فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
سوار رخشم و اسفندیار روئین تن
چرا که با خر گرگین همی روم به چرا.
سوزنی.
بوجهل را از سگ گرگین کمتر دانم. ( کتاب النقض ص 145 ).چشم را این نور حالی بین کند
چشم عقل و روح را گرگین کند.
مولوی ( مثنوی ).
خاک گرگین را کرم آسیب کردده گهر از نور حس در جیب کرد.
مولوی ( مثنوی ).
صد کس از گرگین همه گرگین شوندخاصه آن گرّ خبیث عقل بند.
مولوی ( مثنوی ).
ای سگ گرگین زشت از حرص وجوش پوستین شیر را بر خود مپوش.
مولوی ( مثنوی ).
بر توگر از صبر نگشاید دری از سگ گرگین گبران برتری.
شیخ بهایی.
گرگین. [ گ ُ ] ( اِخ ) نام پهلوانی است ایرانی. ( برهان ). نام پهلوانی بوده پسر میلاد نام ایرانی که آن را گرگین میلاد میگفته اند و به گرگ منسوب داشته اند یعنی به حدت و قوت گرگ است و در جنگ گرازان با بیژن گیو غدر کرده اما وقتی از جانب پادشاه ایران به حکمرانی اراضی خوارزم مأمور شد چنانکه مرقوم شده در آن حدود شهری بنام خود بساخت و به گرگان موسوم شد. ( آنندراج ). پسر میلاد. رجوع به فهرست ولف شود. میلاد بقول نلدکه ( حماسه ملی ایران ص 7 ) محرف مهرداد ( نام پادشاه اشکانی ) است. اما گرگین بدرستی معلوم نیست تحریف چه نامی است. رجوع به حماسه سرایی در ایران تألیف دکتر صفا چ 1 صص 544- 545 و حاشیه برهان قاطع چ معین شود :
به طوس و به گودرز گشوادگان
به گیو و به گرگین از آزادگان.
فردوسی.
چوطوس و چو گودرز و گیو دلیرچو گرگین و بیژن چو رهام شیر.
فردوسی ( شاهنامه چ خاور ج 3 ص 115 ).
نبیره جهانجوی گرگین نیم همان آتش تیز برزین نیم.
فردوسی ( شاهنامه بروخیم ص 2697 ).
شهر گرگان نماند با گرگین نه نشابور ماند با شاپور.
ناصرخسرو.
چه خوش گفت گرگین بفرزندخویش چوفرمان پیکار بربست و کیش.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
گرگن:حیوانی که به بیماری جرب مبتلاباشد
آنکه جرب دارد اجرب گرگن : بوجهل را از سگ گرگین کمتر دانیم .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دلیر و گستاخ مانند گرگ.
دانشنامه عمومی
گرگین (سیرجان). گرگین یک روستا در ایران است که در شهرستان سیرجان واقع شده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: گرگین (سیرجان)
پیشنهاد کاربران
گرگین�مرحوم گرگین نهتانی شخصیت شجاع وجوانمردرطایفه نهتانی منطقه بلوچستان بودند
سپاهان به گودز گشواد داد
به گرگین میلاد هم لاد داد
لاد نام قدیمی لار شهری در جنوب فارس
به گرگین میلاد هم لاد داد
لاد نام قدیمی لار شهری در جنوب فارس
سپاهان به گودز گشواد داد
به گرگین میلاد هم لاد داد
لاد نام قدیم لار شهری در جنوب فارس
به گرگین میلاد هم لاد داد
لاد نام قدیم لار شهری در جنوب فارس
صد کس از گرگین همه گرگین شوند
خاصه این گر خبیث ناپسند
گر:بیماری کچلی
خاصه این گر خبیث ناپسند
گر:بیماری کچلی
گُرگین: خلق خوی گرگ داشتن، مانند گرگ
نور آن رخسار برهاند ز نار
هین مشو قانع به نور مستعار
چشم را این نور ( نور مستعار ) حالی بین ( بینش دنیوی ) کند
جسم و عقل و روح را گُرگین کند
مولانا
... [مشاهده متن کامل]
حالی بین: بینش دنیوی، که هیچ وفا و ثباتی ندارد ( فناپذیر )
این جهان و اهل او بی حاصل اند
هر دو اندر بی وفایی یکدل اند
زادهٔ دنیا چو دنیا بی وفاست
گرچه رو آرد به تو آن رو، قفاست
مولانا
نور آن رخسار برهاند ز نار
هین مشو قانع به نور مستعار
چشم را این نور ( نور مستعار ) حالی بین ( بینش دنیوی ) کند
جسم و عقل و روح را گُرگین کند
مولانا
... [مشاهده متن کامل]
حالی بین: بینش دنیوی، که هیچ وفا و ثباتی ندارد ( فناپذیر )
این جهان و اهل او بی حاصل اند
هر دو اندر بی وفایی یکدل اند
زادهٔ دنیا چو دنیا بی وفاست
گرچه رو آرد به تو آن رو، قفاست
مولانا
همانندگرگ ( شجاع )
شاید
نام کشور گرجستان *گرگینستان* بوده
حاکمان این کشور در زمان صفوی
ایرانی بودند
نام کشور گرجستان *گرگینستان* بوده
حاکمان این کشور در زمان صفوی
ایرانی بودند
گر=کچلی + پسوند گین یعنی گر گرفته
معنی مجازی فاسد و پوسیده
صد کس از گرگین همه گرگین شوند. مثل یک بز گر گله را گر می کند
مثنوی دفتر چهارم بیت 1942
معنی مجازی فاسد و پوسیده
صد کس از گرگین همه گرگین شوند. مثل یک بز گر گله را گر می کند
مثنوی دفتر چهارم بیت 1942