لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
کنفوسیوس (فیلم ۲۰۱۰). «کنفوسیوس» ( انگلیسی: Confucius ( 2010 film ) ) فیلمی در ژانر زندگینامه ای، فانتزی، و درام است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به چو یون فات اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: کنفوسیوس (فیلم ۲۰۱۰)
دانشنامه آزاد فارسی
کُنْفوسیوس (۵۵۱پ م ـ ۴۷۹پ م)(Confucius)
کُنْفوسیوس
(صورتِ لاتینیِ کونگ فوتسو به معنای استاد کونگ) نخستین و بزرگ ترین فیلسوف چینی. نام شخصی سنتی او کیو یا چیو و نام رسمی یا لقبش چونگ نی بود. پدر کنفوسیوس اندکی پس از تولد او درگذشت، درنتیجه خانواده اش به تنگدستی افتاد و کنفوسیوس به طبقۀ روبه رشد اخلاف و بازماندگان اشرافیتی روبه زوال پیوست که سنن و آیین های فئودالی را می آموختند و در خدمت حکام ایالت های پراکندۀ چین باستان به مقام های ذی نفوذ دست می یافتند. کنفوسیوس با کوشش بسیار به آموختن دانش ها پرداخت، اما در ۳۰سالگی و در پایان شغل رسمی کوتاه مدت و ناموفقش به تعلیم دیگران روی آورد. هرگز فلسفه اش را به رشتۀ تحریر درنیاورد، گرچه نگارش بعضی متون پایۀ مکتبش را به او نسبت می دهند. او بر زندگی و رفتار پیروانش تأثیری شگرف نهاد. کتاب معروف به مکالمات کنفوسیوس که همۀ سخنان و کلمات قصارش را دربر می گیرد، پس از مرگ او به همت شاگردانش تدوین شد. از آن جاکه این کتاب در قالب فلسفه ای نظام مند نوشته نشده، حاوی بسیاری تناقض ها و نظریه های فلسفی مبهم است، با این حال در طول تاریخ شالودۀ سبک زندگی اجتماعی مردم چین و دیدگاه بنیادی مذهبی و فلسفی اغلب روشنفکران سنت گرای چینی را تشکیل می داده است. این مجموعۀ سخنان، کنفوسیوس را متفکری نشان می دهد که خود را وقف پاسداری از آیین های سنتی کرده و از عمل به آیین ها به خاطر خود آیین ها لذت معنوی می برده است. مکتب کنفوسیوس تلفیقی است از نظریه ای سیاسی و نظریه ای دربارۀ طبیعت بشری برای تدوین یک طریقت (تائو یا دائو). نظریۀ سیاسی او برای اقتدار جواز آسمانی قائل می شود و بر آن است که حاکمِ برحق، اقتدار خود را از فرمان الهی می گیرد. حاکمان مسئول رفاه خلق و صلح و نظم در امپراتوری اند. فلسفۀ کنفوسیوس با نظر به طبیعت انسان او را حیوانی ماهیتاً اجتماعی می داند که شیوۀ رفتار اجتماعی اش را لی (قرارداد یا آیین) شکل می بخشد؛ لی، تمایز ارزش ها را تعیین می کند و نوع فعالیت های متناسب با این تمایزها را مقرر می دارد. تعلیم لی، یا آیین های اجتماعی، بر میل طبیعی انسان به تقلید از الگوها استوار است. خردمندان، یا انسان های برتر، که بر لی تسلط یافته اند، الگوی رفتار برای آموزش تودۀ مردم را تشکیل می دهند. مطلوب آن است که حاکم خود چنین الگویی باشد و باید فقط کسانی را به مناصب مهم بگمارد که الگوی فضیلتاند. مردمان طبیعتاً به پیروی از الگوهای نیکو مایلند؛ بدین گونه است که سلسله مراتبی از شایستگی ها به تعلیم گستردۀ اخلاقی و طبیعی منجر می شود. همۀ مردم دراثر ممارست و با عمل برطبق لی و بدون تلاش آگاهانه، می توانند همچون خردمندان باشند. آن ها در این مرحله به انسانیت (رن) یا برترین مرتبۀ تکامل اخلاقی می رسند و تمایلات طبیعی شان همگی با تائو (طریقت) هماهنگ می شود. جهان در صلح و آرامش و انتظام به سر می برد و هماهنگیِ سپهر طبیعی و سپهر اجتماعی به رفاه مادی برای همگان می انجامد. این نگرش آرمانیِ کنفوسیوس در دیدگاه او الگویی برگرفته از رفتار شاهان خردمند باستانی است. مکتب کنفوسیوس در رقابت فکری با سایر مکاتب، که در دورۀ رونق اجتماعی چین ماقبل امپراتوری (ح ۴۰۰ـ۲۰۰پ م) سر برمی آوردند، منسجم تر شد. تائوئیسم، موهیسم و قانون گرایی همگی به مکتب کنفوسیوس حمله کردند و موضوع مشترک همۀ این حملات عقیدۀ مکتب کنفوسیوس به صحیح بودن سنت یا قرارداد (لی) بود. منکیوس (ح ۳۷۲ـ ۲۸۹پ م) به آیین کنفوسیوس صورت آرمان گرایانه تری داد و رن را تمایلی فطری و غیراکتسابی به رفتار نیک دانست. اما هسون تسو(ح ۳۱۲ـ ۲۳۸پ م) برخلاف او معتقد بود که همۀ تمایلات به واسطۀ زبان مکتسب و سایر اشکال اجتماعی شکل می گیرند. مکتب کنفوسیوس در سلسلۀ هان (۲۲۰ـ۲۰۶پ م) به مذهب رسمی تبدیل شد. این مکتب آموزه های یین (اصل مؤنث) و یانگ (اصل مذکر) در کتاب تغی یرات و سایر مفاهیم نظری مابعد الطبیعی را جذب کرد. با سقوط سلسلۀ پادشاهی هان، آیین کنفوسیوس دچار انحطاط جدی شد و هرچند موقعیت رسمی اش تا حدی محفوظ ماند، از نظر فلسفی حدود ۶۰ سال به خواب رفت. با استقرار مجدد قدرت پادشاهی چین در سلسلۀ تانگ (۶۱۸م ـ۹۰۶م) و پیدایش این عقیدۀ آیین چان (یا ذن بودایی) که «تعالیم بودایی دیگر رمقی ندارند»، روح تازه ای در مکتب کنفوسیوس دمیده شد. سلسلۀ سونگ (۹۶۰م ـ ۱۲۷۹م) مکتب نو ـ کنفوسیوسی را ایجاد کرد. عقاید این مکتب تفسیر آموزۀ کلاسیک کنفوسیوسی در مقابل عقاید بودایی و تائوئیستی بود. چنگ هائو (۱۰۳۲ـ ۱۰۸۵) و چنگی (۱۰۳۳م ـ۱۱۰۷م) بیشترین سهم را در تکامل آن داشتند، اما تبیین رسمی آن را باید در آثار چو شی (۱۱۳۰م ـ۱۲۰۰م) یافت. مطالعۀ تفسیرهای او بر چهار کتاب مکتب کنفوسیوس شرط لازم شرکت در آزمون های گزینش خادمان دستگاه امپراتوری بود. مکتب نو ـ کنفوسیوسی بر مفهوم لی، که در این جا به معنی «خط سیر» یا «الگو» است، تکیه می کند. رفتار صحیح در پیروی از الگویی طبیعی است که با سین(قلب ـ ذهن) درک می شود. نظریۀ منکیوس، مبتنی بر خوب بودن فطری انسان، نظریه ای است دربارۀ قابلیت فطری این قلب ـ ذهن برای درک لی در موقعیت های مختلف و پیروی از آن. شرط خردمندشدن آن است که انسان لی را مطالعه کند و توانایی رؤیت آن را از طریق نوعی شهود در خود رشد دهد. بعدها در سلسلۀ مینگ (۱۶۳۸ـ۱۶۴۴) وانگ یانگ مینگ مدعی شد که قلب فقط لی بیرونی را مشاهده نمی کند بلکه آن را بر اشیاء می تاباند. برای خردمندشدن صرفاً مطالعۀ اوضاع و احوال کافی نیست و انسان باید قبل از این که لی آشکار شود به عمل بپردازد. از این رو قلب ـ ذهن، که هادی عمل است، منشأ لی (الگوهای اخلاقی) محسوب می شود. پس از رویارویی مصیبت بار با تکنولوژی نظامی غرب در آستانۀ قرن ۲۰، روشنفکران چینی مکتب کنفوسیوس را مسئول عقب ماندگی علمی و سیاسی چین دانستند. اما مارکسیسم چینی از جهات بسیار با مارکسیسم غربی تفاوت دارد و این امر نشانۀ پایداری و دوام رویکردهای کنفوسیوسی به سیاست، مابعدالطبیعه و نظریه های روان شناختی است. ضدیت با مکتب کنفوسیوس مضمونی رایج در کارزارهای سیاسی در چین جدید، به خصوص در طی انقلاب فرهنگی، بوده است. تساهل فزاینده در قبال همۀ مذاهب پس از مرگ مائوتسه دون تا حدودی به احیای تعالیم کنفوسیوس منجر شده است. برعکس، در تایوان آیین کنفوسیوس به حیات خود ادامه داده و در خدمت نوعی اقتدارگرایی سنتی و ضد مارکسیستی قرار گرفته است. اما تداوم جدی فلسفۀ کنفوسیوسی را باید عمدتاً در هنگ کنگ یا نزد پژوهشگران چینی ساکن کشورهای غربی یافت. نیز ← مکالمات
کُنْفوسیوس
(صورتِ لاتینیِ کونگ فوتسو به معنای استاد کونگ) نخستین و بزرگ ترین فیلسوف چینی. نام شخصی سنتی او کیو یا چیو و نام رسمی یا لقبش چونگ نی بود. پدر کنفوسیوس اندکی پس از تولد او درگذشت، درنتیجه خانواده اش به تنگدستی افتاد و کنفوسیوس به طبقۀ روبه رشد اخلاف و بازماندگان اشرافیتی روبه زوال پیوست که سنن و آیین های فئودالی را می آموختند و در خدمت حکام ایالت های پراکندۀ چین باستان به مقام های ذی نفوذ دست می یافتند. کنفوسیوس با کوشش بسیار به آموختن دانش ها پرداخت، اما در ۳۰سالگی و در پایان شغل رسمی کوتاه مدت و ناموفقش به تعلیم دیگران روی آورد. هرگز فلسفه اش را به رشتۀ تحریر درنیاورد، گرچه نگارش بعضی متون پایۀ مکتبش را به او نسبت می دهند. او بر زندگی و رفتار پیروانش تأثیری شگرف نهاد. کتاب معروف به مکالمات کنفوسیوس که همۀ سخنان و کلمات قصارش را دربر می گیرد، پس از مرگ او به همت شاگردانش تدوین شد. از آن جاکه این کتاب در قالب فلسفه ای نظام مند نوشته نشده، حاوی بسیاری تناقض ها و نظریه های فلسفی مبهم است، با این حال در طول تاریخ شالودۀ سبک زندگی اجتماعی مردم چین و دیدگاه بنیادی مذهبی و فلسفی اغلب روشنفکران سنت گرای چینی را تشکیل می داده است. این مجموعۀ سخنان، کنفوسیوس را متفکری نشان می دهد که خود را وقف پاسداری از آیین های سنتی کرده و از عمل به آیین ها به خاطر خود آیین ها لذت معنوی می برده است. مکتب کنفوسیوس تلفیقی است از نظریه ای سیاسی و نظریه ای دربارۀ طبیعت بشری برای تدوین یک طریقت (تائو یا دائو). نظریۀ سیاسی او برای اقتدار جواز آسمانی قائل می شود و بر آن است که حاکمِ برحق، اقتدار خود را از فرمان الهی می گیرد. حاکمان مسئول رفاه خلق و صلح و نظم در امپراتوری اند. فلسفۀ کنفوسیوس با نظر به طبیعت انسان او را حیوانی ماهیتاً اجتماعی می داند که شیوۀ رفتار اجتماعی اش را لی (قرارداد یا آیین) شکل می بخشد؛ لی، تمایز ارزش ها را تعیین می کند و نوع فعالیت های متناسب با این تمایزها را مقرر می دارد. تعلیم لی، یا آیین های اجتماعی، بر میل طبیعی انسان به تقلید از الگوها استوار است. خردمندان، یا انسان های برتر، که بر لی تسلط یافته اند، الگوی رفتار برای آموزش تودۀ مردم را تشکیل می دهند. مطلوب آن است که حاکم خود چنین الگویی باشد و باید فقط کسانی را به مناصب مهم بگمارد که الگوی فضیلتاند. مردمان طبیعتاً به پیروی از الگوهای نیکو مایلند؛ بدین گونه است که سلسله مراتبی از شایستگی ها به تعلیم گستردۀ اخلاقی و طبیعی منجر می شود. همۀ مردم دراثر ممارست و با عمل برطبق لی و بدون تلاش آگاهانه، می توانند همچون خردمندان باشند. آن ها در این مرحله به انسانیت (رن) یا برترین مرتبۀ تکامل اخلاقی می رسند و تمایلات طبیعی شان همگی با تائو (طریقت) هماهنگ می شود. جهان در صلح و آرامش و انتظام به سر می برد و هماهنگیِ سپهر طبیعی و سپهر اجتماعی به رفاه مادی برای همگان می انجامد. این نگرش آرمانیِ کنفوسیوس در دیدگاه او الگویی برگرفته از رفتار شاهان خردمند باستانی است. مکتب کنفوسیوس در رقابت فکری با سایر مکاتب، که در دورۀ رونق اجتماعی چین ماقبل امپراتوری (ح ۴۰۰ـ۲۰۰پ م) سر برمی آوردند، منسجم تر شد. تائوئیسم، موهیسم و قانون گرایی همگی به مکتب کنفوسیوس حمله کردند و موضوع مشترک همۀ این حملات عقیدۀ مکتب کنفوسیوس به صحیح بودن سنت یا قرارداد (لی) بود. منکیوس (ح ۳۷۲ـ ۲۸۹پ م) به آیین کنفوسیوس صورت آرمان گرایانه تری داد و رن را تمایلی فطری و غیراکتسابی به رفتار نیک دانست. اما هسون تسو(ح ۳۱۲ـ ۲۳۸پ م) برخلاف او معتقد بود که همۀ تمایلات به واسطۀ زبان مکتسب و سایر اشکال اجتماعی شکل می گیرند. مکتب کنفوسیوس در سلسلۀ هان (۲۲۰ـ۲۰۶پ م) به مذهب رسمی تبدیل شد. این مکتب آموزه های یین (اصل مؤنث) و یانگ (اصل مذکر) در کتاب تغی یرات و سایر مفاهیم نظری مابعد الطبیعی را جذب کرد. با سقوط سلسلۀ پادشاهی هان، آیین کنفوسیوس دچار انحطاط جدی شد و هرچند موقعیت رسمی اش تا حدی محفوظ ماند، از نظر فلسفی حدود ۶۰ سال به خواب رفت. با استقرار مجدد قدرت پادشاهی چین در سلسلۀ تانگ (۶۱۸م ـ۹۰۶م) و پیدایش این عقیدۀ آیین چان (یا ذن بودایی) که «تعالیم بودایی دیگر رمقی ندارند»، روح تازه ای در مکتب کنفوسیوس دمیده شد. سلسلۀ سونگ (۹۶۰م ـ ۱۲۷۹م) مکتب نو ـ کنفوسیوسی را ایجاد کرد. عقاید این مکتب تفسیر آموزۀ کلاسیک کنفوسیوسی در مقابل عقاید بودایی و تائوئیستی بود. چنگ هائو (۱۰۳۲ـ ۱۰۸۵) و چنگی (۱۰۳۳م ـ۱۱۰۷م) بیشترین سهم را در تکامل آن داشتند، اما تبیین رسمی آن را باید در آثار چو شی (۱۱۳۰م ـ۱۲۰۰م) یافت. مطالعۀ تفسیرهای او بر چهار کتاب مکتب کنفوسیوس شرط لازم شرکت در آزمون های گزینش خادمان دستگاه امپراتوری بود. مکتب نو ـ کنفوسیوسی بر مفهوم لی، که در این جا به معنی «خط سیر» یا «الگو» است، تکیه می کند. رفتار صحیح در پیروی از الگویی طبیعی است که با سین(قلب ـ ذهن) درک می شود. نظریۀ منکیوس، مبتنی بر خوب بودن فطری انسان، نظریه ای است دربارۀ قابلیت فطری این قلب ـ ذهن برای درک لی در موقعیت های مختلف و پیروی از آن. شرط خردمندشدن آن است که انسان لی را مطالعه کند و توانایی رؤیت آن را از طریق نوعی شهود در خود رشد دهد. بعدها در سلسلۀ مینگ (۱۶۳۸ـ۱۶۴۴) وانگ یانگ مینگ مدعی شد که قلب فقط لی بیرونی را مشاهده نمی کند بلکه آن را بر اشیاء می تاباند. برای خردمندشدن صرفاً مطالعۀ اوضاع و احوال کافی نیست و انسان باید قبل از این که لی آشکار شود به عمل بپردازد. از این رو قلب ـ ذهن، که هادی عمل است، منشأ لی (الگوهای اخلاقی) محسوب می شود. پس از رویارویی مصیبت بار با تکنولوژی نظامی غرب در آستانۀ قرن ۲۰، روشنفکران چینی مکتب کنفوسیوس را مسئول عقب ماندگی علمی و سیاسی چین دانستند. اما مارکسیسم چینی از جهات بسیار با مارکسیسم غربی تفاوت دارد و این امر نشانۀ پایداری و دوام رویکردهای کنفوسیوسی به سیاست، مابعدالطبیعه و نظریه های روان شناختی است. ضدیت با مکتب کنفوسیوس مضمونی رایج در کارزارهای سیاسی در چین جدید، به خصوص در طی انقلاب فرهنگی، بوده است. تساهل فزاینده در قبال همۀ مذاهب پس از مرگ مائوتسه دون تا حدودی به احیای تعالیم کنفوسیوس منجر شده است. برعکس، در تایوان آیین کنفوسیوس به حیات خود ادامه داده و در خدمت نوعی اقتدارگرایی سنتی و ضد مارکسیستی قرار گرفته است. اما تداوم جدی فلسفۀ کنفوسیوسی را باید عمدتاً در هنگ کنگ یا نزد پژوهشگران چینی ساکن کشورهای غربی یافت. نیز ← مکالمات
wikijoo: کنفوسیوس
پیشنهاد کاربران
کُنفُوسیوس ( به چینی: 孔夫子 ) فیلسوف، نظریه پرداز سیاسی و معلم چینی است که در چین باستان زندگی می کرد. وی در ۵۵۱ پیش از میلاد در ایالت کوچک لو که امروزه بخشی از استان جدید شاندونگ است متولد شد و در ۴۷۹ پیش از میلاد در گذشت. والدینش، که در زمان کودکی او زندگی را بدرود گفتند، او را کونگ - چیُو ( به معنی تَپه ) نامیدند. کنفوسیوس از کلمهٔ کونگ فوزِ، به معنای «استاد بزرگ، کونگ» گرفته شده است. آموزه های کنفوسیوس اجتماعی بودند نه مذهبی. او هرگز ادعا نکرد از جانب خدا آمده است یا حقیقت در انحصار اوست. از خود هیچ اثر مکتوبی به جای نگذاشت اما پس از مرگش برخی از شاگردانش گفته های او را در کتابی به نام منتخبات کنفوسیوس منتشر کردند. کنفوسیوس از همهٔ فلاسفهٔ چین در دنیا نام آورتر است. عمده ترین کار کنفوسیوس این بود که هر آنچه که از فرزانگان کهن برگزیده بود، گرد آورد و بر مبنای این میراث یک نظام جامع فلسفی بنیاد نهاد. این فلسفه در طی بیست و پنج قرنی که چراغ راه ملت چین بوده است توانسته عادات و تفکر ملت چین را شکل ببخشد. جامعهٔ مورد نظر او در واقع خانواده ای بزرگ است که بر ساختاری سلسله مراتبی، مشتمل بر روابط پنجگانهٔ فرمانروا و فرمانبردار، پدر با فرزند، شوهر با زن، برادر بزرگتر با برادر کوچکتر و دوست با دوست مبتنی است. در این جامعه انسان ها به یکدیگر احترام می گذارند و نسبت به همدیگر عشق می ورزند. از نظر کنفوسیوس، در یک حکومت نیک باید سه هدف اساسی مد نظر باشد: مواد غذایی باید به فراوانی فراهم شود؛ سپاه باید منظم و درستکار باشد و اعتماد مردم به حکومت باید کامل باشد. اندیشه کنفوسیوس اندیشه ای انسان محور است. وی اولین گام برای شناخت و کشف اصول و مبانی سیاست را شناخت و تحلیل انسان می داند و هدف وی رستگاری انسان است و معتقد است که همه چیز تا زمانی وجود دارد که با انسان هماهنگی داشته باشد و انسان ذاتاً و فطرتاً دارای سرشت پاکی است که در معرض فساد و انحراف قرار می گیرد و جوهر وجودی انسان ریشه در تاریخ دارد؛ بنابراین این تاریخ است که مشخص کننده اصل و بدل انسان می باشد؛ لذا بنابر باورهای وی بایستی تاریخ را خوب شناخت تا عوامل فساد را کشف نمود.
... [مشاهده متن کامل]
اسم «کنفوسیوس» در زبان چینی «کونگ فوزی» است که یونانیان با افزودن پسوند «یوس» در پایان نام او، آن را به «کنفوسیوس» دگرگون کردند که در جهان بیشتر بدین نام شناخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
اسم «کنفوسیوس» در زبان چینی «کونگ فوزی» است که یونانیان با افزودن پسوند «یوس» در پایان نام او، آن را به «کنفوسیوس» دگرگون کردند که در جهان بیشتر بدین نام شناخته شده است.
معلم اخلاق