لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
نوعی ازنقاشی که تصویرراباخطوطهندسی میکشندوسایه هاراازبین میبرند
این کلمه از کوب فرانسه بمعنی مکعب مشتق است آقای دکتر معین آرد : مکتب نقاشی است که در آن نقاش اشیارا به شکلهای هندسی نشان می دهد.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
حجم گرایی یا کوبیسم ( به فرانسوی: Cubisme ) یکی از سبک های هنری است. کوبیسم در فاصله سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۸ به عنوان سبکی جدی در نقاشی و تا حد محدودتری در تندیس گری ظهور کرد، که از نقاط عطف هنر غرب به شمار می آید.
واژه «کوبیسم» از ریشه «Cube» به معنی «مکعب» اخذ شده است. این واژه را نخستین بار لویی وکسل منتقد هنری به کار برد. دوید هاکنی در کنفرانس دانشگاه هاروارد در ۶ فوریه ۱۹۸۶ در این باره می گوید:[ ۱]
امروزه کلمه کوبیسم برای آن چه که براک و پیکاسو انجام دادند عبارت بسیار سیه روز و بد گزینش شده ای است. در واقع کوبیسم را لویی وکسل، منتقد معروف، پایه گذاشت. او داشت اتفاقی را که در یک اثر افتاده بود را تحلیل می کرد و فکر می کرد کوبیسم یعنی مکعب ها و سطح ها. و این انگی بود که دیگر به آن زده شده بود. کوبیسم ماجرای مکعب ها نیست. کوبیسم یک دید ساده انگارانه معمولی است که از راه نوعی هندسه به تجرید می رسد.
میان مورخان هنر تاریخ دقیق اولین ردپای کوبیسم همیشه موضوع بحث و مناقشه بوده است. برخی آغاز پیدایش آن را در تابلوی معروف «دوشیزگان آوینیون» ( به فرانسوی: Les Demoiselles d'Avignon ) پ متعلق به پیکاسو می دانند. این تابلو تصویر پنج زن در فاحشه خانه ای در خیابان آوینیون شهر بارسلونای اسپانیا است که با ترکیب اشکال دندانه دار، نقش های هموار و فرم هایی برگرفته از نقاب های آفریقایی نقاشی شده است. برخی دیگر، تأثیر آثار هنرمند فرانسوی، پل سزان را بر روی پیکاسو و ژرژ براک مهم ترین عامل شکل گیری این جنبش می دانند. سزان، پیش از مرگش در سال ۱۹۰۶ در تابلوهایش به طور فزاینده ای به تسهیل و هموار ساختن استفاده از اشکال می پرداخت. به علاوه، او برای اولین بار شیوه ای را در نقاشی خلق کرد که مورخان هنر آن را passage ( گذرگاه ) نامیدند؛ در این شیوه گاهی قسمت هایی از تابلو بدون رنگ رها می شد، به عنوان مثال حد فاصل میان دو کوه خالی می ماند، به طوری که صخره و هوا در هم ادغام شوند و از هم عبور کنند. چنین نوآوری هایی از دو جهت برای هنرمندان سبک کوبیسم حائز اهمیت بودند؛ اولاً چنین شیوه ای تجارب فیزیکی را به چالش می طلبید و ثانیاً هنرمندان را تشویق می کرد تا دید خود را نسبت به نقاشی تغییر دهند و آن را به عنوان تمامیتی غیر وابسته ( و حتی مخالف ) با تجارب فیزیکی دنیای بیرون ببینند، که دارای هویت و منطق درونی مستقلی است. به این ترتیب پیکاسو و براک تحت تأثیر شیوه سزان در نقاشی، آثاری را از مناظر طبیعی به شیوه وی آفریدند و در سال ۱۹۰۸ در نمایشگاهی در پاریس در معرض دید عموم گذاشتند. این نمایشگاه نیز مانند اولین نمایشگاه آثار امپرسیونیستی با اعتراضات گسترده منتقدان روبه رو شد، و در بازدید از همین آثار بود که منتقد معروف لوئیس واکسل ( Louis Vauxelles ) در تمسخر این سبک نو، واژه کوبیسم را که از cube به معنای «مکعب» گرفته شده، به آن نسبت داد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفواژه «کوبیسم» از ریشه «Cube» به معنی «مکعب» اخذ شده است. این واژه را نخستین بار لویی وکسل منتقد هنری به کار برد. دوید هاکنی در کنفرانس دانشگاه هاروارد در ۶ فوریه ۱۹۸۶ در این باره می گوید:[ ۱]
امروزه کلمه کوبیسم برای آن چه که براک و پیکاسو انجام دادند عبارت بسیار سیه روز و بد گزینش شده ای است. در واقع کوبیسم را لویی وکسل، منتقد معروف، پایه گذاشت. او داشت اتفاقی را که در یک اثر افتاده بود را تحلیل می کرد و فکر می کرد کوبیسم یعنی مکعب ها و سطح ها. و این انگی بود که دیگر به آن زده شده بود. کوبیسم ماجرای مکعب ها نیست. کوبیسم یک دید ساده انگارانه معمولی است که از راه نوعی هندسه به تجرید می رسد.
میان مورخان هنر تاریخ دقیق اولین ردپای کوبیسم همیشه موضوع بحث و مناقشه بوده است. برخی آغاز پیدایش آن را در تابلوی معروف «دوشیزگان آوینیون» ( به فرانسوی: Les Demoiselles d'Avignon ) پ متعلق به پیکاسو می دانند. این تابلو تصویر پنج زن در فاحشه خانه ای در خیابان آوینیون شهر بارسلونای اسپانیا است که با ترکیب اشکال دندانه دار، نقش های هموار و فرم هایی برگرفته از نقاب های آفریقایی نقاشی شده است. برخی دیگر، تأثیر آثار هنرمند فرانسوی، پل سزان را بر روی پیکاسو و ژرژ براک مهم ترین عامل شکل گیری این جنبش می دانند. سزان، پیش از مرگش در سال ۱۹۰۶ در تابلوهایش به طور فزاینده ای به تسهیل و هموار ساختن استفاده از اشکال می پرداخت. به علاوه، او برای اولین بار شیوه ای را در نقاشی خلق کرد که مورخان هنر آن را passage ( گذرگاه ) نامیدند؛ در این شیوه گاهی قسمت هایی از تابلو بدون رنگ رها می شد، به عنوان مثال حد فاصل میان دو کوه خالی می ماند، به طوری که صخره و هوا در هم ادغام شوند و از هم عبور کنند. چنین نوآوری هایی از دو جهت برای هنرمندان سبک کوبیسم حائز اهمیت بودند؛ اولاً چنین شیوه ای تجارب فیزیکی را به چالش می طلبید و ثانیاً هنرمندان را تشویق می کرد تا دید خود را نسبت به نقاشی تغییر دهند و آن را به عنوان تمامیتی غیر وابسته ( و حتی مخالف ) با تجارب فیزیکی دنیای بیرون ببینند، که دارای هویت و منطق درونی مستقلی است. به این ترتیب پیکاسو و براک تحت تأثیر شیوه سزان در نقاشی، آثاری را از مناظر طبیعی به شیوه وی آفریدند و در سال ۱۹۰۸ در نمایشگاهی در پاریس در معرض دید عموم گذاشتند. این نمایشگاه نیز مانند اولین نمایشگاه آثار امپرسیونیستی با اعتراضات گسترده منتقدان روبه رو شد، و در بازدید از همین آثار بود که منتقد معروف لوئیس واکسل ( Louis Vauxelles ) در تمسخر این سبک نو، واژه کوبیسم را که از cube به معنای «مکعب» گرفته شده، به آن نسبت داد.
wiki: کوبیسم
دانشنامه آزاد فارسی
کوبیسم (cubism)
تابلوی گرنیکا، اثر پیکاسو
شیوه ای انقلابی در نقاشی، که به ابتکار ژرژ براک و پابلو پیکاسو بین سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ در پاریس پاگرفت. این تحولِ هنری، بنیادی ترین دگرگونی در هنر سال های پیش از جنگ جهانی اول بود، که هنر نقاشی را با معرفیِ نحوۀ جدیدی از دیدن و تصویرکردنِ دنیا، دگرگون ساخت. برای یک نقاش کوبیست، هر نقاشی در وهلۀ نخست شیئی مسطح است که در ذات فردی خود وجود دارد، نه نوعی پنجره برای نشان دادن عالم خارج. کوبیسم در مجسمه سازی و حتی معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری آشکار، هرچند کمتر بنیادین، داشت. کوبیسم پدیدۀ پیچیده ای بود که به تدریج تکامل یافت، لیکن اساساً بر رها ساختن نظرگاه ثابتِ متداول از دورۀ رنسانس در نقاشی اروپا، و تجسّم هم زمان اشیاء از چند نظرگاه متفاوت، مبتنی بود. بنابراین اشیاء چنان که شناخته شده اند، تصویر می شوند، نه چنان که در لحظه ای خاص نگریسته می شوند. در روزهای آغازین تکوین کوبیسم، این گونه بازنمایی، تجزیۀ اشیاء به برش های متعدد را ایجاب می کرد. نقاشان کوبیست، تا آن جا که اشیای واقعی را بازمی نمایاندند، بر نمودهای ظاهری آن ها در مکان و زمانی خاص تأکید نمی کردند، بلکه می کوشیدند با بهره گیری از خرد و شناخت خود، جنبه هایی نادیدنی از پدیدارهای مختلف را به نمایش درآورند. برای این منظور وجوه مختلفی از یک شکل در آن واحد به تصویر درمی آمد. صور مختلف یک شیء به سطوح مختلف هندسی تجزیه می شد و سپس از دیدگاه های مختلفی ترکیب مجدد می یافت. فقط شمار اندکی از نقاشی های براک و پیکاسو واقعاً با شکل های مکعبی عرضه شده اند، بنابراین کوبیسم (کوب به معنای مکعب)، به لحاظ معنایی بر تمام مصادیق خود قابل انطباق نیست؛ اگرچه این نام را که لوئی وُسِل منتقد در ۱۹۰۸ وضع کرد، دو ابداع گر این شیوه و پیروانشان پذیرفتند. براک و پیکاسو در ۱۹۰۷ با هم ملاقات کردند، و تا چند سال پس از آن، در هماهنگیِ نزدیکی با یکدیگر کار می کردند؛ براک بعدها گفت که آن ها همچون دو کوهنوردی بودند که طنابی آن دو را به یکدیگر متصل می کرد. تأثیراتی که آنان را در استحکام بخشیدن به سبک جدیدشان یاری داد، عبارت بودند از پل سزان، که توصیف هوشمندانه اش از فرم با طرد ژرفانمایی سنّتی قرابت داشت، و مجسمه های افریقایی با تحریف های احساس برانگیزشان، که آنان را به رها کردن تمام ملاحظات هنریِ متداول ترغیب کرد. هنرِ پیکاسو و براک از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴، کلاً به دو مرحلۀ اصلی تقسیم می شود: کوبیسم تحلیلی (تا حدود ۱۹۱۱ به طول انجامید)، و کوبیسم ترکیبی. در مرحلۀ نخست، اشیاء را به اجزای تشکیل دهنده شان تجزیه می کردند، و سپس آن ها را بر روی بوم سامان مجدد می دادند. در نوع دوم، فرآیند اول را کم و بیش معکوس کردند؛ در کوبیسم ترکیبی، تابلوی نقاشی از ترکیب عناصر مستقلی به وجود می آید که برگرفته از کارهای هنری یا مصنوعات دیگر است، نه از طبیعت. با توجه به تمرکز بیشترِ کوبیسم تحلیلی بر ساختار تصویری، هنرمندان کوبیست در این مرحله به رنگ کمتر بها دادند، و به همین سبب بسیاری از آثارشان بیشتر در رنگ های قهوه ای و خاکستریِ خاموش است. در کوبیسم ترکیبی، رنگ جایگاه اصلی خود را بازمی یابد؛ پیکاسو و براک در این مرحله، عناصر کُلاژ را در آثارشان گنجاندند. نقش اشیاء، مضمون دلخواه آنان بود که در بررسی فرم، و ترکیب بندی مجدد آن، بیشترین امکان را ایجاد می کرد؛ با این حال منظره و تک چهره نیز پدید آوردند. در ۱۹۱۱ چند نقاش دیگر در پاریس به کوبیسم رو آوردند، برگزیده ترین شان خوان گریس و فرنان لژه بودند، و روبر دلونه، آلبرت گلز، روژه دُلا افرنه، ژان متسنژه و فرانسیس پیکابیا در مرتبۀ بعدی قرار داشتند. در ۱۹۱۲ گلز و متسنژه نخستین کتاب را دربارۀ کوبیسم به چاپ رساندند. پیش از ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول پیوند همکاری براک و پیکاسو را گسست (براک به ارتش فرانسه پیوست)، کوبیسم در هنر خارج از فرانسه، فتوریسم در ایتالیا و ورتی سیسم در انگلستان، قویاً تأثیر نهاد. پس از جنگ، نوآوری های کوبیسم به سرعت بخشی از واژگان عمومی هنر پیشتاز شد. نقاشان بر این واقعیت واقف شدند که می توانند دنیای مشهود را چنان که دلخواهشان است، عرضه کنند؛ آنان بر استفادۀ کوبیست ها از کلاژ تکیه کردند، و هنر خود را با کارماده های گوناگون، نه فقط با رنگ و بوم، پدید آوردند. کوبیسم در مجسمه سازان نیز تأثیر نهاد، به ویژه در اَلکساندر آرخیپنکو و اوسیپ زادکین، که فرم را در مجسمه هاشان شکافتند تا توپرها را در تقابل با توخالی ها قرار دهند. در چکسلوواکی نیز کوبیسم تأثیری کوتاه لیکن شاخص در معماری داشت، و اندکی پیش از جنگ جهانی اول، گروهی از نقاشان کوبیست، در پراگ سر برآوردند؛ شماری از ساختمان های این شهر با شکل های منشوریِ تزیینی شان، یادآورِ نقاشی های کوبیسم تحلیلی اند.
تابلوی گرنیکا، اثر پیکاسو
شیوه ای انقلابی در نقاشی، که به ابتکار ژرژ براک و پابلو پیکاسو بین سال های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ در پاریس پاگرفت. این تحولِ هنری، بنیادی ترین دگرگونی در هنر سال های پیش از جنگ جهانی اول بود، که هنر نقاشی را با معرفیِ نحوۀ جدیدی از دیدن و تصویرکردنِ دنیا، دگرگون ساخت. برای یک نقاش کوبیست، هر نقاشی در وهلۀ نخست شیئی مسطح است که در ذات فردی خود وجود دارد، نه نوعی پنجره برای نشان دادن عالم خارج. کوبیسم در مجسمه سازی و حتی معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری آشکار، هرچند کمتر بنیادین، داشت. کوبیسم پدیدۀ پیچیده ای بود که به تدریج تکامل یافت، لیکن اساساً بر رها ساختن نظرگاه ثابتِ متداول از دورۀ رنسانس در نقاشی اروپا، و تجسّم هم زمان اشیاء از چند نظرگاه متفاوت، مبتنی بود. بنابراین اشیاء چنان که شناخته شده اند، تصویر می شوند، نه چنان که در لحظه ای خاص نگریسته می شوند. در روزهای آغازین تکوین کوبیسم، این گونه بازنمایی، تجزیۀ اشیاء به برش های متعدد را ایجاب می کرد. نقاشان کوبیست، تا آن جا که اشیای واقعی را بازمی نمایاندند، بر نمودهای ظاهری آن ها در مکان و زمانی خاص تأکید نمی کردند، بلکه می کوشیدند با بهره گیری از خرد و شناخت خود، جنبه هایی نادیدنی از پدیدارهای مختلف را به نمایش درآورند. برای این منظور وجوه مختلفی از یک شکل در آن واحد به تصویر درمی آمد. صور مختلف یک شیء به سطوح مختلف هندسی تجزیه می شد و سپس از دیدگاه های مختلفی ترکیب مجدد می یافت. فقط شمار اندکی از نقاشی های براک و پیکاسو واقعاً با شکل های مکعبی عرضه شده اند، بنابراین کوبیسم (کوب به معنای مکعب)، به لحاظ معنایی بر تمام مصادیق خود قابل انطباق نیست؛ اگرچه این نام را که لوئی وُسِل منتقد در ۱۹۰۸ وضع کرد، دو ابداع گر این شیوه و پیروانشان پذیرفتند. براک و پیکاسو در ۱۹۰۷ با هم ملاقات کردند، و تا چند سال پس از آن، در هماهنگیِ نزدیکی با یکدیگر کار می کردند؛ براک بعدها گفت که آن ها همچون دو کوهنوردی بودند که طنابی آن دو را به یکدیگر متصل می کرد. تأثیراتی که آنان را در استحکام بخشیدن به سبک جدیدشان یاری داد، عبارت بودند از پل سزان، که توصیف هوشمندانه اش از فرم با طرد ژرفانمایی سنّتی قرابت داشت، و مجسمه های افریقایی با تحریف های احساس برانگیزشان، که آنان را به رها کردن تمام ملاحظات هنریِ متداول ترغیب کرد. هنرِ پیکاسو و براک از ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴، کلاً به دو مرحلۀ اصلی تقسیم می شود: کوبیسم تحلیلی (تا حدود ۱۹۱۱ به طول انجامید)، و کوبیسم ترکیبی. در مرحلۀ نخست، اشیاء را به اجزای تشکیل دهنده شان تجزیه می کردند، و سپس آن ها را