یال

/yAl/

مترادف یال: گردن، زور، قدرت، قوه

معنی انگلیسی:
mane, ruff

لغت نامه دهخدا

یال. ( اِ ) گردن باشد. ( لغت فرس اسدی ). به معنی گردن باشد مطلقاً، اعم از گردن انسان و حیوان دیگر و به عربی عنق گویند. ( برهان ). گردن. ( آنندراج ). عنق. ( غیاث اللغات ). گردن و عنق. ( ناظم الاطباء ). || بیخ گردن را گفته اند. ( برهان ). بن گردن. ( سروری ). بیخ گردن. ( ناظم الاطباء ). محل اتصال گردن به تن یا به کتف و شانه و دوش ازدو سوی. جایگاه گرز. سر بازو. سر شانه :
ببوسید مادر دو یال و برش
همی آفرین خواند بر پیکرش.
فردوسی.
نشانده سیاوش بخاک اندرون
بر و یال و مویش شده غرق خون.
فردوسی.
مهان جهان بردریدند پاک
همی ریختند از بر یال خاک.
فردوسی.
به ایرانیان گفت گیو دلیر
که یال یلان دارد [کیخسرو] و چنگ شیر.
فردوسی.
به انگشت رخساره برکند زال
پراکند خاک از بر تاج و یال.
فردوسی.
بپای آورد زخم کوپال من
نراند کسی نیزه بر یال من.
فردوسی.
مکن تکیه بر گرز و کوپال خود
بدزد از کمند گوان یال خود.
فردوسی.
به زخم عمود و به کوپالشان
همی خرد شد پهلو و یالشان.
فردوسی.
بدان خسروی یال و آن چنگ اوی
بدان رفتن و جاه و فرهنگ اوی.
فردوسی.
بر این شاخ و این یال و بازو و کفت
هنرمند باشی نباشد شگفت.
فردوسی.
تو چندین همی با من افسون کنی
که تا چنبر از یال بیرون کنی.
فردوسی.
یکی نیزه زد همچو آذرگشسب
ز کوهه ببردش سوی یال اسب.
فردوسی.
همی گفت شاهی کنی یک زمان
نشینی بر تخت زر شادمان
به از بندگی توختن شست سال
پُراکنده گنج و برآورده یال.
فردوسی.
آن کجا تیغش بر گرگ فروآرد پشت
آن کجا گرزش بر پیل فروکوبد یال.
فرخی.
بر پیل به دو پاره کند گرز تو دندان
بر شیر به دو نیمه کند خنجر تو یال.
فرخی.
چنین یال و بازو و آن زور و برز
نشاید که آساید ازتیغ و گرز.
اسدی.
بدین یال و گرز و بر و گردگاه
چه سنجد به چنگال او کینه خواه.
اسدی.
چران گردش اندر نوند سمند
گره کرده بر یال خم کمند.
( گرشاسب نامه ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- گردن . ۲- بن گردن . ۳- موی گردن اسب واستر. ۴- زور قدرت . یا یال وبال . یال وکوپال . زورمندی .یا یال و دم بوسی . سر و گردن یکدیگر را بوسیدن . یا یال ودم ساییده . صورت تحریف شده ای است ازیاردم ساییده و بمعنی ناجنس ناقلا بکار رود. یایال و دم کردن . ۱- بریدن یال و دم اسبان که درمراسم عزاداری اعیان و بزرگان معمول بود ۲- از بیخ و بن برکندن . یا یال و کوپال . تن و توش .
دانشگاهی که بانی آن الیهویال است و آنرا بسال هزار و هفتصد و یک میلادی در نوهاون تاسیس کرد

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - گردن . ۲ - بن گردن . ۳ - موی گردن اسب . ۴ - زور، قدرت .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) موهای گردن اسب و شیر.
۲. [قدیمی] هیکل، اندام.
۳. (زیست شناسی ) [قدیمی] گردن
* یال وکوپال: [مجاز] هیکل و اندام قوی، برز و بالا.
* یال وکوپال برکشیدن: [قدیمی، مجاز] نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن: عجب یال وکوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری: لغت نامه: یال ).

فرهنگستان زبان و ادب

{chord} [مهندسی عمران] عضو معمولاً افقی واقع در بالا یا پایین خرپا
{edge} [ریاضی] 1. خطی که فصل مشترک دو وجه یک چندضلعی است 2. پاره خطی که دو رأس یک گراف را به هم وصل می کند
{limb , flank} [زمین شناسی] یکی از دو سطح شیب دار دو سوی محور طاقدیس یا ناودیس

گویش مازنی

/yaal/ سو – طرف - بلندی ۳بالای کوه ۴گردنه

دانشنامه عمومی

یال (اسب). یال در اسب ها موهایی است که از بالای گردن اسب یا اسبیان دیگر می روید و از پیشانی تا جدوگاه می رسد. [ ۱] یال ضخیم تر و درشت تر از بقیه موهای اسب است و به طور طبیعی رشد می کند تا تقریباً گردن را بپوشاند. وراثت در آن نقش دارد و به برخی اسب ها یال بلندتر و ضخیم تر و برخی دیگر کوتاه تر و لاغرتر می رسد.
برخی از اسب ها، مانند اسب هایی که در سیرک ها یا در نمایش ها استفاده می شوند، یال هایی دارند که تا زانو رشد کرده اند. برخی دیگر دارای یال هایی هستند که به طور عمدی تراشیده شده اند. با این حال، زمانی که یال تمیز نشود، معمولاً بیشتر از عرض گردن اسب رشد نمی کند، زیرا ساییدگی و پارگی طبیعی طول بالقوه آن را محدود می کند.
تصور می شود که یال گردن را گرم نگه می دارد و اگر حیوان نتواند از باران سرپناهی پیدا کند، احتمالاً به خروج آب از گردن کمک می کند. همچنین برخی از مگس ها را از جلوی اسب محافظت می کند، اگرچه دم معمولاً اولین دفاع در برابر مگس ها است.
اسبچه ها معمولاً ضخیم ترین یال ها را دارند و نژادهای اسب دارای تنوع زیادی در ضخامت و طول هستند. سایر اسبان مانند الاغ اغلب یال های بسیار کم و نازکی دارند. اعضای زرافگان، به ویژه زرافه نیز یال دارند.
عکس یال (اسب)

یال (جانورشناسی). یال ها ( به انگلیسی: Hackles ) پرهای افراشته یا موهای ناحیه گردن در برخی از پرندگان و پستانداران هستند.
در پرندگان، یال به گروه پرهایی گفته می شود که در امتداد پشت و کنار گردن یافت می شوند. یال های برخی از انواع مرغ، به ویژه خروس ها، بلند، ظریف و اغلب در رنگ های روشن هستند. این یالها ممکن است در ماهیگیری با مگس به عنوان دام استفاده شوند. [ ۱]
در پستانداران، یال ها موهای گردن و پشت هستند که هنگام ترسیدن جانور، به عنوان بخشی از واکنش جنگ یا گریز یا برای نشان دادن تسلط بر جانوران زیردست، راست می شوند. بالا بردن یال سبب می شود تا جانور بزرگ تر به نظر برسد، و به عنوان یک هشدار دیداری برای جانوران دیگر عمل می کند. [ ۲] گرگ های خاکستری به عنوان رفتار چیره جویانه، توسط گوزن هایی که برای حمله آماده می شوند، [ ۳] و توسط گربه ها و کفتارهای راه راه که ترسیده یا تهدید می شوند، از یال های برآمده استفاده می کنند. [ ۴] فرآیندی که طی آن موها بلند می شوند، سیخ شدن یا افراشته شدن نامیده می شود. انقباض ماهیچه راست کننده مو مرتبط با هر فولیکول مو سبب می شود موها افراشته شوند. [ ۴]
عکس یال (جانورشناسی)عکس یال (جانورشناسی)

یال (جماعت). یال جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ شورآباد ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۵۰۲۹ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس یال (جماعت)عکس یال (جماعت)

یال (کوه). یال محل برخورد دو شیب در بالاترین نقطه تماس است. [ ۱]
یال ها عمدتاً با خط آب پخشان ( خط الراس ) سازگار هستند، اما گهگاه این دو جدا از هم واقع می شود.
در تصاویر ماهواره ای، یال ها بر اساس پردازش تصویر با روش های تشخیص الگو مشخص می شوند[ ۲] .
عکس یال (کوه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

موی گردن اسب و شیر

مترادف ها

crest (اسم)
قله، طره، تاج، ستیغ، یال، کلاله، بالاترین درجه، فش

mane (اسم)
یال، فش

فارسی به عربی

عرف الاسد , قمة

پیشنهاد کاربران

در گویش بومی کرج به بچه می گویند یال
که جمع یال که همان ایال بمعنی بچه ها در زبان فارسی می باشد
در گویش بالا طالقان هم یال به معنی بچه می باشد.
موی یال ( گردن ) را فژ/بش گویند
موی گردن اسب و شیر نر را فش گویند و یال گردن است
پشوتن همی رفت پیش سپاه
بریده فش و یال اسب سیاه.
گرفتش فش و یال اسب سیاه
ز خون لعل شد خاک آوردگاه.
همی تیغ، سهراب را برکشید
فش و دم اسبش ز نیمه برید.
فردوسی
mane
در گویش مردم میگون و شمشک و دربندسر و اطراف، یال معادل بچه و فرزند میباشه.
در گویش مازندرانی:
یال/ Yal : سو، طرف. بلندی. بالای کوه. گردنه.
مانند:پیش از زمستان، پسر های بابقلی بندار کنار دیوارهای حیاط را تا یال، هیزم پیچیدند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
فرهنگ واژگان تبری
...
[مشاهده متن کامل]

زیر نظر: جهانگیر نصری اشرافی
در زبان کردی:
یال/Yal : آل، ستیغ کوه، یال ( موی گردن شیر و اسب ) . تاج خروس
فرهنگ کردی - فارسی
هه ژار

انکه از دست تا ارنج است بال است و نه یال و انچه ناظم و برهان و منیری گفته اند بال است و نه یال -
موی گردن را موی یال گویند از هرچه باشد پاره ای از جانوران بر گردن مو دارند و ان موی یال است بچم موی گردن -
موی یال موی گردن است و یال گردن است اینکه موی گردن اسب را یال میگویند منظور موی یال است و به تنهایی بچم گردن است و بس
موی پشت گردن اسب
فش . .
واژه پارسی یال برگرفته از واژه اَیال در زبان پهلوی می باشد که در شاهنامه فردوسی نیز بکار رفته است.
نیاز به یادآوری است که بسیاری از واژگان از طریق زبانهای هندوآریایی سغدی، سکایی و پارتی به زبان مغولی راه پیدا کرده است.
موی اسب
یال یا Yal مخفف از Yalıg واژه ای ترکی است که به تاج حیوانات از جمله خروس و موی سر و گردن اسب اطلاق میشود. و وقتی مرغ و خروس تاج گوشتی در آورند یا اسب موی سر و گردن درآورد میگویند:
At yalıg landı؛ اسب موی سر و گردن درآورد یا به اصطلاح یال دار شد.
...
[مشاهده متن کامل]

هر دو ترکیب در دیوان آمده است.
منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری

موی گردن اسب
سرو گوش بگرفت و یالش دلیر
موی گردن اسب
یال:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "یال " می نویسد : ( ( یال در شاهنامه در معنی شانه و گردن و بخش فرازین تن به کار می رود . می تواند بود این واژه در پهلوی ایال ayāl بوده باشد . ) )
( ( به رشک اندر ، آهِرْمَن بدسگال
...
[مشاهده متن کامل]

همی رای زد تا بیاگنْد یال. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 239. )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس