیلدون است که به صورت برگ های متورم به نظر می آیند. این برگ اولیه ساده و معمولاً قلبی شکل است و شباهتی با برگ های اصلی یونجه ندارد. بعد از گذشت مدتی، نخستین برگ مرکب سه برگچه ای یونجه به وجود می آید که به تدریج با ادامهٔ رشد و نمو، سایر برگ های مرکب نیز تشکیل می شوند. گیاه یونجه علاوه بر ریشهٔ راست و مستقیم اولیه، ریشه های جانبی نیز دارد که از سلول های حاشیهٔ استوانهٔ مرکزی ریشهٔ اصلی سرچشمه می گیرد. عامل موفقیت یونجه در مقاومت به بسیاری از عوامل نامساعد و همچنین استفاده از مواد غذایی از خاک، برخورداری از یک ریشهٔ قوی است. [ ۵] ارتفاع آن تا یک متر می رسد برگ های آن دارای سه برگچه است. برگچه ها، نوک تیز، سبز رنگ و بیضی شکل هستند. گل های یونجه به شکل سبز و به رنگ بنفش تیره یا آبی روشن است. میوهٔ یونجه مانند صدف بوده و دانهٔ داخل میوه، مانند لوبیا ولی کوچک تر از آن است.
یونجه، بومی مناطق معتدل است و دست کم از دورهٔ یونان و روم باستان، برای تغذیهٔ دام ها، کِشت می شده است
این گیاه از دولپه ای ها و گیاهان گلدار است و در راستهٔ باقلاسانان و خانوادهٔ باقلاییان طبقه بندی شده است. انواع و واریته ها و نژادهای مختلف یونجه متعلق به سردهٔ یونجه هستند. [ ۴] انواع مختلفی از یونجه در مناطق مختلف کشت می شود. برخی از آن ها عبارت هستند از:
• نژادهای ایرانی: همدانی، بمی، یزدی، قره یونجه، بغدادی، مهاجرانی، هراتی، افغانی و نیک شهری
• نژادهای غیر ایرانی: پاسیفیک گلد، سونورا، سی ریور، سکوئل، ماسیرسا، رنجر، کانادایی دورانگو، هاردیگان، ترکستانی، سی یواف۱۰۱، پاسیفیک استار
یونجه گیاهی پایا یا دائمی است که ریشه ای راست و مستقیم دارد و به موازات پیدایش ریشهٔ اولیه، قسمت هیپوکوتیل در زیر سطح خاک قرار می گیرد و با طویل شدن زیر لپه باعث جوانه زدن و خارج شدن از سطح خاک می شود. یونجه جوانه زده در این موقع نسبت به آب بیش از اندازه، کمبود آب، شوری خاک یا سله بستن سطح خاک حساسیت خاصی نشان می دهد. چنانچه در این موقع سطح خاک سله ببندد، زیر لپه یونجه که به صورت قوسی در زیر سطح خاک قرار گرفته است نمی تواند به سهولت سطح خاک را بشکافد و از آن خارج شود چنانچه زیر لپه یونجه بتواند از سطح خاک خارج گردد در این موقع، یونجهٔ جوانه زده فقط دارای دو لپه یا کوتیلدون است که به صورت برگ های متورم به نظر می آیند. این برگ اولیه ساده و معمولاً قلبی شکل است و شباهتی با برگ های اصلی یونجه ندارد. بعد از گذشت مدتی، نخستین برگ مرکب سه برگچه ای یونجه به وجود می آید که به تدریج با ادامهٔ رشد و نمو، سایر برگ های مرکب نیز تشکیل می شوند. گیاه یونجه علاوه بر ریشهٔ راست و مستقیم اولیه، ریشه های جانبی نیز دارد که از سلول های حاشیهٔ استوانهٔ مرکزی ریشهٔ اصلی سرچشمه می گیرد. عامل موفقیت یونجه در مقاومت به بسیاری از عوامل نامساعد و همچنین استفاده از مواد غذایی از خاک، برخورداری از یک ریشهٔ قوی است. [ ۵] ارتفاع آن تا یک متر می رسد برگ های آن دارای سه برگچه است. برگچه ها، نوک تیز، سبز رنگ و بیضی شکل هستند. گل های یونجه به شکل سبز و به رنگ بنفش تیره یا آبی روشن است. میوهٔ یونجه مانند صدف بوده و دانهٔ داخل میوه، مانند لوبیا ولی کوچک تر از آن است.
wiki: یونجه
یونجه (سرده). یونجه ( نام علمی: Medicago ) نام یک سرده از تیره باقلاییان است. یونجه گونه ای از این سرده است.
• یونجه Medicago sativa
• یونجه پاره پاره Medicago laciniata
• یونجه خارپشتی Medicago intertexta
• یونجه خاردار Medicago polymorpha
• یونجه سربریده Medicago truncatula
• یونجه سیاه Medicago lupulina
• یونجه صغیر Medicago minima
• یونجه عربی Medicago arabica
• Medicago agropyretorum
• Medicago alatavica
• Medicago arborea
• Medicago archiducis - nicolai
• Medicago astroites
• Medicago blancheana
• Medicago brachycarpa
• Medicago cancellata
• Medicago carstiensis
• Medicago caucasica
• Medicago constricta
• Medicago coronata
• Medicago crassipes
• Medicago cretacea
• Medicago cyrenaea
• Medicago daghestanica
• Medicago difalcata
• Medicago disciformis
• Medicago doliata
• Medicago edgeworthii
• Medicago falcata
• Medicago fischeriana
• Medicago glomerata
• Medicago granadensis
• Medicago grossheimii
• Medicago gunibica
• Medicago heldreichii
• Medicago hemicoerulea
• Medicago heyniana
• Medicago hybrida
• Medicago hypogaea
• Medicago karatschaica
• Medicago komarovii
• Medicago lanigera
• Medicago laxispira
• Medicago littoralis
• Medicago marina
• Medicago medicaginoides
• Medicago meyeri
• Medicago monantha
• Medicago monspeliaca
• Medicago murex
• Medicago muricoleptis
• Medicago noeana
• Medicago orbicularis
• Medicago orthoceras
• Medicago ovalis
• Medicago papillosa
• Medicago persica
• Medicago phrygia
• Medicago pironae
• Medicago platycarpa
• Medicago polyceratia
• Medicago polychroa
• Medicago praecox
• Medicago prostrata
• Medicago radiata
• Medicago retrorsa
• Medicago rhodopea
• Medicago rigida
• Medicago rigidula
• Medicago rotata
• Medicago rugosa
• Medicago rupestris
• Medicago ruthenica
• Medicago sauvagei
• Medicago saxatilis
• Medicago schischkinii
• Medicago scutellata
• Medicago secundiflora
• Medicago shepardii
• Medicago sinskiae
• Medicago soleirolii
• Medicago strasseri
• Medicago suffruticosa
• Medicago talyschensis
• Medicago tenoreana
• Medicago tornata
• Medicago transoxana
• Medicago tunetana
• Medicago turbinata
• Medicago vardanis
• Medicago virescens
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• یونجه Medicago sativa
• یونجه پاره پاره Medicago laciniata
• یونجه خارپشتی Medicago intertexta
• یونجه خاردار Medicago polymorpha
• یونجه سربریده Medicago truncatula
• یونجه سیاه Medicago lupulina
• یونجه صغیر Medicago minima
• یونجه عربی Medicago arabica
• Medicago agropyretorum
• Medicago alatavica
• Medicago arborea
• Medicago archiducis - nicolai
• Medicago astroites
• Medicago blancheana
• Medicago brachycarpa
• Medicago cancellata
• Medicago carstiensis
• Medicago caucasica
• Medicago constricta
• Medicago coronata
• Medicago crassipes
• Medicago cretacea
• Medicago cyrenaea
• Medicago daghestanica
• Medicago difalcata
• Medicago disciformis
• Medicago doliata
• Medicago edgeworthii
• Medicago falcata
• Medicago fischeriana
• Medicago glomerata
• Medicago granadensis
• Medicago grossheimii
• Medicago gunibica
• Medicago heldreichii
• Medicago hemicoerulea
• Medicago heyniana
• Medicago hybrida
• Medicago hypogaea
• Medicago karatschaica
• Medicago komarovii
• Medicago lanigera
• Medicago laxispira
• Medicago littoralis
• Medicago marina
• Medicago medicaginoides
• Medicago meyeri
• Medicago monantha
• Medicago monspeliaca
• Medicago murex
• Medicago muricoleptis
• Medicago noeana
• Medicago orbicularis
• Medicago orthoceras
• Medicago ovalis
• Medicago papillosa
• Medicago persica
• Medicago phrygia
• Medicago pironae
• Medicago platycarpa
• Medicago polyceratia
• Medicago polychroa
• Medicago praecox
• Medicago prostrata
• Medicago radiata
• Medicago retrorsa
• Medicago rhodopea
• Medicago rigida
• Medicago rigidula
• Medicago rotata
• Medicago rugosa
• Medicago rupestris
• Medicago ruthenica
• Medicago sauvagei
• Medicago saxatilis
• Medicago schischkinii
• Medicago scutellata
• Medicago secundiflora
• Medicago shepardii
• Medicago sinskiae
• Medicago soleirolii
• Medicago strasseri
• Medicago suffruticosa
• Medicago talyschensis
• Medicago tenoreana
• Medicago tornata
• Medicago transoxana
• Medicago tunetana
• Medicago turbinata
• Medicago vardanis
• Medicago virescens
wiki: یونجه (سرده)
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: اِسپست) گیاهانی علفی و به ندرت پایا از جنس Medicago، متعلق به تیرۀ پروانه آسایان. برگ های این گیاهان سه برگچه ای با گوشوارک پیوسته به دُم برگ، کاسۀ گل آن ها کوتاه و پنج دندانه ای، و میوۀ نیامشان پُر از دانه است. از این جنس، بیش از چهارده گونه در بیشتر نقاط ایران می روید. پرورش انواع آن برای تهیۀ علوفه برای چهارپایان و اسب های سلطنتی از زمان های بسیار قدیم در ایران معمول بوده است. گل های اسپست دارای ارزش فراوانی در تولید عسل اند. همچنین، این گیاهان به سبب دارابودن ویتامین ها و برخی مواد مؤثر دیگر، برای رشد کودکان و درمان برخی امراض مؤثرند.
wikijoo: یونجه
مترادف ها
یونجه
یونجه
یونجه، حالت، حال، نظم و ترتیب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قت
واکاویِ واژگانِ ایرانیِ " یونچه ( یونجه ) " و "جو" و بررسیِ همریشِگیِ آنها:
در زبانِ اوستاییِ جوان " یَوَ : - yava " یا "یَو: - yao" به چمِ " غله، گیاهِ غله ای ( مانندِ گندم، جو و. . . ) " بوده است؛ بطوریکه در فرگردِ سومِ وَندیدادِ اوستا در بخشهایِ 27 تا 32 ( از V. 3. 27 تا V. 3. 32 ) این واژه چندین بار آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
برایِ نمونه هایِ بیشتر از این واژه به
وَندیدادِ اوستا:
V. 5. 52, 53, 54 / V. 16. 6, 7/ V. 3. 4/ V. 9. 53 /V. 7. 35 و . . . .
یَشتِ اوستا:
Y. 8. 29
فرهنگِ اویم ایوک:
F. 4. g
نگاه بیندازید.
در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ " yava " آمده است و ترگویه ( =ترجمه ) یِ این واژه یِ آریایی به پهلوی " ژورتاک: žurtāk" بوده است.
واژه یِ " یَوَ: yava" یا "یَو:yao " در واژگانِ همیوخته ای بمانندِ " yao. karš " ( که در آن، karš همان " کِشت کردن، شخم زدن" است ) ، " yavō. fraϑah " و. . . نیز آمده است.
همچنین در زبانِ اوستایی واژگانِ " یَون - : - yaon " و " یَوَن: yavan" به چهایِ زیر بوده است:
1 - "غله زار" ( برابر با واژه یِ " Getreidefeld " از زبانِ آلمانی )
( در اینباره به سی روچَکِ اوستا ( =سی روزه اوستا ) : S. 1. 7 نگاه بیاندازید. )
2 - " غله دان، انبارِ غله" ( برابر با واژه یِ " Getreide - speicher" از زبانِ آلمانی )
( در اینباره به وَندیدادِ اوستا: V. 17. 3 نگاه بیاندازید. )
" یَون: yaon" یا " یَوَن: yavan" از زبانِ اوستایی برابر با واژگانِ " ژورتَک:žurtak " و " ژورت دان: žurt dān " از زبانِ پهلوی است.
در اینجا به روشنی می توان دید که " یون - " از واژه یِ " یونجه" برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " - yaon " و " - yavan " است که این نیز خود برگرفته از واژه یِ اوستاییِ "یَو - : - yao " و " یَوَ - : - yava" می باشد؛ پسوندِ " - جه" نیز همان پسوندِ پارسیِ " - چه" است.
نکته 1 :
واژه یِ " یون - " از " یونجه" در زبانِ اوستایی دارایِ دو تکواژ است؛ چراکه از " یَوَ:yava یا یَو:yao" ریشه گرفته است.
این درحالیکه است که چنین ریشه ای در زبانهایِ اَنیرانی همچون مغولی - شبه مغولی وجود ندارد و "یون" در این زبانها به خودیِ خود یک واژه است که فروکاهش پذیر به تکواژهایِ کوچکتر نیست؛ از اینرو این واژه ایرانی است و در زبانهای اَنیرانی "وامواژه" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بررسیِ ریشه شناختیِ واژه یِ " جو" در زبانِ پارسی:
در زبانهایِ کهنِ ایران دگرگونیِ آواییِ " ی:y" و " ج:j" در آوایِ آغازینِ واژگان به فراوانی یافته می شود:
نمونه ها:
یادو ( اوستایی ) / جادو
یَشن ( اوستایی ) /جَشن
یاکَر ( اوستایی ) / جگَر
یوختَ ( اوستایی ) /جُفت
یوی ( yōy ) /جوی ( jōy )
و. . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - "وَندیداد اوستا"
2 - نبیگِ "سی روزه کوچک سی روزه بزرگ" ( دکتر دهدشتی )
3 - ستونهایِ 1265 تا 1268 از نبیگِ " فرهنگنامه زبان ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
در زبانِ اوستاییِ جوان " یَوَ : - yava " یا "یَو: - yao" به چمِ " غله، گیاهِ غله ای ( مانندِ گندم، جو و. . . ) " بوده است؛ بطوریکه در فرگردِ سومِ وَندیدادِ اوستا در بخشهایِ 27 تا 32 ( از V. 3. 27 تا V. 3. 32 ) این واژه چندین بار آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
برایِ نمونه هایِ بیشتر از این واژه به
وَندیدادِ اوستا:
V. 5. 52, 53, 54 / V. 16. 6, 7/ V. 3. 4/ V. 9. 53 /V. 7. 35 و . . . .
یَشتِ اوستا:
فرهنگِ اویم ایوک:
نگاه بیندازید.
در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ " yava " آمده است و ترگویه ( =ترجمه ) یِ این واژه یِ آریایی به پهلوی " ژورتاک: žurtāk" بوده است.
واژه یِ " یَوَ: yava" یا "یَو:yao " در واژگانِ همیوخته ای بمانندِ " yao. karš " ( که در آن، karš همان " کِشت کردن، شخم زدن" است ) ، " yavō. fraϑah " و. . . نیز آمده است.
همچنین در زبانِ اوستایی واژگانِ " یَون - : - yaon " و " یَوَن: yavan" به چهایِ زیر بوده است:
1 - "غله زار" ( برابر با واژه یِ " Getreidefeld " از زبانِ آلمانی )
( در اینباره به سی روچَکِ اوستا ( =سی روزه اوستا ) : S. 1. 7 نگاه بیاندازید. )
2 - " غله دان، انبارِ غله" ( برابر با واژه یِ " Getreide - speicher" از زبانِ آلمانی )
( در اینباره به وَندیدادِ اوستا: V. 17. 3 نگاه بیاندازید. )
" یَون: yaon" یا " یَوَن: yavan" از زبانِ اوستایی برابر با واژگانِ " ژورتَک:žurtak " و " ژورت دان: žurt dān " از زبانِ پهلوی است.
در اینجا به روشنی می توان دید که " یون - " از واژه یِ " یونجه" برآمده از همین واژه یِ اوستاییِ " - yaon " و " - yavan " است که این نیز خود برگرفته از واژه یِ اوستاییِ "یَو - : - yao " و " یَوَ - : - yava" می باشد؛ پسوندِ " - جه" نیز همان پسوندِ پارسیِ " - چه" است.
نکته 1 :
واژه یِ " یون - " از " یونجه" در زبانِ اوستایی دارایِ دو تکواژ است؛ چراکه از " یَوَ:yava یا یَو:yao" ریشه گرفته است.
این درحالیکه است که چنین ریشه ای در زبانهایِ اَنیرانی همچون مغولی - شبه مغولی وجود ندارد و "یون" در این زبانها به خودیِ خود یک واژه است که فروکاهش پذیر به تکواژهایِ کوچکتر نیست؛ از اینرو این واژه ایرانی است و در زبانهای اَنیرانی "وامواژه" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بررسیِ ریشه شناختیِ واژه یِ " جو" در زبانِ پارسی:
در زبانهایِ کهنِ ایران دگرگونیِ آواییِ " ی:y" و " ج:j" در آوایِ آغازینِ واژگان به فراوانی یافته می شود:
نمونه ها:
یادو ( اوستایی ) / جادو
یَشن ( اوستایی ) /جَشن
یاکَر ( اوستایی ) / جگَر
یوختَ ( اوستایی ) /جُفت
یوی ( yōy ) /جوی ( jōy )
و. . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - "وَندیداد اوستا"
2 - نبیگِ "سی روزه کوچک سی روزه بزرگ" ( دکتر دهدشتی )
3 - ستونهایِ 1265 تا 1268 از نبیگِ " فرهنگنامه زبان ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
این یک کلمهء سغدی است. نزدیک دو هزارو دویست سال پیش یک سپهسالار چینی بنام ژانگ کیوایان به سغد سفری داشته آنچه از سفرنامهء ایشان بر می آید روشن است مردم سغد در پرورش اسبان تنومند و چابک که مناسب برای جنگ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بوده اند بسیار ماهر بوده اند ژانگ نوشته می خواسته بداند که مردم سغد چه علفی به اسبان تیزرو و چابک خود می دهند تا برای کشت سرزمین خودش شیوهء کشتوکار آن را یاد بگیرد آن علف چیزی جز یونجه نبوده است. https://depts. washington. edu/silkroad/texts/hantxt1. html#khotan جای بسیار شگفتی است برخی اینجا و آنجا کوشش می کنند واژه های ایرانی را به دیگران نسبت بدهند در حالیکه هنوز پای تورکان در آن زمان به منطقهء سغد و باکتریا نرسیده بود. اگر این علف میان تورکان کشت می شد چه نیازی بود این سپهسالار به سغد ( ایران ) سفر کند؟ اگر واژه ای در زبان تورکی مصرف می شود که همزمان در فارسی مصرف می شود نباید تندو زود نتیجه گیری کرد شاید این کلمه تورانی باشد. بسیاری از تورکزبانان از بازماندگان تورانیان هستند. تورانیان سرزمین آنها یا منطبق با سغد است یا چسبیده به آن. گرچه در اوستا هر دو یکی می باشند. باید رفت دید که در کتاب دیوان لغت تورک کاشغری چیزی یافت می شود یا نه. وگرنه تورکان که هیچ کتاب و نوشته و کتیبه ای از خود ندارند. تنها کتیبهء دشت ارخون از تورکان بجای مانده که آنهم در مغولستان است و دیگری دیوان لغت تورک محمود کاشغری.
یونجه Alfalfa
نام علمیMedicago sativa
نام علمیMedicago sativa
واژه یونجه کاملا ریشه اوستایی دارد چون درترکی می شود ینجا این واژه یعنی یونجه صد درصد پارسی است
این لغت که در این چند قرن اخیر در زبان فارسی راه یافته در ترکی جغتایی �یونوچکه � و در عثمانی �یوندزه � خوانده شده و به معنی تره و علف سبز گرفته شده است. در این زبانها هم این لغت قدیم نیست. برخی نوشته اند کلمه ترکی �یونجه � از �یونت � که به معنی �اسب � است ترکیب یافته ( یونت در ترکی جغتایی و عثمانی به معنی اسب و مادیان است ) و معلوم نیست این وجه اشتقاق صحیح باشد. ( هرمزدنامه نگارش پورداود ص 3 ) .
... [مشاهده متن کامل]
👈لغت نامه دهخدا و ریشه یابی کلمه ؛
از یونت یعنی چهارپا که به اسب نسبت داردو آت شکل دیگر آن است
👈 یونت ( اسب ) ییجک ( خوردنی )
که در یونوچکه جغتایی مشهود هست.
... [مشاهده متن کامل]
👈لغت نامه دهخدا و ریشه یابی کلمه ؛
از یونت یعنی چهارپا که به اسب نسبت داردو آت شکل دیگر آن است
👈 یونت ( اسب ) ییجک ( خوردنی )
که در یونوچکه جغتایی مشهود هست.
گمان دیگر این است که واژه ( یون. چه ) با واژه ( جَوین ) که به دیسه یِ ( یَوین ) نیز واگویی می شده است و همچنین با واژه ( جَویدن/یَویدن ) .
به گمان من، واژه ( یونچه ) واژه ایرانی است؛
در زبان اوستایی ( یَوَن ) به چمِ ( جوان ) ، ( یَوین ) به چمِ ( دانه مانند گندم، جو و لوبیا و دیگر دانه ها ) ، ( یَوو چَرانی ) به چمِ ( کشتزار، کشتزارِ گندم و جو و دیگر دانه ها ) بوده است. ( یَون ) میتواند با ( جوانه ) همبسته و مرتبط باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( نگاه کنید رویه هایِ 1165 و 1166 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا )
در زبان اوستایی ( یَوَن ) به چمِ ( جوان ) ، ( یَوین ) به چمِ ( دانه مانند گندم، جو و لوبیا و دیگر دانه ها ) ، ( یَوو چَرانی ) به چمِ ( کشتزار، کشتزارِ گندم و جو و دیگر دانه ها ) بوده است. ( یَون ) میتواند با ( جوانه ) همبسته و مرتبط باشد.
... [مشاهده متن کامل]
( نگاه کنید رویه هایِ 1165 و 1166 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا )
این لغت که در این چند قرن اخیر در زبان فارسی راه یافته در ترکی جغتایی �یونوچکه � و در عثمانی �یوندزه � خوانده شده و به معنی تره و علف سبز گرفته شده است. در این زبانها هم این لغت قدیم نیست. برخی نوشته اند کلمه ترکی �یونجه � از �یونت � که به معنی �اسب � است ترکیب یافته ( یونت در ترکی جغتایی و عثمانی به معنی اسب و مادیان است )
... [مشاهده متن کامل]
یونجه ترکی بوده و معادل آن در دری و اوردو اسپست است
... [مشاهده متن کامل]
یونجه ترکی بوده و معادل آن در دری و اوردو اسپست است
یونجه = جوانه ( علف ) یونانی . کلمه یونجه متعلق به کشور یونان است لذا این کلمه براساس هر زبانی تغییر شکل یافته است و یونجه یک علوفه اروپایی محسوب می شود ونمی شد آن را مثل گوجه فرنگی، علف فرنگی بنامند.
یونجه ، yonjeh ، گیاهی علوفه ای با ریشه نسبتا عمیق وساقه بلند که بر گ های سه تایی دارد که مشابه اسبس وشبدر است ، این گیاه گل های زرد دارد اما اسبس دارای گل های بنفش است ، اما گاه به جای هم بکار می روند،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اسبس ، اسبست، اسپست، که دو کلمه اسب وبست در ست شده ومحل بستن اسب برای چرا بوده است ، اما هر سه گیاه از تیره پروانه آسا هستند
در زبان اوستایی ( اسپست، اسبست ) به چم ( یونجه ) بوده است.
این واژه آمیخته ای از دو واژه پارسی باستان و اوستایی است:
1 - ASPO ( به چم اَسب )
2 - AST یا AD ( به چم خوردن، خوراک )
واژه ( آش ) از دید ریختشناسی و معناشناختی با بخش 2 همپیوند است.
این واژه آمیخته ای از دو واژه پارسی باستان و اوستایی است:
1 - ASPO ( به چم اَسب )
2 - AST یا AD ( به چم خوردن، خوراک )
واژه ( آش ) از دید ریختشناسی و معناشناختی با بخش 2 همپیوند است.
این لغت که در این چند قرن اخیر در زبان فارسی راه یافته در ترکی جغتایی �یونوچکه � و در عثمانی �یوندزه � خوانده شده و به معنی تره و علف سبز گرفته شده است . در این زبانها هم این لغت قدیم نیست . برخی نوشته اند کلمه ٔ ترکی �یونجه � از �یونت � که به معنی �اسب � است ترکیب یافته ( یونت در ترکی جغتایی و عثمانی به معنی اسب و مادیان است ) و معلوم نیست این وجه اشتقاق صحیح باشد. ( هرمزدنامه نگارش پورداود ص 3 ) . یونجه گیاهی است پایا از تیره ٔ پروانه واران واز دسته ٔ شبدرها که برگهایش دارای تقسیمات سه تایی می باشند. گلهایش غالباً بنفش رنگ و کوچک و گاهی زردرنگ است و گل آذینش خوشه ای است . معمولاً یونجه بین 4 تا 10 سال در زمینی که کشت می شود می ماند و هر دفعه آن رادرو کنند مجدداً رشد می کند و به طور معمول هر سال 4 تا 5 مرتبه می شود آن را درو کرد. اسپست . سبست . سبیس . اسپیستا. برسیم حجازی . قضب . ینجه . یونجه ٔ معمولی .
... [مشاهده متن کامل]
لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
لغت نامه دهخدا
یونجه:اَسْپِسْت ( اَسْپِسْ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)