بر روی بوم سامان مجدد می دادند. در نوع دوم، فرآیند اول را کم و بیش معکوس کردند؛ در کوبیسم ترکیبی، تابلوی نقاشی از ترکیب عناصر مستقلی به وجود می آید که برگرفته از کارهای هنری یا مصنوعات دیگر است، نه از طبیعت. با توجه به تمرکز بیشترِ کوبیسم تحلیلی بر ساختار تصویری، هنرمندان کوبیست در این مرحله به رنگ کمتر بها دادند، و به همین سبب بسیاری از آثارشان بیشتر در رنگ های قهوه ای و خاکستریِ خاموش است. در کوبیسم ترکیبی، رنگ جایگاه اصلی خود را بازمی یابد؛ پیکاسو و براک در این مرحله، عناصر کُلاژ را در آثارشان گنجاندند. نقش اشیاء، مضمون دلخواه آنان بود که در بررسی فرم، و ترکیب بندی مجدد آن، بیشترین امکان را ایجاد می کرد؛ با این حال منظره و تک چهره نیز پدید آوردند. در ۱۹۱۱ چند نقاش دیگر در پاریس به کوبیسم رو آوردند، برگزیده ترین شان خوان گریس و فرنان لژه بودند، و روبر دلونه، آلبرت گلز، روژه دُلا افرنه، ژان متسنژه و فرانسیس پیکابیا در مرتبۀ بعدی قرار داشتند. در ۱۹۱۲ گلز و متسنژه نخستین کتاب را دربارۀ کوبیسم به چاپ رساندند. پیش از ۱۹۱۴ که جنگ جهانی اول پیوند همکاری براک و پیکاسو را گسست (براک به ارتش فرانسه پیوست)، کوبیسم در هنر خارج از فرانسه، فتوریسم در ایتالیا و ورتی سیسم در انگلستان، قویاً تأثیر نهاد. پس از جنگ، نوآوری های کوبیسم به سرعت بخشی از واژگان عمومی هنر پیشتاز شد. نقاشان بر این واقعیت واقف شدند که می توانند دنیای مشهود را چنان که دلخواهشان است، عرضه کنند؛ آنان بر استفادۀ کوبیست ها از کلاژ تکیه کردند، و هنر خود را با کارماده های گوناگون، نه فقط با رنگ و بوم، پدید آوردند. کوبیسم در مجسمه سازان نیز تأثیر نهاد، به ویژه در اَلکساندر آرخیپنکو و اوسیپ زادکین، که فرم را در مجسمه هاشان شکافتند تا توپرها را در تقابل با توخالی ها قرار دهند. در چکسلوواکی نیز کوبیسم تأثیری کوتاه لیکن شاخص در معماری داشت، و اندکی پیش از جنگ جهانی اول، گروهی از نقاشان کوبیست، در پراگ سر برآوردند؛ شماری از ساختمان های این شهر با شکل های منشوریِ تزیینی شان، یادآورِ نقاشی های کوبیسم تحلیلی اند.
wikijoo: کوبیسم
مترادف ها
کوبیسم، مکتب کوبیسم در نقاشی
پیشنهاد کاربران
کوبیسم:گِمِل گرایی.
گِمِل وتُپُل:گمل برای انبوه و توده وتپل برای یابش مانند کودک تپل.
گِمِل وتُپُل:گمل برای انبوه و توده وتپل برای یابش مانند کودک تپل.
واقعگرایی مفهومی٬ توجه به چند موضوع به صورت همزمان ( مثلا عکس را هم نیم رخ و هم تمام رخ نشان می دهد ) ٬ شکل را به اشکال هندسی تقسیم می کنند و از ترکیب مجدد اون بافت جدیدی ایجاد میکند .
هنرمندان برجسته این سبک : ژرژبراک . پابلو پیکاسو . خوان گریس
هنرمندان برجسته این سبک : ژرژبراک . پابلو پیکاسو . خوان گریس