گلمه

لغت نامه دهخدا

گلمه. [ گ ُ ل َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع در 11000گزی شمال باختری چرداول ، کنار راه اتومبیل رو چرداول به آسان آباد. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه چرداول و محصول آن غلات ، لبنیات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گلمه. [ گ ِ م َ ] ( اِخ ) شهری است در الجزایر ( 277 م ) ( 702 هَ ) مسیحیان در قرون اول در آنجا پیدا شدند. ( اعلام المنجد ).

فرهنگ فارسی

شهری است در الجزایر . مسیحیان در قرون اول در آنجا پیدا شدند .

گویش مازنی

/golme/ قطع کردن شاخه های درخت و باقی نگه داشتن تنه ی آننوعی هرس که تمام شاخه های درخت بریده شود و تنها ساقه و تنه ی اصلی آن باقی بماند

دانشنامه عمومی

گلمه (زرداب). گلمه ( به لاتین: Gəlmə ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان زردآب واقع شده است. گلمه ۲۱۴۲ نفر جمعیت دارد.
عکس گلمه (زرداب)عکس گلمه (زرداب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس