گئومات

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

گئومات. [ گ ِ ] ( اِخ ) گوماتا. غاصب تاج و تخت هخامنشی که در زمان مسافرت کمبوجیه پسر کوروش بزرگ به مصر خود را بنام بردیا برادر پادشاه معرفی و سلطنت را غصب کرد. مرحوم پیرنیا در ایران باستان آرد: راجع به این واقعه یک سند رسمی که قسمتی از کتیبه بیستون داریوش اول میباشد در دست است و نیز نوشته های هردوت و کتزیاس که اولی شرح واقع را بتفصیل و دومی به اختصار بیان کرده ، چون کتیبه بیستون سند رسمی است و از شخصی معاصر، اول روایت هردوت را ذکر میکنیم ، تا از مقایسه این روایت با سند رسمی مزبور معلوم شود که در کدام قسمت مورخ مذکور اشتباه کرده یا مآخذ او صحیح نبوده.
روایت هردوت
این مورخ گوید ( کتاب سوم بند 61 - 66 ): کبوجیه زمان حرکت خود از ایران مغی را «پاتی زی تس » نام نگهبان قصر سلطنتی کرد. این مغ برادری داشته که به سمردیس ( بردیا ) برادر کبوجیه ، خیلی شبیه و موسوم بهمان اسم بود مُغ از این شباهت و نیز از غیبت طولانی کبوجیه استفاده کرده برادر خود را بتخت سلطنت نشانید جارچی هائی بتمام ایالات و از جمله به مصر فرستاد تا مردم را به بیعت او خوانده بر کبوجیه بشورانند، زیرا که همه از دیوانگی های او خسته شده بودند. رسول پاتی زی تس به لشکر ایران در موقعی رسید که کبوجیه از مصر به طرف ایران حرکت کرده به محلی در شام موسوم به اگباتانا وارد شده بود. او مأموریت خود را انجام داد بدین معنی که در میان لشکر به صدای بلند عزل کبوجیه و جلوس شاه جدید را اعلام کرد. کبوجیه در ابتدا پنداشت ، که پرک ساس پس به او خیانت کرده و بردیا را نکشته. بنابراین چنین گفت : «حکم مرا چنین اجرا کردی ؟» او در جواب گفت : «شاها این شایعه ای که سمردیس برادر تو قیام کرده دروغ است ، خودم امر تو را اجراء کردم و با دست خود او را به خاک سپردم اگر مرده ها از گور برمیخیزند، پس منتظر باش که آستیاگ ، پادشاه ماد هم بر تو بشورد. از سمردیس مترس ، چه او مرده. بعقیده من باید شخصی را فرستاد برسول رسیده او را بیاورد، تا بدانیم ، کی او را فرستاده ، بما بگوید، که سمردیس را باید شاه بدانیم » کبوجیه رأی پرک ساس پس را پسندید و کس فرستاد، جارچی را آوردند، پرک ساس پس گفت :«تو گوئی که از طرف سمردیس پسر کورش آمده ای ، آیا خودت او را دیده ای یا کسی از ملازمان او بتو این مأموریت را داده ؟ اگر راست بگوئی آزادی به هر جا که خواهی بروی » جارچی جواب داد: «من سمردیس را از زمانی که کبوجیه به مصر رفت ، ندیده ام ، این امر را کسی به من داد، که از طرف کبوجیه نگهبان قصر است و او به من گفت :که این امرسمردیس پسر کوروش است ، پس از آن کبوجیه به پرک ساس پس گفت «معلوم میشود، تو امر مرا اجرا کرده ای و تقصیر نداری ، ولی ندانم از پارسیها کی آن یاغی است ، که خود را سمردیس مینامد؟» پرک ساس پس جواب داد: شاها، بنظرم پاتی زی تس ، که تو قصرت را به او سپرده ای با برادرش سمردیس نام بر تو یاغی شده » همین که کبوجیه اسم سمردیس را شنید، دانست که حدس پرک ساس پس صحیح است و خوابی که دیده بود، بخاطرش آمده دریافت ، که معنی خواب همین واقعه بود. پس از آن از کشتن برادرش پشیمان شد، بر او گریست و پس از گریه زیاد فوراً بر اسب نشسته برای جنگ با مُغ یاغی عازم شوش گردید، ولی وقتی که سوار میشد، ته غلاف شمشیرش افتاد و از نوک شمشیرش در همان موضعی که کبوجیه به آپیس زخم زده بود، زخمی برداشت. چون این زخم بنظر او مهلک آمد، پرسید که اسم این محل چیست. به او گفتند که اسم آن اگباتان است چون اسم این شهر را شنید گفت : «اینجا است ، که کبوجیه پسر کوروش محکوم بمرگ شده ». توضیح آنکه غیب گوئی ازشهربوت سابقاً به او گفته بود، که در شهر آگباتان خواهد مرد و کبوجیه تا این زمان تصور میکرد، که مقصود غیب گو آگباتان ، پایتخت قدیم ماد ( یعنی همدان ) است ولی حالا فهمید، که مقصود او آگباتان سوریه بود. پس از آن سکوت اختیار کرد و بعد از بیست روز بزرگان پارسی را که با او بودند خواسته چنین گفت : «مجبورم رازی که تا حال با کوشش بسیار پنهان میداشتم افشاء کنم. زمانی که در مصر بودم در خواب دیدم ، خدایا دیگر چنین خوابی نبینم ! رسولی نزد من آمد و اعلام کرد که سمردیس بر تخت نشسته و سرش به آسمان می ساید. از ترس اینکه برادرم مرا از سلطنت محروم کند بی درنگ پرک ساس پس را بشوش فرستادم با این امر که او را بکشد، پس از این جنایت من راحت بودم چه همواره می پنداشتم که کسی بر من قیام نخواهد کرد حالا میبینم که از اشتباه برادر را کشته و هم تخت را از دست داده ام سمردیس خواب من سمردیس مُغ بوده ، امری واقع شده و گذشته ولی بدانید که سمردیس پسر کوروش زنده نیست شخصی که میخواهد بر شما حکومت کند مغی است که نگهبان قصر من بود و دیگر برادر او که سمردیس نام دارد. شخصی که بیش از همه محق بود این توهین و افتضاح یعنی یاغی گری مغها را جبران کند به دست نزدیک ترین اقربای خود کشته شده و وجود ندارد بنابراین چیزی که می ماند اراده قبل از مرگ است و اجرای آن را بشما محول میکنم بنام خدای شاهان از شما و بخصوص از هخامنشی هائی که در اینجا حاضرند میخواهم که مگذارید حکومت به مادیهابرگردد، اگر آنها با تزویر این حکومت را از شما گرفته اند با تزویر ستانید و اگر با قوه انتزاع کرده اند با قوه برگردانید، هرگاه چنین کنید زمین حاصل های خوب بشما دهد، زنان شما سعادتمند، حشم شما بارآور باشندو خودتان مردمی آزاد، اگر جز آن کنید که گفتم نفرین من بر شما باد و هر کدام از شما مانند من بدبخت باشد» در این موقع کبوجیه بگریست و ندبه کرد، پارسیها چون سخنان او را شنیدند لباسهای خود را از بالا به پائین چاک زده سخت بگریستند، بعد در استخوان کبوجیه شقاقلوس پیدا شد و بر اثر آن درگذشت ، ولی پارسیها ظنین شدند، چه باور نکردند، که مُغها بر کبوجیه قیام کرده باشند و پنداشتند، که سخنان قبل از مرگ کبوجیه از راه عداوت با برادرش بوده و میخواسته دل پارسیها را از او برگرداند. بنابراین پارسیها گمان کردند که بر تخت شاهی سمردیس پسر کورش نشسته ، بخصوص که پرک ساس پس قضیه قتل سمردیس را به دست خود انکار می کرد، چه پس ازفوت کبوجیه برای او خطرناک بود این قضیه را تصدیق کند. این است مضمون نوشته های هرودوت و روایت مورخ مذکور میرساند: که کبوجیه بردیا را در زمان بودن خود درمصر به دست مأموری کشته ، ولی داریوش در کتیبه بیستون میگوید، کبوجیه قبل از عزیمت به مصر او را نابودکرد و دیگر از حکایت مذکور چنین مستفاد میشود که هنگام سوار شدن بغتةً زخمی به کبوجیه وارد آمده و از آن درگذشته ولی داریوش در کتیبه مذکور میگوید: که کبوجیه به دست خود کشته شد ( همانجا، بند 11 ). روایت کتزیاس را راجع به این قضیه بالاتر ذکر کرده ایم ( صص 481- 483 ). فوت کبوجیه در 522 ق. م. روی داد بنابراین ،او سه سال در مصر بود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پسر کورش و برادر کبوجیه . کبوجیه پیش از لشکر کشی بمصر ویرا پنهان از مردم بکشت . چون سفر وی در مصر بدرازا کشید و مغی گئومات نام از [ پی سی اووده ] برخاست و گفت من بردیا پسر کورش هستم . پارس ماد و دیگر استانها از وی اطاعت کردند و پس از خودکشی کبوجیه وی سلطنت را بخود اختصاص داد. داریوش پس از هفت ماه ویرا در قلعه سی کیه هواتیش از ناحیه نسا ( نیسای ) ماد او را کشت و خود بپادشاهی رسید .
گوماتا غاصب تاج و تخت هخامنشی

