کورانی
لغت نامه دهخدا
کورانی. ( اِخ ) دهی از بخش جالق که در شهرستان سراوان و در نزدیک مرز پاکستان واقع است و 350 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
کورانی. ( اِخ ) دهی از بخش نیک شهر که در شهرستان چاه بهار واقع است و 150 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
کورانی. ( اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن حسن بن شهاب الدین الکردی الکورانی الشهرزوری شهدانی ( 1025-1101هَ.ق. ). از مشاهیر علما و مشایخ سلسله نقشبندیه قرن دوازدهم هجری است. در شهدان از توابع شهرزور کوهستانهای کرد ولادت یافت و از محمد شریف الکورانی علم آموخت و آنگاه به بغداد رفت ، مدتی آنجا اقامت کرد و سپس به دمشق و مصر و سرانجام به مدینه سفر کرد و مقیم شد. از صفی الدین قشاشی و دیگر بزرگان کسب علم کرد و از شهاب خفاجی و بعضی از اجله وقت اجازه روایت به دست آورد و سرانجام در مدینه به تدریس پرداخت و ازشهرهای دوردست جویندگان دانش در حوزه درس وی حاضر می شدند. تألیفات سودمند متعددی دارد از جمله آنهاست : دو شرح بر عقیده استاد خود قشاشی و مسلک الاعتدال الی آیة خلق الافعال و اتحاف الخلف بعقیدة السلف و جز اینها. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1577 ) ( از ریحانة الادب ج 3 ص 394 ). و رجوع به این دو مأخذ شود.
کورانی. ( اِخ ) ابوالعباس احمدبن عبدالسلام اندلسی ( متوفی 594 هَ. ق. ). از ادباست. او راست : «صفوةالادب و دیوان العرب » برطریقه حماسه بحتری و ابی تمام. ( از اعلام زرکلی ).
کورانی. ( اِخ ) صلاح الدین الکورانی الحلبی ، متوفی به سال 1049 هَ. ق. از قضات و از نویسندگان مرسل است. او را اشعار بسیاری است. ولادت و وفات او در حلب اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید