یورشیدن

پیشنهاد کاربران

درود دیگر.
سخنانِ شما تا حدودی پذیرفتی بود.
البته بر سر یکسری چیز ها من نمی توانم حرفِ شما را بِقَبولم و باید دید که فارسی زبانان چه می گویند.
در موردِ واژه یِ "نمایندهیدن"هم بسیار می اندیشم، و به نظر ایراد هایی بزرگ دارد. امکان دارد این پیشنهاد را بِپاکَم از آبادیس.
...
[مشاهده متن کامل]

یک کهکشان سپاس.

من درباره این واژه دودل هستم ولی درباره واژه ای همچون ظلمیدن آن را نادرست می دانم.
ناسره سازی چنانکه در واژه ای همچون ( پیشنهادات ) دیده می شود، به قواعد زبانی آسیب می زند.
گمانم این است که زبان پارسی جدای از زبانهای پشتیبان همچون اوستایی، سانسکریت و پهلوی و گویش های بومی، خود نیز با توجه به پیشوند/پسوندهای بسیار، توانایی ساخت نوواژگان بسیاری را دارد که این زبان را نیازمند به دیگر زبانهای بیگانه نمی کند. من بسیاری از واژگان پیشنهادی شما را می پذیرم، همچون همین کارواژه ای که با صفتِ نزار ساخته اید ولی به دو دلیل برخی از واژگان را نیز به قواعد دستور زبانی ( مانند نمایندهیدن ) آسیب زننده می دانم : برای نمونه در کارواژه نمایندهیدن، واژه نماینده خود از کارواژه نماییدن و نمایاندن ساخته شده و اگر شما از نامی بخواهید باز کارواژه ای بسازید، قواعد دستور زبانی به هرزگردی ( دورباطل ) می انجامد ( از کارواژه به نام و از همان نام به کارواژه ) . قواعد زبانی می بایست بازگشتی ( recursive ) باشد؛یعنی فروکاهش پذیر به یک کارواژه مشخص:در اینجا نماینده به دوکارواژه 1 - نماییدن ( بُن کنونی به همراه پسوند فاعلی ) 2 - نمایندهیدن بازمی گردد که نادرست است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین همه ی کوششهای زبانشناسان این است که به قواعد دستور زبانی آزاد از هر زبانِ دیگری ارج نهاده شود و آمیختگی واژگان بیگانه با پارسی، تشخیص سره را از ناسره سخت می گرداند.
برای همین کارواژه نیز شما به آسانی می توانید تاختن، آفندیدن و . . . را بکار ببرید.
هرچند گمان می رود خود واژه یورش نیز ایرانی باشد چراکه پسوند نامساز ( ِش ) را دارد که در این صورت سخن شما درست است ( دراین باره نمی دانم ) . ولی واژه ظلمیدن که از واژه ظلم گرفته شده، عربی است و برابر پارسی آن ستم هست، و می توان ستمیدن را بنابر شیوه کاری شما بکار برد. ناهمسو با نگرانی برخی که گمان می کنند نیافزودنِ واژگانی به نشانه ی ستاک ( یدن ) مایه ی سستی و نزاری زبان می گردد، به گمان من زیبایی و والاییِ زبان پارسی بدین است که نام به عنوان پیشوندِ کارواژه ( مانند ستم راندن به جای ستمیدن ) یا بُن کارواژه به عنوان پیشوند کارواژه دیگر ( مانند انجام گرفتن ) بکار رود. به گمانم روش شما باید در بسیاری از جاها باید به کاربرده شود، چنانچه آن واژه ایرانی باشد و چنانچه برابری در زبان پارسی نداشته باشد. درباره واژگانی همچون بلعیدن و فهمیدن نیز، بله، به گمان من این واژگان می بایست از زبان پارسی سترده شوند، سخت است ولی ناشدنی نیست. برای نمونه جای واژه بلعیدن، در برخی جاها می توان ( فرو بردن ) را بکار برد ولی در همه جا می توان کارواژه ( اوباردن یا اوپارتن ) را به جای بلعیدن بکار برد ( دشواری بر سر نبودن نیست بلکه بر سر ندانستنِ بیشتر مردم است ) .
کوشش و آگاهی شما ستودنی است و من دغدغه شما را نیک درمی یابم و امیدوارم که در این راه کامیاب باشید.
باسپاس

درود.
فکر نکنم بتوان گفت به این دلیل که واژه، ریشه یِ فارسی ندارد، نباید با دستگاه واژه سازی فارسی آمیخته شود .
چرایی فارسینیدنِ واژگانِ بیگانه:
۱ ) اینکار باعثِ قَویاندنِ دستگاه واژه سازی فارسی می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ ) افراد خو می گیرند با این روش و سپس خودکارانه واژگان بیگانه ای که به فارسی می آیند را می فارسینند.
۳ ) اگر اینگونه بیَندیشیم، پس بلعیدن و فهمیدن و غیره را نیز باید بِبیرونانیم، که باعث نِزاراندَن ( تضعیف ) فارسی می شود.
می خوشحالم اگر بنده را از آک و آسیبی که ممکن است این واژگان داشته باشند بیاگاهانید.

چنین واژه ای نادرست است.
یورِشیدَن = یورش آوردن.

بپرس