پیشنهاد کاربران

گئومات یا گئوماتا ( به پارسی باستان: ) سومین پادشاه هخامنشیان، نام مغی بود که به نوشته کتیبه بیستون وانمود کرد که پسر کوروش بزرگ، بردیا ( اسمردیس ) است و تخت پادشاهی را از آن خود کرد. هیچ رویدادی به اندازه تحول جانشینی داریوش یکم بر کمبوجیه دوم، به طور مفصل در تاریخ مکتوب هخامنشیان نیامده و در موردش بحث نشده است.
...
[مشاهده متن کامل]

گئومات ( در کتیبه بیستون: گَ اوُ م آ تَ. - ga. u. m. ā. ta ) نام مغی است که خود را بردیا گفت و ادعای سلطنت کرد.
در سال ۵۲۲ پیش از میلاد کمبوجیه در راه بازگشت از مصر می میرد. گئومات مغ ( بردیای دروغین ) با فریبکاری و زورستانی با طرح معرفی خود با نام بردیا فرزند کوروش بزرگ تخت پادشاهی را مالک می شود. بعد از آن داریوش بزرگ از خویشاوندان کوروش با یاری جمعی از نجیب زادگان پارسی، گئومات را کشت و به پادشاهی رسید.
بنا به روایتی که در کتیبه بیستون آمده است، کمبوجیه پیش از رفتن به مصر برادر خود، بردیا، را کشته بود لیکن مردم از این موضوع خبر نداشتند. از این رو گئومات توانست خود را در نزد عامه، بردیا جا زند و بعد از نشستن بر تخت ( در پارس ) به کشتن نزدیکان که از این راز اطلاع داشتند پرداخت. کمبوجیه پیش از آنکه بتواند این بردیای دروغین را به زیر کشد، درگذشت. سرانجام داریوش بزرگ به کمک دیگر نجیب زادگان پارسی در طی کودتایی گئومات را کشت و خود بر تخت نشست.
این واقعه را داریوش بزرگ در کتیبه بیستون خود بیان کرده؛ کتیبهٔ مزبور به سه زبان نوشته شده: زبان پارسی باستان، زبان ایلامی و زبان بابلی و خیلی مفصل است. عین بیان او که به زبان های اروپائی ترجمه شده، به فارسی کنونی ترجمه و در ذیل درج گردیده است. داریوش شاه می گوید:
این است آنچه من کردم، پس از آن که شاه شدم، کمبوجیه پسر کوروش از دودمان ما پیش از این شاه بود. از این کمبوجیه برادری بود، بردی نام، از یک مادر و یک پدر با کمبوجیه، بعد کمبوجیه بردی را کشت، با اینکه کمبوجیه بردی را کشت، مردم نمی دانستند او کشته شده، پس از آن، کمبوجیه به مصر رفت، بعد از اینکه کمبوجیه به مصر رفت، مردم بددل شدند، اخبار دروغی در پارس و ماد و سایر ممالک با شدت منتشر شد. پس از آن گئومات مغ برخاست و مردم را فریب داد که من بردی، پسر کوروش، برادر کمبوجیه، هستم. پس از آن تمام مردم بر کمبوجیه، شوریدند، او تخت را تصرف کرد. پس از آن کمبوجیه مرد، به دست خود، کشته شد. این اریکهٔ سلطنت که گئوماتای مغ از کمبوجیه انتزاع کرد، از زمان قدیم، در خانوادهٔ ما بود بنابراین گئوماتای مغ، پارس و ماد و ممالک دیگر را از کمبوجیه گرفت و به خود، اختصاص داد. او شاه شد. کسی از پارس و ماد یا از خانوادهٔ ما پیدا نشد که این سلطنت را از گئوماتای مغ بازستاند. مردم از او می ترسیدند، چه عدهٔ زیادی را از اشخاصی که بردیا را می شناختند، می کشت. از این جهت می کشت که خیال می کرد، کسی مرا نشناسد و نداند، من پسر کوروش نیستم. هیچ کس جرئت نمی کرد چیزی دربارهٔ گئوماتای مغ بگوید تا اینکه من آمدم از اهورامزدا یاری طلبیدم، اهورامزدا مرا یاری کرد. من با کمی از مردم، این گئوماتای مغ را با کسانی که سردستهٔ همراهان او بودند، کشتم. در ماد قلعه ای هست که اسمش سی ک ی هواتیش ( سیکایاووش ) آنجا من او را کشتم. پادشاهی را از او بازستادم. به فضل اهورامزدا شاه شدم، اهورامزدا شاهی را به من اهدا کرد. سلطنتی را که از دودمان ما بیرون رفته بود، برقرار کردم، آن را بجایی که پیش از این بود، بازنهادم، بعد اینطور کردم، معابدی را که گئوماتای مغ خراب کرده بود، برای مردم مرمت کردم، بازار و حشم و مساکنی را که گئوماتای مغ از طوائف گرفته بود، به آن ها رد کردم، مردم پارس و ماد و سایر ممالک را به حال پیش برگرداندم. بدین نحوه آنچه را که از جایش به دررفته بود، به احوال پیش عودت دادم. به فضل اهورامزدا این کارها را کردم. آنقدر رنج بردم تا طائفهٔ خود را به مقامی که پیش داشت، رسانیدم.

گئوماتگئوماتگئوماتگئوماتگئومات
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/گئومات
مُغ و مُغان در زبان و فرهنگ قوم فارسی زبان ایلام ( Elam با دو تلفظ و معنا؛ یکی اِل آم یا خدای عام و دیگری ایل عام ) مخترع یکی از خطوط سه گانه میخی ( سومری، ایلامی، اوگاریتی ) بصورت مُخ و مُخان تلفظ و بیان میشده و لقب پیشویان و مراجع تقلید آئینی و دینی آن قوم بوده و معادل آن دو واژه ی مفرد و جمع در زبان فارسی امروز مغز و مغزان می باشد. آن دو واژه بهمراه پسوند کُل گرا بکار برده میشده اند به شکل : مُخ و مُخان کُلگرا یعنی دانیان به کل. مثل پیشوایان و مراجع تقلید یا قشر روحانی امروز که خودرا خودشناس و خدا شناس و وارث کلام خدا می پندارند و بقیه را عام و نادان و زیر دست خود می دانند. قوم ماد و سپس قوم پارس آن دو کلمه ی فارسی قوم ایلام را به مُغ و مُغان تبدیل نموده اند که ریشه یابی آنها برای آیندگان ممتنع شود و نه سهل و ساده. واژه ی گئومات هم در اصل و ریشه به شکل گاوِ مات تلفظ و بیان میشده و آنهم نه به معنای گاو ماد بلکه پسوند مات از بازی رمزی شطرنج هندوان اقتباس گردیده و گاو به زبان تمثیل و استعاره به شاهی اطلاق میگردیده که پس از کیش شدن، توانائی حرکت به چپ و راست، جلو و عقب را در میدان نبرد از دست داده و بر اثر آن مات یا بی حرکت شده بوده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام بردیا در اصل و ریشه یعنی به زبان پدر و مادر یا والدین به شکل بُرد یا تلفظ و بیان میشده به معنای برنده حرف آخر یعنی حرف ی ( با تلفظ یا ) ، منظور کار آن کرد که آنرا تمام کرد. منظور والدین از انتخاب این نام برای فرزند آخری، شاید این بوده باشد که او کار پادشاهان هخامنشی را تمام خواهد کرد یعنی به کمال خواهد رساند و نه برادر بزرگترش. و به احتمال قوی برادر بزرگتر به معنای نام برادر کوچکتر از دیدگاه والدین پی برده و لذا او را از میدان خارج کرده که یک روزی از روز ها از پشت سر طعم تلخ نوک یا سرِ تیز شمشیر یا نیزه او را نچشد، مثل جاکوب و ایساو ( یعقوب و عیسو ) فرزندان ایساّک، ایسا اک یا ایسای کوچک ( اسحاق به زبان عربی ) فرزند دوم آبراهام یا ابراهیم مندرج در کتاب تَورا ( تورات ) بهمراه پیوست های آن تحت عنوان عهد یا پیمان و یا وصیت نامه قدیم، کتاب دینی قوم یهود. نام کمبوجیه هم در اصل و ریشه یعنی به زبان والدین به شکل کم بو جیه تلفظ و بیان میشده به معنای زیر : جی یا جا و یا قنداق و گهواره ی وی در دوران نوزادی کم بو بوده . جی در زبان قوم ماد معادل جا در زبان قوم پارس بوده. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که نام ایسا به زبان آرامی ماریا و یوسف به شکل جی سوز ( با حروف لاتین به شکل Jesus با تلفظ های گونانگون در زبان های غربی ) در اصل و ریشه یک واژه ی ترکیبی بوده در زبان های اقوام آرامی و ماد و پارس و به زبان تمثیل به معنای زیر بوده : سوزاننده یا آتش زننده جی یا جا، جاه و جلال و شکوه و شوکت، رتبه و مرتبه و منزلت و مقام دنیوی با هدف زنده ماندن پس از مرگ صاحبش بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. نام خدای پدر در زبان و فرهنگ قوم ایلام هو بوده که بعدا توسط اکّدیان ( اک کد یان به معنای کوتاه قدان ) اقتباس و به یاهو تحول یافته و سپس در زبان عبری به شکل یَهوَه و بموازات آنها در زبان قوم پارس به اهو تبدیل شده. لذا اهورامزدا در اصل و ریشه به شکل ؛ اهو را مَزِدا تلفظ و بیان میشده به معنای: هو اولیه یا ایلامی را از خاطره پاک نکن بلکه آنرا به یاد داشته باش. و اوستا هم در اصل و ریشه به شکل هوستا تلفظ و بیان میشده با دو معنا؛ یکی خبری به معنای ستاینده ی هو و دیگری امری یعنی هو را ستایش کن. در همین رابطه، هوم گیاه معروف جوانی زا و یا باز دارنده گذر زمان در زبان و فرهنگ سومر ( مندرج در قدیمی ترین اثر اسطوره ای و حماسی گِل گامیش ) و نشئه کننده ی موبدان پارسی با هدف معراج نامه نویسی ، در اصل و ریشه یعنی به زبان قوم ایلام به شکل هوَم تلفظ و بیان میشده با دو معنا یکی از زبان خود هو به معنای من هو هستم و دیگری از زبان باورمند به هو یعنی هوِ من یا خدای من. شاید جالب باشد بدانیم که اوستا به زبان قوم ماد به شکل آو سِتا تلفظ و بیان میشده با دو معنا یکی خبری یعنی ستاینده ی آب و دیگری امری یعنی آب را ستایش کن. آو یا آب یکی از عناصر اربعه یا چهارگانه در حکمت اصیل اشراقی که بعدا توسط فلاسفه یونانیان بطور مفصل تر شرح آن چهار عنصر رفته است.
ترجمه واژه ی قرآنی هو به زبان فارسی به شکل ضمیر سوم شخص مفرد یعنی او، نه تنها اشتباه بلکه برای فارسی زبانان پیرو دین اسلام و بقیه ی ایرانیان و فارسی زبانان غیر دینی بسی گمراه کننده بوده و می باشد. منجمله ترجمه ی واژه های پر از راز و رمز و معما آلود از قبیل مائده به معنای خوان یا سفره و طعام آسمانی و دهّر به معنای روزگار و دهریون به معنای ماده گرایان.
مائده در اصل و ریشه یعنی به زبان خود پیامبر اسلام و یاران نزدیک وی به شکل 《ما آ ۱۰ 》 تلفظ و بیان میشده که بطور غیر مستقیم و باطنی رد کننده ی داستان بابا آدم و ننه حوا بوده. واژه ی فارسی ماده هم در اصل و ریشه به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت نبوده بلکه به شکل 《ما ۱۰ 》 تلفظ و بیان میشده و واژه فارسی دهّر به دو شکل تلفظ و بیان میشده؛ یکی ده هر و دیگری ده ره . لقب قوم ماد بصورت جمع یعنی مادها هم در اصل به شکل 《 ما ۱۰ آ 》 تلفظ و بیان میشده به این معنا که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه یا ازلی به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و هرکدام در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. در همین زمینه دو واژه ی اوستائی؛ یکی خویدوده و دیگری آژیدهاک هر دو به زبان قوم ماد بوده اند. اولی خطاب به خود و شنونده در میدان خود شناسی به معنای زیر بوده: خود تو ده تائی و دومی یعنی آژیدهاک به شکل آژی ده اکه به معنای زندگانی های دهگانه آسمانی و لذا ترجمه این عبارات توسط بیگانگان و خودی های بیگانه از خود به شکل های ازدواج با محارم و اژدها و ضحاک، یکی از بنیادی ترین گمراهه روی ها در ترجمه متون باستانی محسوب میشود.

نام مُغ یا موبد ( روحانی ) زرتشتی که خود را به جای برادر کمبوجیه ( بردیا ) جا زد و هوتانا از سرداران داریوش بزرگ، نخستین کسی بود که فهمید گئومات، بردیای دروغین است!
اوستایی: گئوماتا
گئو: گاو نر
ام: مالکیت
ات: پسوند آنت یا آت - پسوند دارندگی اوستایی
معنی: دارنده گاو، گاومند
نام یکی از مغان زرتشتی است که ادعای پادشاهی کرد
کمبوجیه پیش از رفتن به مصر برادر خود، بردیا، را کشته بود لیکن مردم از این موضوع خبر نداشتند. از این رو گئومات توانست خود را در نزد عامه، بردیا جا زند و بعد از نشستن بر تخت ( در پارس ) به کشتن نزدیکان که از این راز اطلاع داشتند پرداخت. کمبوجیه پیش از آنکه بتواند این بردیای دروغین را به زیر کشد، درگذشت. سرانجام داریوش بزرگ به کمک دیگر نجیب زادگان پارسی در طی کودتایی گئومات را کشت و خود بر تخت نشست.
...
[مشاهده متن کامل]

گئومات یا گئوماتا یا گئومات مغ

معنی :گئومات=گَئو مات=برادرماد
مغ ها همه مات بودندپس برادر یکی آنها گئوماد است و حرف د خیلی جاها ت خوانده میشود ویا خارجیها به خاطر نزدیکی آوایی به ت ترجمه میکردند .
مطلب دیگه اینکه تا اکنون بختیاریها هنوز وقتی با کسی یا گروهی شراکت میکنند، و رفاقت و دوستی نزدیک دارند ، برای احترام و صمیمیت زیاد گَئو مینامند. مشخص هست《 ( باید هم اینجورباشد ) 》 که در آن زمان هم به مادها گئو میگفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

معنی گئومات*گومات*در زبان لربختیاری ::
گئو^گو*::برادر
مات:::کسی که در انجام کار خود اسرار می ورزد. مسر. پی گیر. زور پشت سر کسی گذاشتن. خواسته ی خود را به کسی تحمیل کردن^حیله گری^
گردآورنده ::آریا بهداروند
...
[مشاهده متن کامل]

گئومات با حیله بر تخت پادشاهی هخامنشیان دست یافت
جمله زیر به زبان لری بختیاری
گئومات نها تا راضی اویم:::برادرم آنقدر اسرار کرد تا راضی شدم

بپرس