کهر

/kahar/

معنی انگلیسی:
bay, bay (horse)

لغت نامه دهخدا

کهر. [ ک َ هََ ] ( ص ، اِ ) رنگی باشد اسب و استر را، ودر فرهنگ گوید به تازی کمیت خوانند. ( فرهنگ رشیدی ).رنگی باشد اسب و استر را، و آن را کمیت هم می گویند.( برهان ). رنگی باشد مر اسبان را که به عربی کمیت خوانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رنگ سرخ مایل به تیرگی که مخصوص به اسب و استر است ، و کمیت نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). رنگ سرخ مایل به تیرگی ( مخصوص اسب و استر ). رنگ قرمز، سیرتر از کرن ( کرنگ ). ( فرهنگ فارسی معین ): چه جای اسب کهر که اگر گنج گهر مرا باشد، تو را باشد. ( از انجمن آرا ). || اسب یا استری که رنگ آن سرخ تیره رنگ باشد. ( ناظم الاطباء ). اسب یا استری که به رنگ کهر باشد. کمیت. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
کهر کم از کبود نیست . ( امثال و حکم ص 1254 ) :
تو هم کمتر نه ای از آن رنودا
کهر کمتر نباشد از کبودا.
ایرج میرزا ( از امثال و حکم ایضاً ).

کهر. [ ک َ ] ( ع مص ) چیره شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || قهر کردن.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مقهور ساختن. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || بانگ برزدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سرزنش کردن و زجر کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روی ترش کردن در روی کسی. ( زوزنی ). به ترش رویی پیش آمدن کسی را به جهت حقارت و تهاون وی. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خندیدن. || لهو و بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || دور آمدن روز. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بلند برآمدن روز. یقال : لقیته کهر الضحی. ( منتهی الارب ). بلند برآمدن روز. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سخت شدن گرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || داماد خسری کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مصاهرت کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) چیرگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

کهر. [ ] ( اِ ) به هندی اسم حافر حیوان است. ( از فهرست مخزن الادویه ) ( از تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ فارسی

اسبی که رنگش سرخ مایل بسیاهی باشد، اسب قهوهای رنگ
( اسم ) ۱ - رنگ سرخ مایل بتیرگی ( مخصوص اسب و استر ) رنگ قرمز سیرتر از کرن ( کرنگ ) . ۲ - ( صفت ) اسب یا استری که برنگ مذکور باشد کمیت .
به هندی اسم حافر حیوان است ٠

فرهنگ معین

(کَ هَ ) (ص . ) اسبی که رنگش سرخ مایل به سیاهی باشد.

فرهنگ عمید

اسبی که رنگش سرخ مایل به سیاهی باشد، اسب قهوه ای رنگ.

گویش مازنی

/kahar/ اسبی که رنگش سرخ مایل به سیاه باشد

واژه نامه بختیاریکا

( کَهَر ) قهوه ای

دانشنامه عمومی

کَهَر به رنگ «قهوه ای - سرخ» یا قهوه ای مسی اسب گفته می شود. [ ۱] رنگ موی یال و دم اسب کهر تیره تر از رنگ بدنش است.
رنگ اسب قهوه ای روشن تر را[ ۱] که رنگدانه سیاه ندارد و یال و دم همرنگ بدن است، کرنگ می نامند.
این واژه در ضرب المثل ها نیز به کار می رود، مانند «کهر کم از کبود نیست». [ ۱]
عکس کهرعکس کهر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

معمای مازنی: دلنگ وودلونگ تا هلی دره
کهر مادیون اِسبی کِرِه
سرو صدایش تا هلی دره میرسد مادیان قهوه ای و کره اسب سفید
پاسخ: آسیاب
اسب سرخ رنگ
حنایی رنگ
قوه ای تیره وه در درخشش آفتاب رنگ قرمز تیره صاتع می کندو رو به قرمزی میزند

بپرس