گلوسالار

لغت نامه دهخدا

گلوسالار. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خذمان شهرستان رفسنجان واقع در 39000گزی خاور رفسنجان و 11000گزی شمال راه شوسه رفسنجان به کرمان. هوای آن سردو دارای 650 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان خذمان شهرستان رفسنجان

پیشنهاد کاربران

درود بر شما سروران گرامی و ارجمند
دوستان وهم میهنان بزرگوار پس از تحقیقات مجدد و مشورت با اساتید أهل فن واژه شناسی خصوصا جناب دکتر کاووس سلاجقه وجناب پرمون و. . .
در مورد نام روستا به این نتیجه رسیدم که واژه . . گردسالار. . بعنوان نام روستا درست تر است البته واژه . . گوسالار . . نیز مورد بحث قرار گرفت که هردو بمعنای سرزمین گردها ( پهلوان وغیور ) وسرزمین گوها ( پهلوان ها و رادمردها ) کاربرد دارد که با توجه به قدمت روستا که از قبل از تهاجم وحشیانه تازی ها محل سکونت بوده است واژه . . گلدسالار. ( واژه ترکی بمعنای سالارآمد ) . که قبلا عنوان کرده بودم قدمت روستا را از زمان صفویه به بعد نشان می دهد که بنظرمن نمی تواند درست باشد
...
[مشاهده متن کامل]

لذا از شما سروران گرامی پوزش میطلبم و اگر در این مورد نظر و انتقادی دارید لطفا اعلام نظر بفرمایید ضمنآ شماره تماس بنده . .
۰۹۱۳۱۴۳۶۲۸۰
میباشد

اقای حمید کرمی همشهری هستیم لطفا شماره تماس بزارید
بنده حمید کرمی هستم از روستای روکرد ( روژگرد ) نام این روستا ابتدا گلدسالار بوده است و در زمان صفویه اردوگاه سربازان یا به اصطلاح قراول بین راهی سپاهیان صفوی و حتی بعد از آن بوده است و به همین دلیل نام
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی یا واژه ترکی بر آن نهاده اند که مرکب از گلد بمعنای آمدن و سالار بمعنای فرمانده سپاه است و برج بالای روستا که عموما جهت دیده بانی استفاده میشده است و زمانی که سالار و سپاه آنرا از دور مشاهده می کردند جهت اطلاع به سپاهیان مستقر در اردوگاه بانگ می زدند. . گلدسالار. . و آمدن سالار و سپاهیان را اطلاع می دادند که همین اصطلاح تبدیل بنامی بر این روستا شد و بمرور زمان با تغییرات لهجه ای به گلی سالار و گلوسالار تغییر نام یافته است

بپرس