کمیجان

لغت نامه دهخدا

کمیجان. [ ک ُ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی دهستان بزچلوست که در بخش وفس شهرستان اراک واقع است. این قصبه در 84 هزارگزی شمال اراک و 84 هزارگزی شرق همدان و در دامنه شمالی کوهستان وفس واقع است و هوای سردسیر دارد. در حدود 40 باب دکان و 15 کارگاه کوزه گری دارد و ظروف سفالین آن به اکثر قراء شهرستان حمل می گردد. از نماینده ادارات دولتی بخشداری و نماینده بهداری در قصبه ساکن است. از آثار ابنیه قدیم قلعه خرابه ای کنار آبادی است که معروف به قلعه گبری یا چهارگزی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

دانشنامه عمومی

کُمیجان، شهرستانی است که دراستان مرکزی قرار دارد.
این شهر در ۷۵ کیلومتری شهر اراک قرار دارد و درآمد غالب مردم شهر کمیجان کشاورزی می باشد. این شهر جاذبه هایی مانند قلعه خاندان بهادری، قلعه عیسی بهادری، محله یزدی ها، تپه های باستانی چهرگزی، زادگاه شاعر معروف فخرالدین عراقی، شیخ دیلی، محمود بلاغی، قوش دره، مزرعه احمدآباد، باغات گسترده انار و… می توان نام برد. کمیجان در دامنه کوه سر به فلک کشیدهٔ وفس قرار دارد و تپه های بزرگی چون چهرگزی و امام یالی از سمت شمال شرقی و شرق آن را احاطه نموده است. اگر قصد سفر به کمیجان را دارید حتما با خود نان بیاورید
دو حالت می تواند برای نام گذاری کمیجان متصور باشد و این دو حالت دارای تفاوت زمانی زیادی با یکدیگر می باشد:[ ۶]
• در حالت اول: اگر به منسوب بودن آن به فردی بنام کمی از زمان هخامنشیان قائل باشیم این معنی را دارد که کمیجان ( کمی+گان ) دارای تاریخ بسیار قدیمی و باستانی است. کمی و میلاد دوبرادر از نوادگان سلسله هخامنشی بوده اند که به این منطقه آمده اند. کمی محل فعلی کمیجان و میلاد محل فعلی میلاجرد ( میلاد+گرد ) واقع در شمال باختری ( ۱۸ کیلومتری جنوب باختری ) کمیجان را تصاحب و آباد نموده اند. [ ۶]
• در حالت دوم: اگر منسوب بودن آن به قبایل کمیجیان از اهالی ولایت چغان ماوراءالنهر را بپذیریم، در آن صورت باید این نام گذاری را مربوط به قرن چهارم هجری و همزمان با آمدن امیر ابوعلی چغانی سپهسالار خراسان ( که پسر امیر ابوبکر چغانی بود ) بدانیم که پس از فتح گرگان و ری در سال های ۳۲۸ و ۳۲۹ ه‍. ق برقسمتی از بلاد عراق و جبال که در این سال ها در دست دیلمیان زیاری بود و شامل قزوین و زنجان و قم و کرج ( کرج ابودلف در حوالی اراک فعلی است ) و همدان ( متعاقبا کمیجان نیز که در درون این محدوده ها قرار داشت ) و دینور می شد، دست یافت. به این ترتیب کم کم پای ترکان به مرکز کشور ایران و بخصوص چغانیان به حوالی عراق و جبال باز شد. [ ۶]
• قلعه
• محله قلعه بالاترین نقطه این شهر حساب می شود و از نظر بافت شهری محله ای قدیمی است که به بام کمیجان معروف است. این محله در گذشته دارای دیوار حائل و دروازه های چوبی اختصاصی بود. یک دروازه در جنوب، ارتباط این محله با محله انار را کنترل می کرد و دروازه شمالی، موجب ارتباط با بخش مرکزی کمیجان می شد. اکنون این دروازه ها جمع آوری شده اند اما انسجام خانه ها و نقشه درونی محله نشان از یک «قلعه شهر» کوچک دارد که در درون خود دسترسی به مسجد و سایر فضاهای عمومی را بصورت اختصاصی بدون خروج از قلعه برای ساکنین محله فراهم می نموده است. مشهورترین طائفه های ساکن قلعه خاندان بهادری و کمیجانی هستند.
عکس کمیجانعکس کمیجانعکس کمیجانعکس کمیجانعکس کمیجانعکس کمیجان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کومیجان یا کُمیجان با شیوه نگارش کنونی معرب کُمیگان یا کومیگان است که یک واژه پهلوی است از بون :
کومیتَن یا کومیدَن ( کوم - ) : یاری دادن، کمک کردن، پشتیبانی کردن
کومدار: یاری دادنی، کمک کردنی، پشتیبانی کردنی، قابل پشتیبانی کردن
...
[مشاهده متن کامل]

کومین: کومدار
کومیگ یا کومیک: کومدار
کومیگان: یاری دادنی ها، کمک کردنی ها، قابلین پشتیبانی
کومیتار یا کومیدار: کمک کننده، یاری دهنده، یاریگر، پشتیبانی کننده، پشتیبان
کوماگ یا کوماک: کومیتار؛ گویی در ترکیه امروزی این واژه به صورت کوما به معنی زن دوم به کار برده می شود. این واژه مانند واژه دانا می باشد که در زبان پهلوی داناگ یا داناک نوشته می شود.
کومان: کومیتار
کومیر: کومیتار
کومیشن: کمک کردن، یاری دادن، پشتیبانی کردن
کومیشنیک یا کومیشنیگ: کومیتار؛ کومین؛ بسته به کمک کردن، بسته به یاری دادن، بسته به پشتیبانی کردن، کمکی، حمایتی
کومیشنیه: یاریگری، کمک کردن، پشتیبانی، حمایت
کومیشنیها: با کمک کردن، با یاری دادن، با پشتیبانی کردن
کومَک یا کومَگ: کمک، پشتیبانی، یاری؛ یاریگر، پشتیبان، کمک کننده، کمک
کومینَک یا کومینَگ: ابزاری برای کمک کردن، ابزاری برای پشتیبانی کردن
پَدیشکوم: ابزاری برای کمک کردن، ابزاری برای پشتیبانی کردن، ابزاری برای یاری دادن
کومیت: کمک کرد، پشتیبانی کرد، یاری داد؛ کمک کرده شده، یاری داده شده، پشتیبانی کرده شده
کومیتَک یا کومیتَگ یا کومیدَک یا کومیدَگ: پشتیبانی کرده، یاری داده، کمک کرده؛ یاری داده شده، کمک کرده شده، پشتیبانی شده

شهرستان کمیگان به غلط کمیجان نامیده می شود.
پیرومطالب قبلی درباره واژه کمیجان ونام محلی آن کُمُزان اضافه می شود که تبدیل حرف ش به ز نیزدرفارسی مرسوم است وکَمش ناحیه ایست دراستان سمنان به واژه قومس تبیدل شده ومتروپولیس ( اشکانی ) یا شهرهزاردروازه
...
[مشاهده متن کامل]
درآنجابوده وشایدنام کُمُزان یا کمیجان به کوچندگان ازناحیه کُمُش دراستان سمنان که اتفاقا ساخت قنات دراین استان نیزرواج دارد اشاره داشته باشد

نام این شهر درگویش محلی کُموزان یا کُمُزان است ، که ازدوبخش کَموز ان تشکیل شده وکُموزنوعی لایه خاک رس غیرقابل نفوذ وبسیارسخت است وواژه کُمُش یا کومُش ( دهخدا ) به معنی چاه کن ( حفارقنات ) ازواژه کُمُزگرفته
...
[مشاهده متن کامل]
شده ووجوداین لایه رسی دراین مکان درگذشته سبب رونق سفالگری شده بود ونیز باتوجه به اینکه یزذیان ماهرترین حفاران قنات درایران هستند یکی ازبزرگترین طوایف این شهریزدی هامی باشند که شایددر ارتباط با این لایه رسی وکندن قنات به این شهر مهاجرت کرده باشند ونیز درجلگه های اطراف اصفهان که قنات بسیارمهم است نیز طوایف کوموز بسیارمعروف می باشند وشاید فامیل خودرا ازواژه کُمُوش گرفته باشند.