گون

/gavan/

مترادف گون: رنگ، صبغه، فام، گونه، لون

معنی انگلیسی:
colour, mild-vetch, locoweed, goats-thorn, camels-thorn, milk-vetch, kind

لغت نامه دهخدا

گون. ( اِ ) رنگ و لون ، چه گلگون ، گلرنگ را گویند. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
سموم خشمش اگر برفتد به کشور روم
نسیم لطفش اگر بگذرد به کشور زنگ
ز ساج باز ندانند رومیان را گون
ز عاج باز ندانند زنگیان را رنگ.
فرخی.
بستد از یاقوت و بسد لاله و گلنار گون
یافت از کافور و عنبر خیری و شب بوی بوی.
قطران ( از فرهنگ نظام ).
|| گونه. ( فرهنگ جهانگیری ). مجازاً بر رخسار و چهره اطلاق گردد. ( انجمن آرا ). || نوع. قسم :
نهادند نزلی ز غایت برون
ز هر بخته ای پخته از چند گون.
نظامی.
|| صفت. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). || قانون. طرز. روش. قاعده. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ). || از ادات تشبیه است ، چون فام و سان و همیشه با کلمه دیگر ترکیب شود و مانند مزید مؤخری به کار میرود. و اینک برخی از این ترکیبات :
- آبگون ؛ بمانند آب. چون آب همانند آب در صفا وروشنی. به رنگ آب. آبی رنگ. به رنگ آبی کبود. نیلی :
ترا جان در این گنبد آبگون
یکی کارکن رفتنی لشکری است.
ناصرخسرو.
رجوع به آبگون شود.
- آذرگون ؛ سرخ یا زرد چون آتش. مانند آذر. به رنگ آذر. نام گلی است. رجوع به آذرگون شود.
- آسمان جون ؛ آسمان گون : چون آسمان. به رنگ آسمان.
- آسمان جونی ؛ آسمان گونی. رجوع به آسمان گونی شود.
- آسمان گون ؛ مانند آسمان. به رنگ آسمان در کبودی :
به تن بر یکی آسمان گون زره
چو مرغول زنگی گره بر گره.
نظامی.
- آسمان گونی ؛ همانند آسمان بودن. چون آسمان بودن.
- || به رنگ آسمان بودن در کبودی. رجوع به آسمان گونی شود.
- الماس گون ؛ چون الماس. سخت روشن چون الماس.
- || مجازاً تیز و برنده همچون الماس :
دو دست آوریده به کوشش برون
به هر دست شمشیری الماس گون.
نظامی ( شرفنامه ص 202 ).
رجوع به الماس گون شود.
- انگِشت گون ؛ چون انگشت. چون زغال ، مانند زغال سیاه رنگ. رجوع به انگشت گون شود.
- بنفشه گون ؛ مانندبنفشه. چون بنفشه. به رنگ بنفشه ، کبود. رجوع به بنفشه گون شود.
- بیجاده گون ؛ مانند بیجاده. به رنگ بیجاده ، مجازاً قرمزرنگ :
ز بیجاده گون باده دلفروز
فشاندند بیجاده بر روی روز.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گونه، رنگ، لون، نوعبصورت پسونددر آخرکلمه درمی آیدومعنی مانندوشبیه ورنگ رامی رساندمثل آذرگون، گلگون، لاله گون، نیلگون
( اسم ) گیاهی است از تیر. سبزی اسا ها و از دست. اسپرسها که درختچه ای حداکثر بارتفاع یک متر و دارای خار های بسیار است و غالبا بحالت خودرو در نواحی کوهستانی و اراضی بایر میروید . برگهای این گیاه مرکب از برگچه های متعدد است . گل اذینش خوشه یی و یا سنبله و گاهی نیز دارای گلهای منفرد است . رنگ گلهایش قرمز و یا بنفش مایل بابی و یا زرد و سفید میباشد . در مقر ساق. گونه های مختلف این گیاه مواد صمغی جمع میشود که خود بخود و یا بر اثر ایجاد شکاف بخارج میریزد و این صمغ را کتیرا مینامند . گونهای مولد کتیرا در مناطق گرم و اراضی خشک و بایر و کوهستانی در اکثر نقاط ایران و اسیای صغیر و ارمنستان و سوریه میروید قتاد کتیرائ بیضائ کم بالش عاشقان مسواک القیاد مسواک المسیح قرین ام قرین اسطر غالوس مخلب العقاب اسطر اغالس اسطر اغالیس اسطر اغالوس علف کتیرا اسطر اغال گون کتیرا گون شیره . یا گون شیره . گون کتیرا . یا گون کتیرا . به گونه هایی از گیاه گون گفته میشود که بیشتر جهت استخراج کتیرا مورد استفاده واقع میگردند گون شیره

فرهنگ معین

(گَ وَ ) (اِ. ) نوعی گیاه خاردار که دارای ساقه های ستبر و شاخه های بلند می باشد. بیشتر در نقاط کوهستانی می روید و گل های آن سفید یا زرد رنگ می باشد.
[ په . ] ۱ - (اِ. ) گونه ، رنگ . ۲ - (پس . ) به صورت پسوند در ترکیبات آید به معنی شکل و رنگ : آبگون ، آسمان گون ، بنفشه گون .

فرهنگ عمید

گیاهی خاردار با ساقه های ستبر و شاخه های بلند و انبوه و گل های سرخ، بنفش، سفید یا زرد کم رنگ که از آن کتیرا می گیرند، دهله.
۱. رنگ، لون.
۲. نوع.
۳. (پسوند ) مانند، شبیه، رنگ (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): آذرگون، گلگون، لاله گون، نیلگون.

گویش مازنی

/gaven/

واژه نامه بختیاریکا

گینِه

دانشنامه عمومی

گَوَن ( نام علمی: Astragalus ) نام یک سرده از تیره باقلاییان است. گون ها گیاهانی یک ساله یا دائمی هستند. در ایران بیش از ۸۰۰ گونه گون می روید. [ ۱]
گون گیاهی است چندساله، که ارتفاع آن تا ۷۵ سانتیمتر می رسد. از خانواده باقلاییان که تولید مثل آن از طریق بذر صورت می گیرد. ساقه های رشد یافته آن به رنگ بنفش تیره است. برگ های آن مرکب از برگچه هایی است که به صورت متقابل به تعداد ۱۱ تا ۳۰ جفت در محور هر برگ قرار گرفته اند. گل های آن معمولاً به رنگ ارغوانی، گاهی آبی یا سفید بوده، نزدیک به انتهای شاخه های گل دهنده قرار دارند.
کتیرا محصول اصلی گیاه گون است. کتیرا عبارت است از، ترشحات صمغی خشک شده حاصل از گیاه آستراگالوس گومی فرا که آن را تحت عنوان گوم تراگاکانت یا گون می شناسند. گیاه مولد کتیرا گیاه کوچکی است به ارتفاع یک متر بومی آسیای صغیر، ایران، سوریه و یونان. در اثر خراش دادن ساقه گیاه جدار سلول های اشعه مرکزی و سلول های پارانشیمی با جذب آب به تدریج بدل به صمغ می شود، فشار تولید شده سبب رانده شدن صمغ به طرف شکاف می گردد. صمغ در مجاورت هوا در اثر تبخیر آب به تدریج سخت می گردد. شکل محصول خشک شده بستگی به نوع شکافی که بر روی ساقه ایجاد شده است دارد.
• گون سفید Astragalus gossypinus
• گون قشلاقی Astragalus arpilobus
گون گزی Astragalus brachycalyx
انزروت Astragalus sarcocolla
• گون یزدی Astragalus issatissensis
عکس گونعکس گونعکس گونعکس گون

گون (مانگا). گون ( به ژاپنی: ゴン ) نام یک دایناسور کوچولوی خیالی است ، قهرمان مجموعه مانگایی به همین نام، نوشته ماساهی تاناکا است. گون به نحوی در پی انقراض نسل دایناسورها جان سالم به در برد و سپس با جانوران موجود در دوران پارینه سنگی ارتباط برقرار کرد. تنها کارهایی که انجام می داد، شامل خوردن، خوابیدن و بازی گوشی بود. گون اغلب برای نقشی که در بازی ویدئویی تکن ۳ داشت، در خارج از ژاپن مورد توجه قرار گرفت. یک مجموعه انیمه ۵۰ قسمتی نیز از روی نسخه مانگا ساخته شده است که پخش آن از ۲ آوریل ۲۰۱۲ شروع شده، و تا ۲۵ مارس ۲۰۱۳ ادامه داشت.
گون یکی از شخصیت های بازی رایانه ای تکن نیز می باشد. او در کنار دکتر بوسکونوویچ، یکی از ۲ کاراکتر افتخاری بازشدنی برای نسخه پلی استیشن تکن ۳ بود که به وسیلهٔ بازی در موده تکن بال قابل انتخاب می شد. او اهل ژاپن می باشد و توانایی های خارق العاده دارد. از قابلیت های او می توان به پرتاب کردن آتش و خارج کردن باد از شکم به منظور کم کردن قدرت حریف اشاره کرد.
عکس گون (مانگا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> گون
کسی که هر چی بهش میگی نمی فهمه و آی کیوش ( IQ ) پایین است

