گرای


معنی انگلیسی:
inclination

لغت نامه دهخدا

گرای. [ گ َ / گ ِ ] ( اِ ) میل. رغبت. ( از برهان ) ( از آنندراج ). || حمله ، یعنی چیزی را مانند چوب و سنگ و امثال آن برداشتن و بجانب کسی انداز کردن و نینداختن و یا دویدن بطرف کسی به قصد زدن ونزدن و امر به این معنی هم هست ، یعنی میل نمای و قصد حمله کن و میل و قصد حمله کننده. || سنگین. ثقیل. گران. ( از برهان ). || قصد و آهنگ. || خواهش. || گرفتن دست و پای و دامن و کمر. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( نف ) گرای با کلمات ذیل ترکیب شود و معانی متعدد دهد:
- اخترگرای ؛ ستاره شناس. منجم. آنکه با ستاره سر و کار دارد. طالعشناس :
ستاره شمر مرداخترگرای
چنین زد ترا اختر نیک رای.
فردوسی.
چو زو ایستاده چه مانده بپای
بدیدی به چشم سر اخترگرای.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ص 2880 ).
- بلندی گرای ؛ بلندی طلب. متمایل به رفعت و ارتقاء :
سری کز تو گردد بلندی گرای
به افکندن کس نیفتد ز پای.
نظامی.
- تیغگرای ؛ تیغجنبان. تیغبکاربر :
هم در آن مرکبان گورسرین
هم در آن سرکشان تیغگرای.
ابوالفرج رونی.
- دست گرای ؛ مجازاً مطیع. مسخر :
ستاره را ز پی قدر کرده پای سپر
زمانه را به کف بخت کرده دست گرای.
مختاری.
بر سر جمع بگویندکه ای قدر ترا
آسمان پای سپر گشته زمین دست گرای.
انوری.
قدر او را سپهر پای سپر
عزم او را زمانه دست گرای.
انوری.
ای زمان بی عددمدت دور تو قصیر
وی جهان بی مدد عدت تو دست گرای.
انوری.
- دل گرای ؛ مائل. شائق. یازنده :
به سبزه دمنی دل گرای کی گردد
کسی که یابد بوی بنفشه چمنی.
سوزنی.
ز خرمی بسوی باغ دل گرای شود
وجیه دین عرب قبله وجوه عجم.
سوزنی.
- رخت گرای ؛ کوچ کننده. حرکت کننده :
گشت از آن تخت رخت گرای
رفرف و سدره هر دو مانده بجای.
نظامی.
- زندان گرای ؛ زندان ماننده : هرگاه روحی از فضای حظائر قدس به تنگنای زندان گرای دنیا می آیداهل آسمانها بر او می نگرند و تأسف میخورند. ( مرصادالعباد ).
- سدره گرای ؛ کوچ کننده :
رفرفش گرچه کرد سدره گرای
رفرف و سدره ماند هر دو بجای.
نظامی.
- سرگرای ؛ مجازاً سرکوب کننده. نابودکننده : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خانان . عنوان خانان قریم ( کریمه ) و آنان از خاندان طغاتیموری از اعقاب چنگیز خان هستند . اولین خان این سلسله حاجی گرای ( حدود ۸۷۱ - ۸۲۳ه. ) و آخرین آنان شاهین گرای ( ۱۱۹۷ -۱۱۹۱ ه. ) است.
( اسم ) عنوان خانان قریم ( کریمه ) بود

فرهنگ عمید

۱. = گراییدن
۲. گراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): اهریمن گرای، بلندگرای.

دانشنامه عمومی

گرای ( به لاتین: Gəray ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قوبا واقع شده است. گرای ۱۲۸ نفر جمعیت دارد.
عکس گرایعکس گرای
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

گرای به معنی پذیرفتن
درود بر همگی.
ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است.
"راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده شده است و ریخت دیگر آن، "راییدن" در "آراییدن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

این بن واژه برابر "نظم دادن، مرتبت کردن، منظم کردن" می باشد.
پیشوند "وی" که امروزه به شیوه "گُ" نیز بکار گرفته می شود ( برای نمونه گداختن )
"ویراستن" برابر "درست کردن، دوباره نوشتن" می باشد پس میتوان از همین واژه نیز بهره برد.
یا میتوان "وی" را به "گُ" دِگَرگون کرد تا بِشَوَد "گُراستَن" با بن کنونی "گُرای".
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کاربر /محسن شجری/ پیشنهاد بِسیار خوبی دادند. در زَبان انگلیسی این واژه به شیوه "repair" می باشد و در گذشته، به شیوه "reparare" بوده است و از دو بخش "re" برابر با "دوباره" و "parare" برابر با "آمادن، ساختن".
پیشوند های برابر "دوباره" اینها هستند:"وا، وَم، بَر". "وا" را در "واکاوی" و "بَر" را در "بَرکَندن" دیده ایم ولی "وَم" از زبان اوستایی ( پارسی باستان ) می آید. پس میتوانیم واژگان "واآمادن، واساختن، وَمامادن، ومساختن، بَرساختن، برامادن" که واژه "واآمادن" برای دو "آ" پشت سر هم، یکی از "آ" ها پاک می شود پشت می شود "وامادن".
از نِگاهِ ساده بودن و شایسته بودن برای گفتن روزانه "وامادن، ومامادن" بسیار درخور تر هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس به جای واژگان "تمعیر، تعمیر کردن" میتوانیم همه "درست کردن، ویراستن، گُراستن، وامادن، وَمامادَن" را بکار ببریم.
بنابراین، به جای واژگان زیر، وازگان روبه رویشان را بگوییم:
1 - تعمیرگاه=گُرایگاه، وامایگاه، وَماماگاه ( واژه آخری اِنگار از زبان دیگری آمده است ولی، نه! )
2 - تعمیرکار=گُرایکُن، وامایکُن، وَماماکُن
3 - تعمیر پذیر=گُرایپَذیر، وامایپَذیر، وَماماپَذیر
4 - تعمیرات=گُرایها، واماها، وَماماها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بِدرودُ! ( شیوه نِوِشتار این دیدگاه را از کاربر گرامی و سرور /فرتاش/ ترانِگاشته اَم=کپی کرده ام. من که شیوه دیدگاه نوشتنم 70 درسد همانند ایشان است، پس تا 100 درسد به پیش می رویم! )

گرا نداشتن ، کنایه از :
- میل نداشتن
- دوست نداشتن
گراینده
گرای به معنی میل داشتن یا گراییدن
گرایش پیدا کرد
گرایدن
من هم خانواده گرای رو میخوام هرکی میدونه لطفا بگه، باتشکر.
پیش اون برو
عنوان خان های شبه جزیره کریمه
یعنی هدایت شو
به طرفش بورو
گرایش پیدا کن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس