گران

/gerAn/

مترادف گران: ثقیل، سنگین، وزین، پرقیمت، قیمتی، گرانبها، سخت، شدید، بزرگ، سترگ، عظیم، انبوه، بسیار، زیاد، فراوان، دشوار، صعب، مشکل، تحمل ناپذیر، زننده، غیرقابل تحمل، ناگوار

متضاد گران: ارزان، سبک، نازل

معنی انگلیسی:
expensive, dear, heavy, insupportable, pricey, advanced, costly, dearly, grave, high, ponderous, precious, prohibitive, tight

لغت نامه دهخدا

گران. [ گ ِ ] ( ص ) پهلوی گران ( سنگین و ثقیل ) از اوستا گئورو از گرو ، پارسی باستان گرانه ( ؟ ) ، کردی گران ( ثقیل ، گران ، سخت ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). سخت. وزین. غالی. غالیه. ثقیل و سنگین که در مقابل خفیف و سبک است :
عجب آید زتو مرا که همی
چون کشی آن گران دو خایه فنج.
منجیک.
سر بی تنان و تن بی سران
جرنگیدن گرزهای گران.
فردوسی.
چنانش بکوبم به گرز گران
که فولاد کوبند آهنگران.
فردوسی.
بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش
شگفت نیست از این گر شکمش کاواک است.
لبیبی.
مرکبان آب دیدم سرزده بر روی آب
پالهنگ هر یکی پیچیده بر کوه گران.
فرخی.
وز نهیب خواب نوشین ناچشیده خون رز
چون سرمستان سر هر جانور گشته گران.
فرخی.
امروز همی بینمتان بار گرفته
وز بار گران ، جرم تن اوبار گرفته.
منوچهری.
آفتابش گردد از گرز گرانت منکسف
اخترانش یابد از شمشیر تیزت احتراق.
منوچهری.
بدان روزگار جوانی.... ریاضتها کردی چون... سنگهای گران برداشتن. ( تاریخ بیهقی ). فرمود تا وی را در خانه ای کردند سخت تاریک چون گوری و به آهن گران ببستند. ( تاریخ بیهقی ).
گران ساخت خاک و سبک آب پاک
روان کرد گردون بر افراز خاک.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
گرانتر ز هر چیز بار گناه
کز او جان دژم گردد و دل سیاه.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
نگه کن که چون کرد بی هیچ حاجب
بجان سبک جفت جسم گرانت.
ناصرخسرو.
ور همچو ما خدای نه جسم است و نه گران
پس همچو ما چرا که سمیع است و هم بصیر.
ناصرخسرو.
و بباید دانست که از این چهار مایه [ عنصر ] دو سبک است و دو گران. سبک مطلق آتش است و سبک اضافی هواست و گران مطلق زمین است و گران اضافی آب. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و قفلهای گران بر آن زده. ( مجمل التواریخ و القصص ). چون مرد توانا و دانا باشد مباشرت کار بزرگ و حمل بار گران او را رنجور نگرداند. ( کلیله و دمنه ). هر دو یاقوت به خویشتن دارد و گران بار نگردد. ( کلیله و دمنه ).
از جفتی غم به یاد غصه
دل حامله گران ببینم.
خاقانی.
اگرچه جرم او کوه گران است بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

سنگین، نقی سبک، پربها، نقیض ارزان
( صفت ) ۱ - سنگین ثقیل وزین مقابل سبک خفیف : سین. تنگ من وبار غم او هیهات . مرد این بار گران نیست دل مسکینم . ( حافظ ) ۲ - سخت شدید : چنین گفت کاین بار رزمی گران بسازید هم پشت یکدیگران . ( اسدی ) ۳ - بزرگ عظیم : اگر من گناهی گران کردهام و گر کیش اهریمن آورده ام ... ۴ - آنچه قیمتش بنسبت اشیای دیگر زیاد باشد ثمین مقابل ارزان : همه بر سران افسران گران بزراندرون پیکر از گوهران . ۵ - بسیار انبوه فراوان : و امیر شیخ نورالدین و امیر شاه ملک و دیگر امرا را بالشکری گران و بی کران از پیش روان ساخت . ۶ - پرقوت غلیظ پرمایه : و باخر شرابی چند پیوسته تر و گرانتر بخورد ... ۷ - مشکل دشوار صعب : فی الجمله بانواع عقوبت گرفتار بودم تا در این هفته که مژد. سلامت حجاج رسید از بند گرانم خلاص کرد ( ملک ) . ۸ - شخص ناگوار و مکروه طبع آنکه معاشرتش موجب ناراحتی کسان گردد گرانجان : گفتم ... این بیتم بخاطر بود : چون گرانی به پیش شمع آید خیزش اندر میان جمع بکش . ور شکر خنده ایست شیرین لب آستینش بگیر و شمع بکش . ( گلستان ) ۹ - شئ مکروه . یا سخن گران . سخنی که بگوش شنونده مکروه آید : شکرنداز سخن خوب و سبک شیعت را بسخنهای گران ناصبیان را تبرند . ( ناصر خسرو ) ۱٠ - ناگوار دیر هضم ثقیل . ۱۱ - کند بطئ . ۱۲ - عفونت بوی بد : اندر میان او ( شکوف. سقمونیا ) تریست و بوی گران دارد . ۱۳ - ( اسم ) دست. گندم و جو درو کرده که با خوشه باشد : یک گران از کشت زار خویشتن بهتر از صد خرمن از مال کسان . ( غضایری ) یا ترکیبات اسمی : خواب گران . خواب سنگین و طولانی . یا سوگند گران . قسم سخت یمین مغلظ . یا ضرب گران . ضرب سنگین ضرب ثقیل : چون سماع آمد زاول تا کران مطرب آغازید یک ضرب گران . ( مثنوی ) یا فرسنگ گران . فرسنگی که از حد معمول طویل تر حساب کنند فرسخ سنگین . یا ترکیبات فعلی : دل گران داشتن . رنجیده خاطر بودن سرسنگین بودن . یا روی گران کردن ( گرفتن داشتن ) . روی در هم کشیدن روی عبوس کردن . یا سرگران داشتن ( شدن ) از خواب . سخت خواب آمدن . یا سرگران کردن . بی التفات شدن . یا گران تمام شدن چیزی برای کسی . تولید اشکال بسیار کردن برای او : این نطقها برای ناطقان بسیار گران تمام شد ... یا گران خریدن . چیزی را بقیمت بسیار خریداری کردن مقابل ارزان خریدن .

فرهنگ معین

سنگی ( ~ . سَ ) (حامص . ) سنگینی ، وقار.
شدن ( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - سنگین شدن ، وزین شدن . ۲ - بالا رفتن نرخ .
(گِ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - سنگین ، ثقیل . ۲ - پربها. ۳ - بسیار، بی شمار. ۴ - سنگینی ، سنگینی غم . ۵ - ناگوار، ناپسند. ۶ - طاقت فرسا، مشکل . ۷ - عظیم ، بزرگ . ۸ - مؤثر، کاری .

فرهنگ عمید

دستۀ جو یا گندم دروکرده.
۱. [مقابلِ سبک] سنگین.
۲. [مقابلِ ارزان] پربها.
۳. [مجاز] ناپسند، ناگوار.
۴. [مجاز] عمیق، سنگین: آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد / خواب در وقت سحرگاه گران می گردد (صائب: ۸۶۷ ).
۵. [قدیمی، مجاز] مشکل، دشوار.
۶. [قدیمی، مجاز] سخت، شدید.
۷. [قدیمی، مجاز] فراوان، انبوه.
۸. (اسم، صفت ) [قدیمی، مجاز] آنکه معاشرت با او سبب رنجش می شود، گران جان.

واژه نامه بختیاریکا

گز گِرُو

دانشنامه عمومی

گران (ترانه تای دولا ساین). «گران» ( انگلیسی: Expensive ) ترانه ای از خواننده آمریکایی تای دولا ساین است. این ترانه در ۲۷ اوت ۲۰۲۰ منتشر شد. [ ۱] ترانه با حضور رپر آمریکایی نیکی میناژ ضبط شده است. [ ۲]
عکس گران (ترانه تای دولا ساین)

گران (مینان). گران روستایی در دهستان مینان بخش مینان شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان ایران است. که فاصله آن با شهر باتک ۴ کیلومتر و با مرکز شهرستان سرباز ٢٠ کیلومتر می باشد
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۶۸۴ نفر ( ۱۵۳خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس گران (مینان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

dear (صفت)
چیز عزیز و پربها، محبوب، گران، عزیز، گرامی، پر ارزش

heavy (صفت)
سخت، ابستن، بار دار، پر زحمت، فربه، تیره، کند، قوی، سنگین، ابری، زیاد، گران، توپر، وزین، دل سنگین، سنگین جثه

onerous (صفت)
دشوار، شاق، سنگین، گران، طاقت فرسا

costly (صفت)
گزاف، گران، فاخر

exclusive (صفت)
تنها، منحصر، گران، دربست، انحصاری، منحصر بفرد، انتصاری

expensive (صفت)
گران، پرخرج

prohibitive (صفت)
گران، جلوگیری کننده، منعی، موجب منع

sumptuous (صفت)
گران، فاخر، مجلل، پرخرج، و عالی

deluxe (صفت)
گران، لوکس، مجلل، تجملی، با شکوه، بسیار زیبا

prohibitory (صفت)
گران، جلوگیری کننده، منعی

فارسی به عربی

تحریمی , ثقیل , غالی

پیشنهاد کاربران

گراُن
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
گران
حسود ، بدخواه، بدسگال، کینه ور
گرانی نظر کرد در کار او
حسد برد بر گرم بازار او
گران
معادل ابجد 271
تعداد حروف 4
تلفظ gerān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: garān]
مختصات ( گِ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی gerAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
priced
گران به معنای کوه مانند
نام باستانی شهر کران در پس کرانه های شمالی خلیج فارس که تا اواخر قرن پنجم هجری همزمان با رونق بندر باستانی سیراف معمور وآباد بوده وبعنوان گذرگاه تاریخی این بندر به شمار می رفته است.
امروزه بخشی خرابه های این شهر در روستای سرگاه بخش اسیر شهرستان مهر استان فارس برجای مانده است که این آثار در زمره آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

گران:کوه مانند
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گران" می نویسد : ( ( گر gar یا گل gal در پهلوی نامی است دیگر کوه را . می انگارم که این واژه ی پهلوی در واژه ی پارسی "گران " به معنی دشوار و سخت و سنگین مانده است. " گِران " در پهلوی گَران garan بوده است، ساخته شده از گر ( =کوه ) /ان ( =پساوند ) .
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 240. )

⏳کلمه ی "گران " با تلفظ /gerAn/ دو معنی دارد . 1️⃣ یعنی
ثقیل، سنگین . که در این حالت ، متضادش "سبک"می شود .
2️⃣یعنی ارزشمند ، پر بها ، قیمتی . که در این حالت ، متضادش
"ارزان" که یعنی کم بها ، می شود . 🏆🎖●•●⌛
گران بودن : آبستن بودن ، در زبان آذری به زن آبستن آغریر آیاق ( کسی که پایش سنگین است ) گفته می شود.
گران بود واندر شکم بچه داشت
همی از گرانی ، به سختی گذاشت
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۲.
ارزشمند
قیمتی
گران� ( محل سرودهای نیایش ) که در عربی به�عبادان� ( محل مؤمنین ) ترجمه شده است، نام شهر آبادان در زمان اشکانیان
منبع نقشه بطلمیوسی
به معنی معروف. مانند: و در وی ( ناحیه پارس ) آتشکده های گران است. ( حدودالعلام ص 130 )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس