کمونی
لغت نامه دهخدا
- گوارش کمونی ؛ جوارش و معجونی است که اصل و عمده اخلاطش کمون یعنی زیره باشد. ( از الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه حاشیه ص 42 ) : از پس آن اندکی زنجبیل مربا با گوارش کمونی بخورد تا مضرت نکند. ( الابنیه ایضاً ص 42 ). و رجوع به کمونی و کمون شود.
کمونی. [ ک َم ْ مو ] ( ص نسبی ) منسوب به کَمّون. ( ناظم الاطباء ).
کمونی. [ ک َم ْ مو ] ( اِ ) زیره. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمون شود.
کمونی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنی کمونه است. ( از انساب سمعانی ).
فرهنگ فارسی
منسوب به بنی کمونه است .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید