یاوه

/yAve/

مترادف یاوه: اراجیف، بی معنی، بیهوده، پوچ، ترهات، جفنگ، چرت، چرند، حرف مفت، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مزخرف، مهمل، هذیان، هرز، یافه

معنی انگلیسی:
idle talk, nonsense, idle or absurd, foolish, babble, blather, boloney, buncombe, frothy, gibberish, idle, malarkey or malarky, nonsensical, old wives tale, poppycock, rubbish, tittle-tattle, trashy, twaddle, windy, bull, horsefeathers, tommyrot, yak, taradiddle, tosh

لغت نامه دهخدا

یاوه. [ وَ / وِ ] ( ص ) سخنان سردرگم و هرزه و هذیان و فحش و دشنام. ( برهان ). [ سخن ] هرزه و بیهوده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). بیهوده وهذیان. ( اوبهی ). هذیان و هرزه. ( سروری ). ایمه. ( برهان ذیل ایمه ). بی معنی. مهمل. غاب. یافه :
که نزدیک او فیلسوفان بوند
بدان کوش تا یاوه ای نشنوند.
فردوسی.
کنون آمد ای شاه گرگین ز راه
زبان پر ز یاوه روان پرگناه.
فردوسی.
زبان پر ز یاوه روان پرگناه
رخش زرد و لرزان تن از بیم شاه.
فردوسی.
ز گفتار یاوه نداری تو شرم
به دامت نیایم به گفتار گرم.
فردوسی.
همه یاوه همه خام و همه سست
معانی از چکاته تا پساوند.
لبیبی.
ارسلان با برادر خطاب کرد تا چرا چنین سخن یاوه نااندیشیده گفتی. ( تاریخ بیهقی ).
صحبت نادان مگزین که تبه دارد
اندکی فایده را یاوه بسیارش.
ناصرخسرو.
چنین یاوه تهمت چه بر ما نهند
که از ما همه راستان آگهند.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
کنون حکم یزدان بر اینگونه بود
ندارد سخن گفتن یاوه سود.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
- یاوه درای ؛ هرزه لای. هرزه و بیهوده گوی. ( آنندراج ) :
ای حکیمان رصدبین خط احکام شما
همه یاوه ست و شما یاوه درایید همه.
خاقانی.
همار؛ مرد بسیارگوی یاوه درای. یهمور؛ بسیارسخن یاوه درای. ( منتهی الارب ).
- یاوه درایی ؛ بیهوده گویی. رجوع به درای و درایی و دراییدن شود.
- یاوه دهان ؛ بیهوده سخن. آن که سخنان یاوه گوید :
بنده که خلقی بُوَدَش در نهان
بِه ْ بود از خواجه یاوه دهان.
امیرخسرو.
- یاوه سخن ؛ بیهوده گو. هرزه لا. هرزه درای :
هم بگویندی گر جای سخن یابندی
مردم یاوه سخن را نتوان بست دهان.
فرخی.
- یاوه سرا ؛ هرزه درای. یافه درای. ژاژخای. لک درای. ( یادداشت مؤلف ).
- یاوه سرایی ؛ هرزه درایی. ژاژخایی. هرزه لایی. یاوه درایی. لک درایی. ( یادداشت مؤلف ).
- یاوه کار ؛ بیهوده کار :
سرانجام یوسف بشد خسته دل
نه مانند آن یاوه کاران خجل.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
- یاوه کردن سخن ؛ بیهوده و بر باطل سخن گفتن :
چو در خورد گوینده باید جواب بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- بیهوده بی معنی سخنان یاوه. ۲- رها. ۳- بی سرپرست یله : خواسته تاراج کرده سرنهاده برزبان لشکرت همواره یاوه چون رم. رفته شبان . ( رودکی ) ۴ - گم شده .

فرهنگ معین

(و ) (ص . ) ۱ - بیهوده ، بی معنی . ۲ - بی - سرپرست ، سرِخود.

فرهنگ عمید

۱. بیهوده، هرزه.
۲. (اسم ) ویژگی سخن بی معنی.
۳. (قید ) [قدیمی] یله و سرخود، بی سرپرست.

واژه نامه بختیاریکا

رُبَیت؛ وِر پیکِه

دانشنامه عمومی

جدول کلمات

بی هوده , عبث

مترادف ها

nonsense (اسم)
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی

hooey (اسم)
یاوه، مزخرف

froth (اسم)
یاوه، کف، سخن پوچ

babble (اسم)
یاوه، سخن بیهوده، من من

balderdash (اسم)
یاوه، چرند، سخن بی معنی، نوشابه کف الود

idle talk (اسم)
یاوه، حرف مفت

gammon (اسم)
یاوه، بازی تخته نرد، ران نمک زده و دود زده خوک

tattle (اسم)
یاوه، حرف مفت

absurd (صفت)
ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نامربوط

فارسی به عربی

تخریف , زبد , سخیف , هراء

پیشنهاد کاربران

یاوه یک واژه ی پارسی است به چم: هذیان.
پارسی را پاس بداریم: )
idle talk
اقای اورهان شما که خودتو به چشم بادومی های آسیای میانه ربط می دی نمی خواد از بقیه ایراد بگیری در ضمن از تیمور گورکانی که ترک تر نداریم اون زبان رسمی دولتش پارسی بود و حکومت نوادگانش در هند رواج گر زبان
...
[مشاهده متن کامل]
پارسی بودن نه ترکی ازبکی حالا نمی دونم حرف شما چیه اگر پارسی گویشی از عربی هست ترکی هم گویشی از هر دو هست به ویژه در زبان های ترکی رایج در ایران یک واژه ترکی نمیشه یافت اخه اگه زبان ترکی مالی بود که خود ترک ها زبان رسمی حکومت هاشون رو ترکی می کردن

یاوه گویی گزافه گویی
سخن یاوه : ور
با سلام
یاوا در ترکی یعنی کند
یاوان لیق در ترکی یعنی چیز خالی خوردن مثل نان
یاوا لاماک یعنی کند شدن
یاوه با احتمال زیاد از ترکی وارد فارسی شده
شاپور جان زبان خودت یه نوع لهجه از عربیه
اسمش دری هست
آبادیس عزیز پانفارسیست همه جارو گرفته واقعا با قیافه زرد و سبزه و چشم سیاه ادعای پسر عمو بودن با هیتلرو دارن 🤣
مدیران و سرپرستان آبادیس از شماها خواهش می کنم که نگذارید حرف های چرت و یاوه دیگران در این مکان گذاشته شود
در اصل آدم هایی احمقی مانند فردی که بالای به نام "ع" حرف های یاوه ای میزنند و بسیاری از واژگان را به نام ترکی که گویش است تحریف می کنند

یاوه واژه ای پارسی است که به معنی چرند و چرت است
یاوه گوی یعنی چرت و پرت گو
یاوه واژه ای پارسی است که پیوندی با ترکی که گویشی از مغولی است ندارد
بیهوده
هرزه
گم
متضاد کلمه: سخن نغز - گفتار صواب
در استان غزنین در افغانستان "یاوه نشینی" و "یاوه نشستن" و "یاوه گردی" و "یاوه گشتن" نیز به کار می روند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس