یلخی

لغت نامه دهخدا

یلخی. [ ی ِ ] ( ترکی ، اِ ) ایلخی. سیله. فسیله. گله اسب و استر. رمه اسب. ( از یادداشت مؤلف ).
- یلخی بار آمدن ؛ بی مربی بزرگ شده بودن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ایلخی و مترادفات دیگر شود.

گویش مازنی

/yelKhi/ وحشی – اسب سرکش و رام نشده – رمه ی اسبان وحشی

واژه نامه بختیاریکا

آز؛ رها

پیشنهاد کاربران

ایلخی یا یلخی به گرو اسب ها در زبان های ترکی گفته میشود گاها اسب سرکش هم گویند
ایلخچی در زبان ترکی یعنی اسب بان
یلخی در اصل ترکی هست و به معنی اسب سرکش و گله ی اسب میدهد
یلخی، در زبان اقوام ترکمن ساکن سرزمین گرگان و استرآباد ( استان گلستان کنونی ) به صورت یِلقی [yelghi] تلفّظ شده و به معنی گله اسب وحشی است. چنانکه نام یکی از طوایف تراکمه یموت در سرزمین گرگان نیز یلقی است.
...
[مشاهده متن کامل]
علاوه براین یلقی نام دهی از دهستان پهلویدژ شهرستان گنبد قابوس در استان مازندران ( گلستان کنونی ) بوده که امروزه با نام روستای ( ( سلاق یلقی ) ) واقع در ( ( دهستان گرگان بوی ) ) از توابع بخش مرکزی شهرستان آق قلا استان گلستان، شناخته میشود. در باور برخی از تراکمه ساکن روستاهای پیرامون خالدنبی در استان گلستان، وقتی یلقی ها ( گله های اسب وحشی ) در بهار با کُره های تا زه به دنیا آمده، وارد روستا میشدند، شخص بیمار از خانه خود بیرون آمده، به آن‏ها نگاه میکرد تا بیماری او بهبود یابد.

بپرس