یاران امام حسین علیه السلام

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] یاران امام حسین علیه السلام از برگزیده ترین افرادی بودند که خانواده و دوستان خود را رها ساختند و در رکاب امام علیه السلام جانبازی و فداکاری کردند و چون قهرمانانی شجاع به جهاد پرداختند، و برای شرکت در میدان کارزار، گوی سبقت را از یکدیگر ربودند. آنان خطاب به پیشوای خود گفتند: ما به یاری تو آمده ایم، تا جان خود را فدا کنیم و سعی و تلاش ما این است که در راه حفظ جان تو بکوشیم و از شر دشمن تو را درامان داریم. نه تنها آنان مرگ را به چیزی نمی گرفتند، بلکه از این درجه و مقامی که در پرتو یاری امام علیه السلام نصیب آنان گشت علائم شادی و سرور در چهره آن ها نمایان می شد.
آن گاه که امام علیه السلام به آنان گفت: شما آزاد هستید و می توانید مرا ترک کنید و از میدان نبرد دور شوید. آنان از این امر خودداری و به خدا سوگند یاد کردند و گفتند: ما هرگز تو را رها نمی سازیم و این سرزمین را ترک نمی کنیم. آیا درست است که ما شما را تنها گذاریم در حالی که دشمن تو را در محاصره قرار داده است. ما در ایفای حق و یاری تو به درگاه خداوندی چه عذری خواهیم داشت؟
یکی از آنها می گفت: به خدا قسم، من هرگز تو را ترک نخواهم کرد. من به مبارزه و نبرد با دشمنان تو تا آن جا ادامه می دهم که نیزه ام در سینه آنان بشکند، و با شمشیر خود آن قدر زخم به بدن شان وارد سازم که تیغ آن از دسته جدا گردد، و چنان چه سلاحی در دست نداشته باشم با پرتاب سنگ بر دشمن می تازم. و از تو جدا نخواهم شد، تا آن گاه که در رکاب تو جان به جان آفرین تسلیم کنم.
یکی دیگر می گفت: چنان چه می دانستم که در راه تو کشته شده و بار دیگر زنده می شوم و در حالی که زنده هستم، بدنم را با آتش می سوزانند و هفتاد بار این امر را درباره من انجام می دهند، در این صورت باز هم دست از تو بر نخواهم داشت. دیگری می گفت: به خدا سوگند، من دوست دارم در راه تو کشته شوم و دوباره زنده گردم و این امر تا هزار مرتبه تکرار شود، و خداوند به این وسیله تو و خاندان تو را از شر دشمن محفوظ بدارد. یکی دیگر از یاران امام علیه السلام رو کرد به آن حضرت و گفت: چنان چه من بخواهم زنده بمانم و از تو جدا شوم. چه بهتر در حالی که زنده هستم طعمه حیوانات درنده گردم.
بدین ترتیب یاران امام حسین علیه السلام در راه پیشوای خود از هر گونه فداکاری و جانبازی دریغ نکردند. آنان هرگز به خود اجازه ندادند در حالی که زنده هستند کمترین آسیبی به آن حضرت برسد، و تاب جدایی از او را نداشتند و یکپارچه خود را سپر بلا ساختند و تا آن جا هدف تیر و نیزه قرار گرفتند، تا جان خود را فدا کردند.
در روز عاشورا آن چنان با شجاعت و دلیری به نبرد پرداختند که تاریخ هرگز تاکنون به خاطر ندارد. و در حالی که تعداد سواران آنان از سی و دو نفر بیشتر نمی شد به لشگر بی شمار دشمن تاختند و قهرمانانه جنگیدند.
پس از سخنان عباس بن علی سرانجام دشمنان پاسخ امام را گفتند و آن شب را به حضرت مهلت دادند. نزدیک شبانگاه بود که حسین علیه السلام یاران خویش را فراهم آورد. امام زین العابدین علیه السلام می گوید: من نزدیک شدم که ببینم پدرم به آنان چه می گوید. در آن هنگام من بیمار بودم. شنیدم پدرم با یاران خود می گفت: سپاس می گویم خدای را به بهترین سپاس ها، و او را بر گشایش و سختی حمد می کنم. بارالها تو را حمد گویم، که ما را به پیمبری گرامی داشتی و قرآن را به ما آموختی و به کار دین دانا کردی. گوش و چشم و دلمان بخشیدی. پس ما را از سپاسگزاران قرار ده.

پیشنهاد کاربران

بپرس