کهرم
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی، معنی این کلمه ( کهرَم ) «هرمزدیل» می باشد، [اصل آن در پهلوی «گهرم» است مرکب از گو ( پهلوان )، هرمز ( سرور دانا که نام خداست ) که جمعاً یعنی هرمزدیل]، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) برادر ارجاسپ شاه توران، ) پسر ارجاسپ تورانی، که در جنگ فرشید ورد، برادر اسفندیار را با شمسیر از پای درآورد، اسفندیار هم او را به دار آویخت، ( در اعلام ) نام یکی از جنگاوران تورانی، نام پسر ارجاسب، معنی این کلمه ( کُهرَم ) 'هرمزدیل' می باشد، [اصل آن در پهلوی ' گهرم' است مرکب از گو ( پهلوان ) + هرمز ( سرور دانا که نام خداست ) که جمعاً یعنی هرمزدیل]
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
سوی میسره کهرم تیغزن
به قلب اندرون خسرو انجمن.
فردوسی ( از یادداشت ایضاً ).
چو اخواست با زنگه شاوران دگربرته با کهرم از یاوران.
فردوسی.
رجوع به مزدیسنا ص 348 و مجمل التواریخ ص 314 و ماده بعد شود.کهرم. [ ک ُ رَ / ک َ رَ ] ( اِخ ) شاهزاده تورانی پسر ارجاسب. ( فهرست ولف ) :
برادر بد او را دو اهریمنان
یکی کهرم و دیگر اندیرمان.
فردوسی.
رجوع به ماده قبل شود.کهرم. [ ک َ رُ ] ( اِخ ) نام شهری قدیم از شهرهای فارس که در زمان اردشیر بابکان نیز آباد بوده و معرب آن جهرم است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به جهرم شود.
دانشنامه آزاد فارسی
کُهْرَم
در شاهنامۀ فردوسی دو تن بدین نام خوانده شده اند؛ ۱. پسر اَرجاسپ تورانی که در جنگ اَرجاسپ با ایرانیان سپهدار لشکر او بود. شیدَسپ پسر گشتاسپ پس از کشته شدن برادرانش، اورمَزد و اَردَشیر، در این جنگ، کُهَرم را به پیکار خواند. کهرم به نیزۀ شیدسپ از اسب کنده شد و شیدسپ سر او را برید. در شاهنامۀ فردوسی از قول دقیقی آمده که ارجاسپ کهرم را به هزار مرد دلیر تورانی به بلخ فرستاد تا بلخ را ویران کند و به آتش بکشد و کاخ گُشتاسپ را نابود کند. کهرم در بلخ لُهراسپ را کشت و ۸۰ تن آتش پرست را در آتش سوزاند و در نبرد با ایرانیان فَرشیدوَرد را کشت و سرانجام، هنگامی که اسفندیار به یاری گشتاسپ آمد، کهرم فرار کرد و به رویین دژ پناه برد. اما ارجاسپ پس از چندی کهرم و طرخان را به رویارویی با پَشوتَن که رهسپار رویین دژ بود فرستاد. طرخان را نوش آذر کشت و بار دیگر کهرم به رویین دژ پناه برد. اسفندیار پس از کشتن ارجاسپ و تصرف رویین دژ با کهرم روبه رو شد. در این جا، تَهَمتن، کهرم را از زین کند و بر زمین کوفت. دست هایش را بستند و سپس او را به دستور اسفندیار همراه اَندَریمان جلو دروازۀ رویین دژ بر دار آویختند. در برخی از نسخه های شاهنامه کهرم برادر ارجاسپ است؛ ۲. دلاوری تورانی، که پس از کشته شدن سیاوش فرمانده میسرۀ سپاه افراسیاب بود و در نبرد یازده رخ به تیغ برته، دلاور ایرانی، کشته شد.
در شاهنامۀ فردوسی دو تن بدین نام خوانده شده اند؛ ۱. پسر اَرجاسپ تورانی که در جنگ اَرجاسپ با ایرانیان سپهدار لشکر او بود. شیدَسپ پسر گشتاسپ پس از کشته شدن برادرانش، اورمَزد و اَردَشیر، در این جنگ، کُهَرم را به پیکار خواند. کهرم به نیزۀ شیدسپ از اسب کنده شد و شیدسپ سر او را برید. در شاهنامۀ فردوسی از قول دقیقی آمده که ارجاسپ کهرم را به هزار مرد دلیر تورانی به بلخ فرستاد تا بلخ را ویران کند و به آتش بکشد و کاخ گُشتاسپ را نابود کند. کهرم در بلخ لُهراسپ را کشت و ۸۰ تن آتش پرست را در آتش سوزاند و در نبرد با ایرانیان فَرشیدوَرد را کشت و سرانجام، هنگامی که اسفندیار به یاری گشتاسپ آمد، کهرم فرار کرد و به رویین دژ پناه برد. اما ارجاسپ پس از چندی کهرم و طرخان را به رویارویی با پَشوتَن که رهسپار رویین دژ بود فرستاد. طرخان را نوش آذر کشت و بار دیگر کهرم به رویین دژ پناه برد. اسفندیار پس از کشتن ارجاسپ و تصرف رویین دژ با کهرم روبه رو شد. در این جا، تَهَمتن، کهرم را از زین کند و بر زمین کوفت. دست هایش را بستند و سپس او را به دستور اسفندیار همراه اَندَریمان جلو دروازۀ رویین دژ بر دار آویختند. در برخی از نسخه های شاهنامه کهرم برادر ارجاسپ است؛ ۲. دلاوری تورانی، که پس از کشته شدن سیاوش فرمانده میسرۀ سپاه افراسیاب بود و در نبرد یازده رخ به تیغ برته، دلاور ایرانی، کشته شد.
wikijoo: کهرم
پیشنهاد کاربران
کهتر ( که با تلفظ کح تر ) . .
مهتر ( مه تر ) . . . که رم= کهرم. . . که راب= کهراب. . . . که لان= کهلان. . . . که ئ= کهزاد. . . . . . مه راب= مهراب. . . مه لا ن=مهلان. . . . مه زاد= مهزاد. . . . . مه مان= مهمان. . . تورکی هنر است.
مهتر ( مه تر ) . . . که رم= کهرم. . . که راب= کهراب. . . . که لان= کهلان. . . . که ئ= کهزاد. . . . . . مه راب= مهراب. . . مه لا ن=مهلان. . . . مه زاد= مهزاد. . . . . مه مان= مهمان. . . تورکی هنر است.