کماه

لغت نامه دهخدا

کماه. [ ک َ ] ( ع اِ ) سماروغ. ( فرهنگ فارسی معین ). کماه معروف است در زیرزمین از تاثیر جرم قمر تخم می رویاند چنانچه گز انگبین از هوا حاصل می شود. ( نزهةالقلوب ). و رجوع به کماة و کماءة شود.

کمأه. [ ک َ ءَ ] ( ع اِ ) در صحاح الادویه بمعنی انواع سماروغ آمده است اعم از خوشه و خویشه و کشخ و هکل و فطر و غیره که بعضی از آن صحرایی باشد و بعضی در زیر سرگین روید و بعضی از دیوارهای حمام و بعضی از زیر خمهای شراب و آب برآید و انواع آن را عربان بنات الرعد خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). انواع غارچها از قبیل غوشنه و غویشه و هکل و فطر و دنبلان و جز آنها. ( ناظم الاطباء ). قارچی از دسته آسکومیستها که در پای درخت بلوط روید. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به «کم ء» و «کماءة» شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قارچی از دست. آسکومیستها که در پای درخت بلوط میروید .
جمع کمئ علی غیر القیاس یا کماه اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. یا یک عدد سماروغ . دنبلان

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

گیاهی علفی چند ساله که حدود یک متر قد می کشد و بیشتر برای خوراک الاغ جمع اوری می شود

بپرس