گئو

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

گئو. [ گ َ ءُ ] ( اِ ) در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود. || محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است : از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که «ویس » میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان «گئو» می نامیدند. ( ایران باستان ص 160 ).

فرهنگ فارسی

گاو در اوستا آمده

پیشنهاد کاربران

پس از ورود آریاییان به فلات ایران به آبادی کوچک ویس و آبادی بزرگ تر گئو میگفتند.
در زمان آریاییان رییس تیره و ایل را ویس پت ، رییس قبیله را ده یوپت و رییس چند قبیله یا همان پادشاه کوچک و یا محلی را گئو مینامند
گَئو ( gao ) در زبان اوستایی یعنی گاو
در زبان لری بختیاری به برادر می گویند
گئو*گو*::برادر - پهلوان
گوش یا گوشورون یا گئوش یا سیاگالش یا گئو از نام های ایزدبانوی نگهبان چارپایان است.
چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری پارسی گوش است.
گئو *گو*::در زبان لری بختیاری به معنی
برادر
گئوم وی هونمون ::برادرم
اومد خانه ی ما
گئومات::برادر جسور

بپرس