گوان

لغت نامه دهخدا

گوان. [ گ َ ] ( اِ ) جمع گو است که پهلوانان و دلیران وشجاعان با شکوه و نهیب باشند. ( برهان ) :
بدان ای دلاور یل پهلوان
که بادی همه سال پشت گوان.
( گرشاسب نامه ).
|| ( اِخ ) نام مبارز بود. ( لغت فرس ). نام مبارزی. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
گوان پهلوانی بود زورمند
به بازوی برز و به بالا بلند.
فردوسی ( از لغت فرس ص 397 ).
این کلمه در فهرست ولف پیدا نشد.

گوان. [ گ َ ] ( اِ ) بن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به گوانه و بُن ( اِ ) شود.

گوان. [ گ ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه بخش جاسک شهرستان بندرعباس که در شمال خاوری جاسک و سر راه مالرو میناب به جاسک واقع شده و سکنه آن 30 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گوان. [ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 146000 گزی جنوب میناب ، سر راه مالروجاسک به میناب واقع است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنه آن 20 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندر عباس

دانشنامه عمومی

گوان ( به انگلیسی: Govan ) یک محله در بریتانیا است که در گلاسگو واقع شده است. [ ۱] گوان ۱٫۶۳ کیلومتر مربع مساحت و ۵٬۸۶۰ نفر جمعیت دارد.
عکس گوانعکس گوان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گوان (guan)
هر یک از چندین گونۀ پرندۀ بزرگ قرقاول شکل. این پرندگان بومی جنگل های امریکای مرکزی و جنوبی اند. این پرندگان با اندازه ای تقریباً برابر بوقلمون، پاهایی بلند و قوی دارند و گروهی زندگی می کنند. رنگ این پرندگان سبز زیتونی، یا قهوه ای است. کوراسوها نیز در این خانواده، خانوادۀ کراسیده، قرار دارند.

پیشنهاد کاربران

گوان =gooan
درزبان لکی به معنای پستلن به کاربرده شده است ولکنون هم رواج دارد و به برده می شود .

بپرس