ز دستور گنجور بستد کلید
همه کاخ و میدان درم گسترید.
فردوسی.
به گنجور فرمود شاه جهان که زر آورد در میان مهان.
فردوسی.
همه کداخدیند مزدور کیست همه گنج دارند گنجور کیست ؟
فردوسی.
ز گنجور خود جامه نو بجست به آب اندر آمد سر و تن بشست.
فردوسی.
زمان بنده کردار مزدور توست زمین گنج و خورشید گنجور توست.
اسدی.
کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه وز سبکساری بازیچه باد آمد خس.
سنائی ( دیوان چ مدرس رضوی ص 255 ).
ز آمدن شاه اختران به حمل گشت هر شجری چون گشاده گنجی گنجور.
سوزنی.
به خدمت پیش تخت شاه شاپورچو پیش گنج بادآورد گنجور.
نظامی.
کلید و نسخه پیش آوردگنجورزمین از بار گوهر گشت رنجور.
نظامی.
ای جاهل علم اگر بکوشی گنجور شوی ز علم گنجور.
ناصرخسرو.
پادشاهی نه به دستور کند یا گنجورنقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار.
سعدی.
|| حافظ. نگاهبان : گنجور هنرهای خویش گردی
گر باشد مالت وگر نباشد.
ناصرخسرو.
جز که ما را نیست معلوم آنکه فرزندان توخازن علمند و گنجور قرانند ای رسول.
ناصرخسرو.
|| مرد متمول. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || خزانه. ذخیره. مخزن. بیت المال. ( ناظم الاطباء ).گنجور. [ گ َ ] ( اِخ ) در انجمن آرای ناصری آمده : گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعلی مسکویه به الحاق حکمتهای هند و روم و عرب آن را انجام داده و هنوز در میان مردم متداول و معروف و در نهایت نفاست میباشد! ابوعلی مسکویه ( به نقل حواشی ترجمه تاریخ ادبیات اته صص 260 - 261 ) نام این شخص را گنجور( ؟ ) وزیر ملک ایرانشهر( ؟ ) نوشته است ، ولی هویت این شخص معلوم نیست. برای اطلاع از کتاب جاودان خرد و مؤلف آن رجوع به حواشی ترجمه تاریخ ادبیات اته صص 260 -265 و لغت نامه ذیل جاودان خرد و جاویدان خرد شود.