گذار از نیهیلیسم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارنست یونگر گذار از نیست انگاری به یقین را ضروری می داند.
ارنست یونگر در کتاب «عبور از خط» گذار از نیست انگاری به یقین را ضروری می داند. اگر مساله اصلی در روان شناسی امروز، افسردگی (Depression) است، مساله اصلی در فلسفه امروز هم، نیست انگاری یا نیهیلیسم است، اما آیا نیهیلیسم بیماری مشخصی است که همه چیزش از پیش نزد معتقدان به معنا معلوم بوده و با نسخه ای سرپایی درمان می شود؟ یا این که نه، از جنس شک است و شک معبری است ضروری برای شناخت که باید به جای توقف، درصدد گذار از آن بود؟ ارنست یونگر در کتاب «عبور از خط» با بیانی ژرف و به واقع دور از دسترس فهم و شناخت درخور ما، به این مساله اصلی دنیای جدید می پردازد. با این وصف روشن است که این نوشتار که با نگاهی به مفهوم شک در کتاب ارنست یونگر به قلم تحریر درآمده به هیچ رو متضمن ادعای فهم و شناخت نیست بلکه تلاشی است برای نزدیک شدن به معنا و مقصود مولف با رجوع به آنچه از بزرگان اندیشه در این باب آموخته ایم.ارنست یونگر، از همان ابتدا با نقل این عبارت تامل برانگیز درباره نیچه، به شکلی ناگهانی به بحث اصلی کتاب یعنی نیهیلیسم ورود می یابد: «نیچه در جملات آغازین کتاب «اراده به سوی قدرت.» از خود «به عنوان نخستین نیست انگار کامل اروپا یاد می کند که نیست انگاری را تا آخرین مراحل آن به جان آزموده و اکنون آن را پس پشت خویش، زیر پای خویش و بیرون از خویش می یابد.» با این آغاز کوبنده، یونگر همه آنچه را که قرار است در کتاب کم حجم ولی پرمغز «عبور از خط» ارائه دهد، خلاصه می کند. این که سخن در باب نیست انگاری است، اما نه تبلیغ و ترویج آن و نه طرد و تخطئه ساده اندیشانه اش، بلکه بحث در این است که رسیدن به آخرین مرحله از نیست انگاری آغاز عبور و گذار از آن یا به تعبیر نیچه آغاز «پس پشت خویش» و «زیر پای خویش» و «بیرون از خویش» یافتن آن است. عبارت بعدی یونگر بعد از این معرفی نخستین به روشنی گواه این مدعاست: «نیچه بلافاصله پس از ذکر این مطلب به این نکته اشاره می کند که پیش از این در اثرش از وقوع جنبش مخالف نیست انگاری خبر داده است که در «آینده ای نامعلوم» جایگزین آن خواهد شد، هرچند نیست انگاری به عنوان پیش فرض ضروری این جنبش به شمار می رود.»
نیست انگاری مرحله ای از شک
این قید آخر یعنی جمله «هرچند که نیست انگاری به عنوان پیش فرض ضروری این جنبش به شمار می رود.» اشاره به این حقیقت مسلم ولی پنهان از درک ظاهراندیشانه دارد که شک لازمه یقین است. شهید مطهری به صراحت بیان می کند که شک به خودی خود مذموم نیست بلکه زمانی که پل یقین باشد، پسندیده و ارزشمند نیز هست. منتها سخن در این است که چه شکی می تواند مقدمه یقین باشد؟ یا بهتر است بپرسیم چه شکی شک اصیل و معتبر است؟ در پاسخ باید گفت شکی که واقعا شک باشد نه فریب. کسی که شک دارد، تامل می کند و پرسش. جزمیت ندارد و انکار نامسوولانه نمی کند، چرا که اساسا شک جای پای محکمی برای تکیه نیست. قطعیتی که پایه اش شک باشد تفاوتی با تعصب کورکورانه ندارد، اگر چه به نظر آزاد اندیشانه بیاید. نیست انگاری مرحله ای از شک است که در آن فرد شکاک معناباخته می شود، به بن بست می رسد و راهی به رهایی نمی یابد. با این همه به تصریح خود یونگر نیست انگاری را نباید «پایان» تلقی کرد. بلکه باید آن را آغازی دانست ضروری و ناگزیر: «باید نیست انگاری را آن سرنوشت سترگ و قدرت بنیادینی دانست که کسی را یارای گریز از نفوذ آن نیست. ازجمله لوازم این خصوصیت جامع نیهیلیسم آن است که پیوند با امر مطلق ناممکن شده است.»
← شک واقعی
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «گذار از نیهیلیسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۷.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس