فلسفه چینی

دانشنامه عمومی

فلسفه چینی در دوره بهار و پاییز و دوره دولت های جنگ طلب، در خلال دوره ای زمانی تحت عنوان «صد مکتب اندیشه» سرچشمه می گیرد، که این دوره زمانی با توسعه های فکری و فرهنگی برجسته، متمایز گشته است. [ ۱] اگرچه بیش ترِ فلسفه چینی در دوره دولت های جنگ طلب آغاز می شود، اما عناصری از فلسفه چینی به مدت چند صد سال موجود بوده اند؛ برخی از این عناصر را می توان در ئی چینگ ( کتاب تغییرات ) یافت، که یک کتاب فشرده طالع بینی است که قدمتش حداقل تا ۶۷۲ قبل ازمیلاد به عقب برمی گردد. [ ۲] در طول عصر دولت های جنگ طلب بود که آنچه که سیما تان ( Sima Tan ) مکاتب فلسفی عمده چین نامید: کنفسیوس گرایی، فجیا ( Legalism یا Fajia ) ، و تائوئیسم، در کنار فلسفه هایی که بعدها تقریباً به فراموشی سپرده شدند، مانند کشاورزی ظهور کردند، مانند مکتب کشاورزی ( Agriculturalism ) ، موهیسم، طبیعت گرایی چینی ( Chinese Naturalism ) ، و مکتب اسماء ( Logicians یا School of Names ) ظهور کردند.
منزلت فلسفه در تمدن چین قابل مقایسه با منزلت دین در سایر تمدن هاست. فلسفه در چین مورد علاقه هر فرد تحصیل کرده ای بوده و در روزگار پیشین، انسان های فرهیخته نخستین دانشی که می آموختند فلسفه بود. [ ۳]
هنگامی که کودکان به مدرسه می رفتند، نخستین کتاب های آموزشی آنان عبارت بود از چهار کتاب شامل: منتخبات کنفوسیوس، کتاب منسیوس، دانش بزرگ و اصول اعتدلال این کتاب ها مهم ترین متن های درسی فلسفه نوکنفوسیوسی بود و نخستین جمله آن چنین بود؛ سرشت انسان در اصل نیکوست این نکته یکی از اساسی ترین اندیشه های فلسفه منسیوس است. [ ۴]
تفکر اوائل دودمان شانگ بر اساس چرخه ها بود. این مفهوم از آنچه که مردم دودمان شانگ می توانستند در اطرافشان مشاهده کنند ریشه گرفته بود: روز و شب در چرخه بودند، فصل ها دوباره و دوباره گذر می کردند، و حتی ماه به بدر می رفت و دوباره به هلال می رسید تا باز به بدر برود. بنابراین، این مفهوم، که در سرتاسر تاریخ چین مطرح بود، نظم طبیعت را انعکاس می دهد.
در نظر یک غیرچینی که مشاهده می کند؛ چنین استنباط می شود که زندگی مردم چین با اصول کنفوسیوس آمیخته است و این مکتب به یک دین تبدیل شده است؛ ولی در واقع این مکتب به همان اندازه دین به شمار می آید که اصول افلاطونی یا ارسطویی.
این درست که کتب یاد شده به منزله کتاب مقدس مردم چین به شمار می آید؛ ولی در آن چهار کتاب که داستان آفرینش عالم آمده؛ و سخنی از بهشت و دوزخ گفته نشده است. البته لازم است ذکر شود که هر دو واژه فلسفه و دین دارای ابهام هستند و در نزد گروه های مختلف معانی متفاوتی داشته اند و دارند. اما می توان در یک تلقی؛ فلسفه را نوعی تفکر انعکاسی و روشمند در قبال زندگی دانست یعنی یک فیلسوف در چین باید دربارهٔ زندگی به طور انعکاسی اندیشیده و سپس افکارش را به شکل روشمند بیان نماید.
عکس فلسفه چینیعکس فلسفه چینی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس