گرگیاس
فرهنگ اسم ها
معنی: از نخستین سوفسطاییان یونان
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم پسر، اسم یونانی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
گرگیاس (گفتگو). گورگیاس ( به یونانی: Γοργίας ) ، یکی از مکالمات سقراطی است که در حدود ۳۸۰ قبل از میلاد توسط افلاطون نوشته شده است. این دیالوگ گفتگو بین سقراط و گروه کوچکی از سوفسطائیان را در یک گردهمایی شام به تصویر می کشد. سقراط در جست وجوی تعریف واقعی بلاغت با یک سوفسطایی بحث می کند، و تلاش می کند تا ماهیت بلاغت را مشخص کند و نقص های خطابه های سوفسطایی را که در آن زمان، و در آتن رایج بود، آشکار کند. در آتن باستان هنر متقاعدسازی مزیت تلقی می شد، و سخن وران خود را معلمان این مهارت معرفی می کردند. برخی مانند گورگیاس، به دلیل شهرت آتن به پیچیدگی فکری و فرهنگی، مورد پسند خارجی ها واقع شد. سقراط عنوان می دارد که او یکی از معدود آتنی هایی است که به معنای واقعی سیاست می ورزد. [ ۱]
سقراط از گورگیاس بازجویی می کند تا تعریف واقعی بلاغت را مشخص کند و استدلال خود را در قالب پرسش «X چیست؟» بیان می کند، [ ۲] او می پرسد، «. . . چرا خودتان به ما نمی گویید که در چه حرفه ای مهارت دارید، و قرار است شما را چه بنامیم؟» ( ۴۴۹e ) .
سقراط در طول باقی مانده گفتگو دربارهٔ ماهیت بلاغت بحث می کند. اگرچه بلاغت می تواند استفاده عادلانه ای داشته باشد، سقراط معتقد است که در عمل، بلاغت چاپلوسی است. سخن ور باعث می شود مخاطب احساس شایستگی کند، زیرا می تواند با استدلال سخن ور هم ذات پنداری کند.
سقراط و پولوس بحث می کنند که آیا بلاغت می تواند یک هنر در نظر گرفته شود. پولوس بیان می کند که بلاغت واقعاً یک هنر است، اما سقراط پاسخ می دهد: «راستش را بگویم پولوس، من فکر نمی کنم اصلاً یک هنر باشد» ( ۴۶۲b ) . گفتگو ادامه می یابد:
پولوس: پس فکر می کنید سخن وری یک مهارت است؟
«سقراط: بله، فکر می کنم، مگر این که بگویی چیز دیگری است.
پولوس: مهارت برای چیست؟
سقراط: برای ایجاد خوشی و لذت خاص. ( ۴۶۲c )
سقراط هم چنان استدلال می کند که بلاغت یک هنر نیست، بلکه صرفاً مهارتی است که «آنچه را که خوشایند است را بدون در نظر گرفتن این که چه چیزی خوب است، می شناسد. و من می گویم که این یک هنر نیست، بلکه یک مهارت است، زیرا هیچ توضیح و گزارشی از ماهیت چیزهایی که اعمال می کند و به وسیله آن ها به کار می رود، ندارد، به طوری که نمی تواند علت هر چیز را بیان کند». ( الف ۴۶۵ )
سقراط در مورد اخلاق بلاغت با گورگیاس بحث می کند و از او می پرسد که آیا خطابه عادلانه است؟ سقراط ناهماهنگی را در اظهارات گورگیاس درمی یابد: «خوب، در آن زمان که شما این را گفتید، من فکر کردم که خطابه هرگز امری ناعادلانه نخواهد بود، زیرا همیشه سخنان خود را در مورد عدالت بیان می کند. اما زمانی که کمی بعد گفتید که خطیب نیز می توانست به ناحق از خطابه استفاده کند، من متعجب شدم و فکر کردم که گفته های شما سازگار نیست. » ( 461a ) . به این استدلال، گورگیاس «. . . در آرزوی پاسخ گویی باقی مانده است، می داند که نمی تواند، و احساس ناامیدی در رقابت می کند. اثر این «برهان» بر متقاعد شدن یا نشدن او نیست، بلکه موجب سرگردانی اوست». [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفسقراط از گورگیاس بازجویی می کند تا تعریف واقعی بلاغت را مشخص کند و استدلال خود را در قالب پرسش «X چیست؟» بیان می کند، [ ۲] او می پرسد، «. . . چرا خودتان به ما نمی گویید که در چه حرفه ای مهارت دارید، و قرار است شما را چه بنامیم؟» ( ۴۴۹e ) .
سقراط در طول باقی مانده گفتگو دربارهٔ ماهیت بلاغت بحث می کند. اگرچه بلاغت می تواند استفاده عادلانه ای داشته باشد، سقراط معتقد است که در عمل، بلاغت چاپلوسی است. سخن ور باعث می شود مخاطب احساس شایستگی کند، زیرا می تواند با استدلال سخن ور هم ذات پنداری کند.
سقراط و پولوس بحث می کنند که آیا بلاغت می تواند یک هنر در نظر گرفته شود. پولوس بیان می کند که بلاغت واقعاً یک هنر است، اما سقراط پاسخ می دهد: «راستش را بگویم پولوس، من فکر نمی کنم اصلاً یک هنر باشد» ( ۴۶۲b ) . گفتگو ادامه می یابد:
پولوس: پس فکر می کنید سخن وری یک مهارت است؟
«سقراط: بله، فکر می کنم، مگر این که بگویی چیز دیگری است.
پولوس: مهارت برای چیست؟
سقراط: برای ایجاد خوشی و لذت خاص. ( ۴۶۲c )
سقراط هم چنان استدلال می کند که بلاغت یک هنر نیست، بلکه صرفاً مهارتی است که «آنچه را که خوشایند است را بدون در نظر گرفتن این که چه چیزی خوب است، می شناسد. و من می گویم که این یک هنر نیست، بلکه یک مهارت است، زیرا هیچ توضیح و گزارشی از ماهیت چیزهایی که اعمال می کند و به وسیله آن ها به کار می رود، ندارد، به طوری که نمی تواند علت هر چیز را بیان کند». ( الف ۴۶۵ )
سقراط در مورد اخلاق بلاغت با گورگیاس بحث می کند و از او می پرسد که آیا خطابه عادلانه است؟ سقراط ناهماهنگی را در اظهارات گورگیاس درمی یابد: «خوب، در آن زمان که شما این را گفتید، من فکر کردم که خطابه هرگز امری ناعادلانه نخواهد بود، زیرا همیشه سخنان خود را در مورد عدالت بیان می کند. اما زمانی که کمی بعد گفتید که خطیب نیز می توانست به ناحق از خطابه استفاده کند، من متعجب شدم و فکر کردم که گفته های شما سازگار نیست. » ( 461a ) . به این استدلال، گورگیاس «. . . در آرزوی پاسخ گویی باقی مانده است، می داند که نمی تواند، و احساس ناامیدی در رقابت می کند. اثر این «برهان» بر متقاعد شدن یا نشدن او نیست، بلکه موجب سرگردانی اوست». [ ۳]
wiki: گرگیاس (گفتگو)
پیشنهاد کاربران
یک آدم دیوانه که می گفت هیچ چیزی وجود نداره!