مترادف ها

camel's thorn (اسم)
ژاد، خارشتر، گون

milk vetch (اسم)
گون، گون کتیرا

پیشنهاد کاربران

مانند، گونه
به کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسید
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
. . .
شفعی کدکنی
گون ☀️
گون مثل اسمش وظیفه رنگ سازی دارد و رنگ رفیقش را متشعشع کرده و به هر سمت گسیل میدارد. از پارادوکس خود شروع کرده ( قاراگون ؛ سیه روز ) و به رنگ ها در آسمان می رسد و در نهایت وظیفه ی تشبیه عهده دار می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

قاراگون: خورشیدش سیاه شده
تیره گون ؛ تیره رنگ. سیاه :
شب تیره گون خود بتر زین کند
به زیر سر از اشک بالین کند.
فردوسی.
در نقش رنگ ادامه داده :
آذرگون ؛ سرخ یا زرد چون آتش.
عاج گون
غالیه گون ؛ مانند غالیه در رنگ و گونه.
کهرباگون ؛ به رنگ کهربا.
لعل گون ؛ مانند لعل. مجازاً سرخ رنگ.
می گون ؛ مانند می. مجازاً شفاف و روشن
نارگون ؛ نارگونه. مانند نار. مجازاً به رنگ نار، سرخ
نیل گون ؛ مانند نیل. به رنگ نیل
- زبرجدگون ؛ مانند زبرجد. مجازاً سبزرنگ. سبزفام.
- زرگون ؛ چون زر. مانند زر. به رنگ زر. مجازاً زرد.
- زمردگون ؛ مانند زمرد مجازاً سبزرنگ و سبزگون. سبزفام. رجوع به زمردگون شود.
- زنگارگون ؛ مانند زنگار. مجازاً سبزرنگ. به رنگ زنگار. سبزفام :
تاک رز بینی شده دینارگون
پرنیان سبز او زنگارگون.
رودکی.
سرمه گون ؛چون سرمه. به رنگ سرمه. مجازاً نیلگون. کبود :
چه بینی در این طارم سرمه گون
که می آید از میل او سیل خون.
نظامی.
ترا جان در این گنبد آبگون
شفافیت
و در نهایت به تشبیه می رسد.
چو بیمارگون شد ز غم چشم نرگس
مر او را همی لاله تیمار دارد.
ناصرخسرو.
؛ چون هما. مانند هما.
- || مجازاً چیزی دور از دسترس چون عنقا.
و خورشید اینجا رنگ سیه می گیرد . .
در تورکی هم همین روال موجود است .
اوزگون دوزگون سوزگون
دارگین داغون
در زبان کوردی میشه الت مرد
در گویش بختیاری به معنای فاحشه هم هست

واژه گون
معادل ابجد 76
تعداد حروف 3
تلفظ gun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gōn] ‹گونه› [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی gavan
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژه نامه آزاد
در تبری ( یا مازندرانی ) ، به پستان دام گیئون ( gīon ) یا داله ( dāl� ) و دالُن ( dālon ) می گویند. همچنین پسُّون ( p�sson ) و سنه ( s�n� ) هم در زبان می آید.
واژه ی گون می تواند همسنگ صفت باشد چون:
آب گون: به صفت آب.
پیل گون: به صفت پیل.
آذرگون: به صفت آذر.
گون: صفت.
پارسی را پاس بداریم.
گون بوته ای که کتیرا از آن بدست میاید.
در ترکی گون ( goon ) به معنی روز یا خورشید است.
گون :
در گویش بختیاری به معنای فاحشه هم هست.
در زبان کوردی میشه الت مرد
اره در زبان کردی همونه
قتاد
به پستان حیوانات در بختیاری گُوَن و یون هم میگویند
در زبان بختیاری یعنی پستان حیوانات
در زبان کردی یعنی پستان حیوان
در گویش زبان بختیاری واژه گون ( Gun ) = یعنی پستان، سینه میباشد.
گون=در گویش ترکی منطقه قشلاق چرخلو به خورشید گفته میشود.
نوعی گیاه از تیره ی سبزی آساها، که غالبا به صورت خود رو است و خار داردبا ارتفاع حداکثر یک متر
( فارسی ) بر وزن چون؛ به معنی حالت، وضعیت، شرایط حاکم بر فرد یا جسم. برابر با واژه State در زبان انگلیسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس