کماه

لغت نامه دهخدا

کماه. [ ک َ ] ( ع اِ ) سماروغ. ( فرهنگ فارسی معین ). کماه معروف است در زیرزمین از تاثیر جرم قمر تخم می رویاند چنانچه گز انگبین از هوا حاصل می شود. ( نزهةالقلوب ). و رجوع به کماة و کماءة شود.

کمأه. [ ک َ ءَ ] ( ع اِ ) در صحاح الادویه بمعنی انواع سماروغ آمده است اعم از خوشه و خویشه و کشخ و هکل و فطر و غیره که بعضی از آن صحرایی باشد و بعضی در زیر سرگین روید و بعضی از دیوارهای حمام و بعضی از زیر خمهای شراب و آب برآید و انواع آن را عربان بنات الرعد خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). انواع غارچها از قبیل غوشنه و غویشه و هکل و فطر و دنبلان و جز آنها. ( ناظم الاطباء ). قارچی از دسته آسکومیستها که در پای درخت بلوط روید. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به «کم ء» و «کماءة» شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قارچی از دست. آسکومیستها که در پای درخت بلوط میروید .
جمع کمئ علی غیر القیاس یا کماه اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. یا یک عدد سماروغ . دنبلان

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

کماه،
علفی و چندساله است که ریشهٔ آن کمی کلفت و گوشتی، برگ های آن بسیار بریده و غباری، ساقه آن گوشتی و بلندی آن تا ۲ متر است. [۲] گل های آن به رنگ زرد و به گروه چتر مانند در آخر ساقه پدید می آید. آنقوزه در چند سال ابتدایی سن خود ساقهٔ در دید
...
[مشاهده متن کامل]

نیست و برگ های آن گسترده روی زمین است
کماه به معنای قارچ نیست و یحتمل اشتباه جماب دهخدا از آن روی بوده است که در قدیم از قارچ به اسم " گوش "نام برده میشد
دارگوش ، کماه گوش یا کُمانگوش
دسته بزرگی از قارچها که وحشی در طبیعت میرویند بر باقیمانده های گیاه کماه میرویند
و چون این قارچها به کماه گوش معروف بودند ، از ظن ایشان معنی کماهک قارچ یکسان گرفته شده است

گیاهی علفی چند ساله که حدود یک متر قد می کشد و بیشتر برای خوراک الاغ جمع اوری می شود

بپرس