کم

/kam/

مترادف کم: اقل، اندک، اندک اندک، انگشت شمار، خفیف، شمه، قلت، قلیل، مزجات، معدود، ناچیز، ناقص، چندی، مقدار ، کیف

متضاد کم: زیاد، قلیل، کثیر

معنی انگلیسی:
deficient, few, light, little, low, hardly, inadequate, thimbleful, nominal, piddling, scant, scarce, slight, slim, small, spare, skimpy, [ used idiomatically ] made up for or compensated by

لغت نامه دهخدا

کم. [ ک ِ ] ( موصول + ضمیر ) که مرا. که به من. ( فرهنگ فارسی معین ) مخفف که ام. که مرا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
بنگه از آن گزیده ام این کازه
کم عیش نیک و دخل بی اندازه
رودکی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
معذورم داریت کم اندوه وَغیش است
اندوه وغیش من از آن جعد و غیش است.
رودکی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
نو عاشقم و از همه خوبان زمانه
دخشم به تو است ارچه نه کم خوب بود حال.
فرالاوی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
ای ترک به حرمت مسلمانی
کم بیش به وعده ها نبخسانی.
معروفی.
دل برد و چون بدانست کم کرد ناشکیبا
بگریخت تا چنینم آشفته کرد و شیدا.
دقیقی.
برآن سان روم کم تو فرمان دهی
تو شاه جهانداری و من رهی.
فردوسی.
که رستم منم کم مماناد نام
نشیناد بر ماتمم پورسام.
فردوسی
به راهی روم کم تو فرمان دهی
نیاید ز فرمان تو جز بهی.
فردوسی
جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی
گر ندهی بی شکی ز ایزد خواهم عیاذ.
منوچهری.
گفت کم دوش پیام آمده از زردشت
که دگر باره بباید همگی را کشت.
منوچهری.
گفت کم صبرنمانده ست در این فرقت بیش.
منوچهری.
خداوندی و بر من پادشایی
توانی کم عقوبتها نمایی.
( ویس و رامین ص 313 ).
از او مر مرا هست فرمان روا
که جفت آن گزینم کم آیدهوا.
اسدی.
برآمد سالیان چند کم کار
نبود اندر جهان جز خواب و جز خور.
ناصرخسرو.
مرد آن است که چون مرد ورا بیند
گوید ای کاش کم این صاحب غارستی.
ناصرخسرو.
گفت که از دست بند عشق تو جستم
کم خط آزادی از عذار برآمد
سوزنی.
نه چنان مفتقرم کم نظری سیر کند
یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم.
سعدی.
مستغرق یادت آن چنانم
کم هستی خویش شد فراموش.
سعدی.
زهی سعادت من کم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام والا کرام.
سعدی.
|| در مثال ذیل ، مرکب از که و م به معنی که من است و کم شنود یعنی که شنودم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اندک، نقیض بسیار، مقدار، اندازه
( اسم ) ۱ - نوعی خار که از آن کتیرا میگیرند . ۲ - آستین ( قبا پیرهن ) جمع اکمام و کممه : ( آهنی در کف چون مرد غدیرخم بکتف باز فکنده سر هر دو کم ) . ( منوچهری )
شما : سلام علیکم درود بر شما. ضمیر متصل منصوب و مجرور جمع مذکر مخاطب

فرهنگ معین

(کُ مّ ) [ ع . ] (اِ. ) آستین . ج . اَکمام .
(کَ ) [ په . ] ۱ - (ص . ) اندک ، قلیل . ۲ - (ص تف . ) کمتر، اقل . ۳ - الا، منهای . ۴ - کمیاب ، نادر.

فرهنگ عمید

۱. اندک.
۲. تَرک.
* کمِ: [قدیمی]
۱. تقریباً.
۲. به جز.
۳. کمتر از.
* کم وبیش: کمابیش، کم وزیاد، اندک وبسیار، تقریباً.
* کم وکاست:
۱. کمی.
۲. نقصان.
مقدار، اندازه.
که مرا: چون من شکسته ای را از پیش خود چه رانی / کم غایت توقع بوسی ست یا کناری (حافظ: ۸۸۶ ).
آستین.

گویش مازنی

/kam/ الک & غربالی که از پوست گوسفند بافته شود – نوعی غربال درشت

واژه نامه بختیاریکا

( کَم * ) الک
( کُم ) شکم
( کُم ) کُمه؛ گُم؛ نوک؛ گره؛ محل اتصال؛ نقطه ای از جنس سخت که محل تلاقی دو عضو یا قطعه باشد مانند کُم زُووی یعنی کشکک زانو
تیکه نُکه؛ نُکِه؛ تیکلالِه؛ دُرد؛ قیت؛ کَم کُلاست؛ کم کُلو؛ تیت؛ تی؛ یَتی یعنی یه تیکه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کم، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای عَرَض پذیرنده مساوات و عدم مساوات به صورت بالذات نه بالعَرَض است.
کم، در لغت اسم تام بوده و به معنای کمیت (مقدار و تعداد) است و در اصطلاح فلاسفه «کم» یا «کمیت» یکی از مقولات عرضی به شمار می رود و در تعریف این مقوله چنین آورده اند: «کم عرضی است که به خودی خود، قسمت پذیر باشد.» یا به عبارت دیگر کم عبارت است از: «آنچه ذاتاً قبول مساوات و عدم مساوات می کند؛ به تطبیق وهمی یا وجودی. » از خواص کمّیت این است که ذاتاً قابل اندازه گیری است و یقیه اشیا به واسطه آن قابلیت اندازه گیری پیدا می کنند. و اینکه ذاتاً قابل تجزیه است، تضاد در او راه ندارد، و قابل شدت و ضعف نیست.
قیود در تعریف
اینکه در تعریف اول گفته می شود «به خودی خود قسمت پذیر باشد»؛ بدان جهت است که اگر جوهر یا عرضی، انقسام داشته باشد این تقسیم پذیری ذاتی آن ها نیست بلکه از آن جهت که موضوع کمیت هستند، قابلیت انقسام دارند.قید مساوات و عدم مساوات در تعریف دوم به این علت است که: بعضی امور قابل مساوات و عدم مساوات هستند مثل سطوح و اجسام، و بعضی چنین قابلیتی ندارند مثل جواهر مفارق که مثلاً نمی توان گفت یک نفس، مساوی یا بزرگ تر یا کوچک تر از نفس دیگر است. قسم اول (که قابل مساوات و عدم مساوات است) خود بر دو دسته است: دسته ای که این قابلیت، ذاتی آنها است و دسته ای که قابلیت مذکور، عارضی است. مثلاً وقتی گفته شود این زمین با آن زمین مساوی است، اگر از علت آن بپرسند گفته می شود: چون این ده ذراع است و آن هم ده ذراع. و وقتی گفته شود این جامه درازتر از آن جامه است، اگر از علت آن بپرسند گفته می شود: چون این ده ذراع است و آن هشت ذراع. پس زمین و جامه، بالعَرَض (و به سبب ذراعِ معدود) قابل مساوات و عدم مساوات هستند نه بالذات. اما اعداد، بالذات قابل تساوی و عدم تساوی هستند.
انقسام کم
کمیت را به دو لحاظ تقسیم کرده اند:۱. کمّ متصل و منفصل؛۲.کمّ ذو وضع و غیر ذو وضع.
کم متصل
...

[ویکی الکتاب] معنی کَم: چه بسا - چه بسیار
معنی أَلَتْنَاهُم: از آنان کم نمی کنیم
معنی نَکِداً: کم
معنی تَنقُصُ: کم می کند
معنی ﭐنقُصْ: کم کن
معنی رُوَیْداً: اندک - کم
معنی نَنقُصُهَا: از آن کم می کنیم - از آن می کاهیم
معنی قَلِیلٍ: کم - اندک
معنی قَلِیلَةٍ: کم - اندک
معنی قَلِیلُونَ: کم ها - اندکها
معنی لَا تَنقُصُواْ: کم نکنید
معنی مَّعْدُودٍ: اندک - کم شمار
تکرار در قرآن: ۲۲۹۱(بار)
لفظی است بر دو وجه آید یکی خبرّیه که مفید کثرت است دیگری استفهامیه به معنی چقدر و اَیُّ عَدَد. . چه بسا باغها و چشمه‏ها که گذاشتند و رفتند . در جوامع الجامع ذیل آیه . فرموده اصل در «کَمْ» استفهام است، در کم استفهامیه گوییم:« کَمْ مالُکَ» مال تو چقدر است در معنی میان کم خبری و استفهامی پنج فرق ذکر کرده است. در آیه . «کَمْ» برای استفهام است.

دانشنامه عمومی

کم (آلبوم دیوید بویی). کم ( انگلیسی: Low ) یازدهمین آلبوم استودیویی موسیقی دان انگلستانی دیوید بویی است که در ۱۴ ژانویهٔ ۱۹۷۷ توسط آرسی ای رکوردز منتشر شد. بویی در سال ۱۹۷۶ بعد از سال ها اعتیاد به مواد مخدر در زمان زندگی در لس آنجلس به همراه دوستش ایگی پاپ برای هوشیار شدن به فرانسه نقل مکان کرد. او آن جا اولین آلبوم استودیویی پاپ به نام ابله را تهیه و نوشت که شامل آوایی می شود که بویی در آلبوم بعدی خود تجربه اش می کند. بعد از اتمام کار بر روی ابله، بویی شروع به ضبط اولین همکاری از سه همکاری خود با تهیه کنندهٔ آمریکایی تونی ویسکانتی و موسیقی دان بریتانیایی برایان اینو کرد که با نام سه گانهٔ برلین شناخته شد. جلسات ضبط در سپتامبر ۱۹۷۶ در شاتو دی ایرویل آغاز شد و در اکتبر در استودیوی هانزا در برلین غربی که بویی و پاپ آن جا نقل مکان کرده بودند، به پایان رسید.
کم بر پایهٔ آرت راک و راک تجربی و با الهام از بندهای آلمانی مانند تنجرین دریم و کرافت ورک ساخته شد و شامل اولین تجربهٔ بویی در موسیقی الکترونیک و امبینت است. سمت اول آلبوم عمدتاً شامل قطعات کوتاه و آوانت - پاپ است و اشعارش عمدتاً آرام هستند و ذهنیت بویی را منعکس می کند. سمت دو شامل ترانه های طولانی تر و عمدتاً قطعات سازی است که مشاهدات موسیقایی برلین را منتقل می کند. جلد هنری آلبوم رخ نمایی از بویی در فیلم مردی که به زمین سقوط کرد ( ۱۹۷۶ ) است که به عنوان یک جناس بصری به معنای «ناشناخته» مد نظر قرار گرفته است.
آرسی ای به مدت سه ماه از انتشار کم خودداری کرد چون نگران بود که این آلبوم یک شکست تجاری باشد. این آلبوم بعد از انتشار نظرات متفاوتی از سوی منتقدان دریافت کرد و از طرف آرسی ای و بویی که در حال برگزاری تور به عنوان نوازندهٔ پاپ بود، با تبلیغ کمی همراه شد. این آلبوم به رتبهٔ دوم جدول آلبوم های بریتانیا و رتبه یازدهم در جدول نوار و ال پی های برتر بیلبورد در ایالات متحده رسید. دو تک آهنگ از آلبوم منتشر شد: «صدا و چشم انداز» که در رتبه سوم جدول تک آهنگ های بریتانیا قرار گرفت و «همسرم باش». این موفقیت آرسی ای را وادار کرد تا آلبوم ابله را در مارس ۱۹۷۷ منتشر کند. بویی در اوایل ۱۹۷۷ آلبوم بعدی پاپ به نام شور زندگی را تهیه و سپس آلبوم «قهرمانان» را ضبط کرد که رویکرد موسیقایی کم را گسترش می داد و شامل ترکیبی مشابه از ترانه ها و سازهای این آلبوم بود.
عکس کم (آلبوم دیوید بویی)

کم (خواننده). کم ( متولد Camaron Marvel Ochs؛ ۱۹ نوامبر ۱۹۸۴ ) خواننده و ترانه سرای موسیقی کانتری آمریکایی است. او کار خود را به عنوان ترانه سرا آغاز کرد و برای چندین هنرمند از جمله سم اسمیت و مایلی سایرس آهنگسازی کرد.
او با امضای قرارداد با سونی موزیک انترتینمنت، اولین آلبوم چندآهنگه خود را در مارس ۲۰۱۵ با نام به کشور بادامک خوش آمدید منتشر کرد و پس از آن آلبوم استودیویی رام نشده را در همان سال منتشر کرد. سومین آلبوم او طرف دیگر بود که در سی ببر در سال ۲۰۲۰ منتشر شد.
کم در ۱۸ نوامبر ۱۹۸۴ در هانتینگتون بیچ، کالیفرنیا، [ ۲] به دنیا آمد و در لافایت، کالیفرنیا، حومه ای در منطقه خلیج سانفرانسیسکو بزرگ شد. [ ۳] او همچنین مدتی را در اوشن ساید، کالیفرنیا گذراند، جایی که پدربزرگ و مادربزرگش مزرعه ای داشتند.
عکس کم (خواننده)

کم (شهر). شهر کم ( به روسی: Кемь ) در کشور روسیه و در جمهوری کارلیا واقع شده است.
عکس کم (شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کَمّ (منطق)
(یا: کمیّت، در لغت به معنی چندی و اندازه) در منطق در دو حوزۀ تصورات و قضایا قابل طرح و بررسی است: الف. در حوزۀ تصورات: کمّ یکی از مقولات عشر است و آن ماهیّتی است که بالذّات قابل مساوات و عدم مساوات و نیز قابل تقسیم است، مثل خط، عدد و زمان. کم شامل دو قسم متصل (قارّالذات و غیر قارّالذات) و منفصل است: ۱. کم متّصل یا مقدار (به تعبیر حکما) آن است که بین اجزای آن، حدّ مشترک وجود دارد و این حدّ مشترک، پایان یک قسمت و آغاز قسمت دیگر به شمار می آید. کمّ متّصل، خود، دو گونه است: الف. قارّالذّات (ذووضع)، کمّی است که تمام اجزای آن، بالفعل موجود است و آن مشتمل است بر خط، سطح، جسم تعلیمی (عمقی) و این هر سه، موضوعِ بحث در علم هندسه هستند؛ ب. غیر قارّالذّات، کمّی است که اجزای آن سیّال و غیر ثابت است بدین ترتیب که تا یک جزء آن ازمیان نرود، جزء دیگر پدید نمی آید و این کمّ چیزی نیست جز زمان؛ ۲. کمّ منفصل: بین اجزای آن حدّ مشترکی نیست و آن عبارت است از عدد که موضوع علم حساب محسوب می شود. از زمان و عدد به کم غیرذی وضع نیز تعبیر شده است و این از آن روست که اجزای عدد اتصال ندارند و اجزای زمان دارای استقرار نیستند. ب. در حوزۀ قضایا، که بیانگر شمار افراد وضع قضیه است و از آن به سور تعبیر می شود، که روشنگر کمیت قضیه است و با «بعضی» و «هر» و «هیچ» بیان می شود.

جدول کلمات

اندک

مترادف ها

moo (اسم)
کم، صدای گاو

few (اسم)
کم، مقدار ناچیز

sparing (صفت)
کم، ناچیز، صرفه جو، مضایقه کننده

scanty (صفت)
کم، غیر کافی، اندک قلیل

junior (صفت)
کم، تازه تر، صغیر، اصغر، زودتر

scarce (صفت)
تنگ، نادر، کمیاب، اندک، کم، قلیل

infrequent (صفت)
نادر، کمیاب، کم

remote (صفت)
دور، کم، جزئی، دور دست، بعید

marginal (صفت)
مرزی، کم، حاشیه ای، وابسته به حاشیه

exiguous (صفت)
لاغر، خرد، کم

slight (صفت)
پست، خفیف، لاغر، کودن، ناچیز شماری، اندک، کم، جزئی، نحیف، صیقلی، قلیل، حقیر، باریک اندام

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

small (صفت)
پست، خفیف، ریز، کوچک، ریزه، خرد، محقر، کم، جزئی، دون

little (صفت)
پست، مختصر، ریز، کوچک، کوتاه، خرد، بچگانه، اندک، قد کوتاه، کم، جزئی، معدود، ناچیز، حقیر، درخور بچگی

rare (صفت)
غریب، رقیق، لطیف، خام، نادر، کمیاب، کم، نیم پخته، نایاب

skimp (صفت)
کم، نحیف، غیر کافی

scant (صفت)
اندک، کم، نحیف، معدود، قلیل، ناکافی

low (صفت)
پست، فروتن، پایین، محقر، اندک، افتاده، کم، اهسته، پست ومبتذل

scrimpy (صفت)
کم، ناکافی

micro- (پیشوند)
کوچک، کم، میکرو

فارسی به عربی

اصغر , اهانة , بعض , رشیق , صغیر , ضییل , قلیلا , مستوی واطی , نادر

پیشنهاد کاربران

کُم می تونه به معنی شکم باشه به شیرازی
" کم. کمتر. کمترین داور ( داوری ) "
:معدود داور ( ی ) .
( کام، کُم، شِکَم، کمک، کُمُد، کامل، کامِلا، کامران، کامِرون، کماتسو، رنگین کمان، کمین، کمند، کمبر کستر، کمیسیون، کمیسر، کمیته، کمیز، کمپ، کمپینگ، کمپانی، کمباین، کُمب، کمپوت، کمپوست، کامپوزیت، کامپیوتر، کمبریج، کمبوجیه، کامبوج، کمونیست، کامیون، کمیت، کمبود، خُم، خمره )
...
[مشاهده متن کامل]

( از آنجایی که زبان ابزار راهبری فاهمه در وجود انسان است به یک مفهوم و یک کلمه مشترک تحت عنوان کُمْ کام و شکم و مکان و کمک در همه این کلمات که ذکر شده است دقت بفرمایید. تا پی به یک زبان مشترک در تمدن بشری ببرید. نتیجه توضیحات در انتهای متن )
کمباین combine ؛ مجموعه ا ی مشترک و متحد و مرکب از ماشین آلات در یک مکان از ترکیب دستگاههای مختلف در کنار هم در یک ماشین برای انجام یک کار مشترک با کمک همدیگر.
کامیون؛ این کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کام و یون می باشد. مفهوم کلمه ی کام در کلمه ی کامیون اشاره به یک فضای مکان دار با قابلیت باز و بسته شدن را دارد و کلمه یون یک مقوله و یک فضای میان دار با قابلیت یونیزه شدن را در عالم واقع در ذهن تداعی می کند. به کیسه پارچه هایی که در میان آن مواد خوراکی در آن به هم جمع می شود همیان گفته می شود. در علم فیزیک نیز به فضای اطراف هسته که الکترون ها در آن فضا در حال چرخش می باشند نیز یون گفته می شود. اصطلاح یونیزه شدن در باتری ها نیز به حالتی گفته می شود الکترون ها در یک فضایی تجمیع می شوند جهت ایجاد پتانسیل انرژی برای شارش الکترون ها.
کمد؛ قفسه و مکانی محدود و دارای کمیت یا گنجه ای دارای کشو یا فضاهی به هم پیوسته و کوچک که در فضای درون آن رخت و لباس و اشیاء و پرونده های اداری و دیگر چیزها در آن گنجانده می شود.
کوما؛ وحدت، اتحاد، اشتراک، همگرایی در یک مکان
کُمون؛ متحد، واحد. همش، همگرایی، شراکت و کمک رسانی به هم در یک مکان
کمبر، کستر؛ در رشته ی مکانیک خودرو در تنظیم لاستیک ها زمانی که لاستیک ها در حالت عمود به جاده در دو نقطه بالا و پایین لاستیک به سمت هم تمایل پیدا کنند جهت تنظیم و پایداری بهتر خودرو بر روی جاده به این حالت کمبر گویند.
کستر نیز نقطه مقابل مفهوم کمبر به گسترش و واگرایی سر و ته لاستیک ها در راستای افق جاده می گویند. بدین صورت که کمب به مفهوم همگرایی و کست به مفهوم واگرایی در این دو کلمه مفهوم می رساند.
این اصطلاح کمب و کست در آینه های مقعر و محدب یا کاو و کوژ که باعث همگرایی و واگرایی پرتوهای نور که باعث ایجاد تصاویر کوچک و بزرگ در آینه ها می شود نیز صدق می کند.
کومان؛ اصطلاح میتی کومان در برنامه کودک تلویزیون ایران اصطلاح نام آشنایی است. به مفهوم حاکم و فرمانده و مدیر متحد کننده ی افراد در یک مکان
کمین؛ مخفی شدن، پنهان شدن در یک مکان، یا در کُم قرار گرفتن جهت ایجاد استتار برای انجام یک کار پنهانی
کامنت coment؛ نظر دادن، تحت عنوان کلام و کلماتی که از کام و از یک مکان تحت عنوان دهان صادر می شود.
بیا come on ؛ بیا، تحت عنوان در یک مکان به هم پیوستن و به هم رسیدن.
کماندو commando؛ گروهی متحد از سربازان رزمی کار تحت یک فرماندهی واحد که تعلیمات خاصی فراگیرند و در رزم ها و جنگ ها و حمله های ناگهانی تحت یک فرمان واحد خدمات مهمی انجام دهند.
کُمَند command ؛ فرمان و حکم جهت انسجام بخشی و ایجاد اتحاد برای یک سیستم و مجموعه
فرمانده commander؛ فرمانده و حاکم و متحد کننده و انسجام دهنده ی یک مجموعه و سیستم
کومانچی؛ اتحاد قبایل سرخپوست در یک مکان و منطقه و سرزمین. کلمه کرمانج در ایران نیز احتمالا منشعب از همین مفهوم باشد.
کماتسو؛ شرکت صنایع سنگین ژاپنی چندملیتی است، متحد در یک مکان که به عنوان یکی از بزرگ ترین سازندگان بولدوزر، بیل مکانیکی و لودر در جهان شناخته می شود.
کمیته؛ کمیسیون، مجمع، انجمن، و کارگروهی که کاری را به صورت تیمی در یک مکان انجام می دهند. به سرگروه کمیته کمیسر گفته می شود. جلساتی که در کمیته تشکیل می شود کمیسیون گفته می شود.
کمیسیون Commission ، این کلمه که به هئیت، کمیته و انجمن ترجمه و برگردان شده است به مجموعه ای از افراد که در یک مکان به نام کمیته به گرد هم جمع شده باشند برای انجام یک کار مشترک و تیمی و گروهی گفته می شود.
کمیسر Commissioner ، رئیس و شخص هماهنگ کننده و ایجاد کننده ی اتحاد برای افرادی که به گرد هم آمده اند جهت انجام یک کار گروهی در یک مکان.
کمیز؛ نام روستایی در اطراف سبزوار، به مفهوم افراد متحد و کمک رسان به همدیگر که به گرد هم آمده باشند در یک مکان.
کامران؛ راننده یا ایجاد کننده رونق در یک مکان و مجموعه به هم پیوسته و متحد. اصطلاحاً به پادشاه و حاکم و مدیر یک مجموعه و مجتمع اطلاق می شود.
کامِرون؛ مکان و سرزمین یا مجموعه و مجتمع به رونق افتاده
کمونیست؛ طرفدار مرام اشتراکی و همگرایی و کمک رسانی به یکدیگر در یک مکان یا اقلیم و سرزمین.
کمپ camp مجموعه ی رفاهی مشترک در یک مکان با ترکیبی از امکانات مختلف در یک اردوگاه جهت استراحت. مثل رستوران، هتل، استخر، فضای سبز، سالن ورزشی، سینما و غیره
کمبوجیه Cambodia نام شخص یکپارچه کننده و متحد کننده ی سرزمین ها. شخصی که حاکمان سرزمین های مختلف را با هم در یک مجموعه ترکیب و جهت اداره مشارکت می دهد جهت ایجاد یک اتحادیه برای ایجاد امنیت رشد اقتصادی و غیره. کلمه بوجیه نیز در انتهای این کلمه منشعب از کلمه ی بودجه می باشد. که شخصی تحت عنوان کمبودجیه با دریافت باج و خراج عمل مدیریت و تعیین بودجه را برای آن سرزمین انجام می داده است.
کامبوج Cambodia ترکیب سرزمین های مشترک و قبایل به هم متحد شده و تحت مدیریت با عمل بودجه گذاری برای آن سرزمین
کمبریج Cambridge مجموعه ای از ترکیب دانشگاه ها و رشته های علمی مختلف در یک مکان جهت آموزش و تحقیقات تیمی و گروهی مشترک.
کمب شانه Comb ؛ ترکیب، اشتراک و اتحاد ساقه های چوبی یا هر جنس دیگر در کنار هم.
مبارزه combat . ایجاد سپردفاعی با ترکیب سر و دو دست و پاها در مبارزه برای جلوگیری از ضربه در ورزش های رزمی.
مشترک common ؛ به هم پیوستن. این کلمه هم خودش گویای تعریف خودش بر اساس کلمه کام می باشد.
ارتباط communication ؛ این کلمه که تحت عنوان ارتباط ترجمه و به زبان فارسی برگردان شده است از اون جهت می باشد که مقوله ی ارتباط به خاطر ترکیب شدن و به هم رسیدن افراد در یک مکان یا مجموعه با کلامی که از اعضای موجود در کام انسان است شکل می گیرد.
کامپوزیت composite مجموعه ای از ترکیبات ریز و کوچک مختلف در متالوژی صنعت هنر معماری کشاورزی ریاضی و شیمی و غیره. کاه گل هم یک نوع کامپوزیت محسوب می شود.
عدد مرکب composite number
کمپوست Compost مجموعه ای مرکب از بقایای گیاهی پوسیده شده و بقایای حیوانی تجزیه شده. یا Combos به مفهوم ترکیبات. کُمبی ترکیبی combi، کمبو ترکیبی Combo
کمپوت Compote مخلوط. در زبان فرانسوی واژه کمپوت به معنای مخلوط است. ترکیب میوه های مختلف از یک یا چند نوع میوه در یک قوطی.
کمپانی Company. تشکیلاتی کُمپَکْت شده که از شراکت و ترکیب مجموعه های مختلف و کمک رسان به همدیگر جهت انجام یک کار گروهی و تیمی در تجارت و صنعت و غیره در یک مکان ایجاد و ترکیب شده است.
تعریف غیر انطباقی برای کلمه کمپانی، اتحادیه می باشد.
کامپیوتر Computer انجام عملیات محاسبات با ترکیب و تجمیع دستگاه های محاسبه کننده در یک مکان کُمْپَکت شده جهت تسریع در انجام فرآیند محاسبه. با دریافت و پردازش اطلاعات و داده ها. یا مجموعه ای متحد و ترکیب شده از دستگاه های مختلف جهت انجام محاسبات در یک مکان.
کامپکت compact مجموعه ای به هم پیوسته و به هم متصل و متراکم و فشرده شده در یک مکان. کلمه پکت نیز منشعب از پاکت و باک به مفهوم یک فضا و مکان مستقل و جدا شده می باشد به گونه ای که کلمه ی باکتری به مفهوم تک یاخته نیز منشعب از این کلمات می باشد.
کمپرس و کمپرسور؛ مجموعه ای از قطعات مرکب و مشترک در یک مکان جهت ایجاد و اعمال نیرو و ایجاد فشار یا مجموعه ی ایجاد فشار. کلمه ی پِرِس در این کانسپت کلامی نیز به مفهوم نیرو قبلاً خدمت علاقه مندان به این مباحث توضیح داده است. پِرِس منشعب از مفهوم پارس پرسش پرستار و. . .
رنگین کمان؛ ترکیب و انتشار نورهای رنگارنگ و مستقل در یک مکان و در یک کمان
کامل complete، این کلمه هم بر مبنای کلمه کام گویاترین مفهوم را می رساند. مجموعه ای مشترک و ترکیب شده و به هم پیوسته و تکمیل شده در یک مکان.
( کمپ کمپینگ کمپانی کمک کمباین کمب کمپوت کمپوست کامپوزیت کامپیوتر کمبریج کمبوجیه کامبوج )
ریشه ی تمام این کلمات از کلمه ی کام و کُم منشعب گردیده است. کام در زبان فارسی امروزی مجموعه ای از ترکیب اعضای مختلف و در ارتباط و کمک رسان به یکدیگر در دهان می باشد مثل لب دندان زبان حلق و سقف دهان جهت ایجاد کلمات و انجام عمل تغذیه.
کُم کام شکم ؛ در مناطق جنوبی کشور ما برای کلمه شکم از کلمه ی کُم استفاده می کنند کُم و شکم به مفهوم ترکیب و اتحاد و اعضای به هم پیوسته ی امعاء و احشاء داخل یک مکان به نام شکم که باهم در یک مجموعه، مشغول انجام عملیات گوارش هستند.
اگر هم از زاویه ی رفتار و ذات حروف در قوانین نگارش و فلسفه پیدایش کلمات و آوایی که از محل صدورشان ایجاد می شود به کلمه کُم و کام نگاه کنیم آوای حرف ( ک ) از اتحاد و به هم پیوستگی مرکز زبان و مرکز سقف دهان ایجاد می شود و حرف ( م ) هنگام تلفظ از اتحاد و همبستگی هر دو لب یک آوای به هم آمده را نمایان می کند به طوری که زنجیر شدن این دو حرف ایجاد شده به همدیگر، این تصویر را در ذهن برای ما و در عالم واقع ایجاد می کند که اشاره به یک پدیده ی مرکب و به هم پیوسته از اتحاد اجزاء مختلف و دارای یک مرکزیت با اتحاد اعضا و اجزاء جهت انجام یک کار تیمی و گروهی را در یک مکان دارد
تفاوت کام و کُم در دو جایگاه متفاوت در وجود ما انسانها هم به خاطر ذات حرف ( آ ) در میان کلمه کام هست به گونه ای که در حین تلفظ و آوای کلمه کام، نمایانگر باز و بسته شدن فضای دهان هست که مجموعه اعضای دهان در ارتباط باهم جهت انجام یک مقوله دارای ورودی و خروجی برای عمل تغذیه و مکالمه را انجام می دهند. ولی در کلمه ی کُم نگارش به گونه ای است که فقط از مُصَوّت ها استفاده کرده است و همین مسئله گویای انجام یک عمل گروهی و تیمی در یک فضای بسته در عالم واقع را اشاره دارد.
به طوری که وقتی حرف ( ش ) با ذات رفتاری که این حرف در عالم واقع دارد به کلمه ی کُم افزوده می شود یک مقوله ی دارای شارش و دارای یک جریان جهت ایجاد سیستم گوارش با یک ورودی و خروجی در یک مکان سیستماتیک را در ذهن در عالم واقع تداعی می کند.
اگر هم از زاویه قانون چرخش حروف در غالب و پاتیل کلمات و جوشش مفاهیم از دل لغات و قانون حروف معکوس به کلمه ی کُم نگاه کنیم در دو جهت دو مفهوم را برای ما در یک سیستم دارای مکان برای ما آشکار می کند. به این صورت که اگر کلمه ی کُم و شِکَم را در مرکز کار قرار دهیم دو مفهوم مُک و مکش و کُمْپ و کمپرس را در دو جهت ولی در یک سمت برای ایجاد جریان و اعمال نیرو به این جریان در این کلمه ایجاد می کند. به همین جهت هم این روند قوانین در این کلمه این مفهوم را به ما می رساند که کلمه ی کُم نمایانگر یک سیستم زنده و پویا دارای یک جریان ورودی و خروجی را به ما نشان می دهد.
( در یک تعریف ساده و موازی غیرانطباقی برای همه ی این کلمات اینطور می شود گفت؛ مجموعه ا ی ترکیب شده و مشترک و متحد و کمک رسان به همدیگر در ارتباط باهم در یک فضا تحت عنوان کام جهت انجام کاری مشخص برای ارائه یک محصول زیبا و با کیفیت چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی )

کم علاوه بر معنی اندک در گویش دشتی به قیف هم گویند
«کم» ( به انگلیسی: Low ) نخستین ترانه از رپر اهل ایالات متحده آمریکا فلو رایدا و با همراهی تی - پین است. این ترانه به رتبه اول در جدول ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد ایالات متحده آمریکا رسید و به برترین تک آهنگ ۲۰۰۸ میلادی از نظر تجاری و عملکرد تبدیل شد.
...
[مشاهده متن کامل]

این تک آهنگ در چارت های ایالات متحده، کانادا، استرالیا و نیوزلند در رتبه اول و در چارت های، دانمارک، فنلاند، فلاندرز، اتریش و بریتانیا جزو ده ترانه اول قرار گرفت.

کم
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کم_(ترانه_فلو_رایدا)
( کُم ) در لری = تِکه
( کُم ) در لری = لَبه
دو نمونه با لهجه لری ثلاثی
کُمِ دِوریَ پِریدَ = لبه ی دُوری پریده است
ی کُمی اِز نُنَ بَده مُ = یک تکه از این نان بده به من
بخس
مقدار کم به زبان سنگسری
زنافر zenafer
واژه کم
معادل ابجد 60
تعداد حروف 2
تلفظ [kam]
نقش دستوری قید
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: kam، مقابلِ بسیار]
مختصات ( کَ ) [ په . ]
آواشناسی kam
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
کم ( کوچک، اندک )
ریشه هندواروپائی اسکرده - skerdh یا کم و کوچک در فارسی باستان کمن kamna ودر اوستا نیز کمنا ودر سانسکری کوترا kutra شبیه کوتاه در فارسی ودر انگلیسی کرت curt و cut و کارو carve هردو بمعنی بریدن و کوتاه کردن.
کزیده از فرهنگ هند واروپائی زبان فارسی، منوچهر اریانپور.
کوسه : به مجاز، کوچک. کم. اندک :
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خرد کوسه بود.
ادیب صابر.
در زبان پارسیِ میانه - پهلوی به ( شکم، بطن، معده ) ، ( کُمیگ ( کُمیک ) kumig ) می گفتند و هم اکنون نیز در اُستانِ پارس به شکم، ( کُم ) می گویند.
چنانکه در رویه هایِ 52 و 177 از نبیگِ ( فرهنگامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
کمکم
" کم" به معنی اندک ، قلیل از فعل ترکی " ekmek" که در کاربرد با پسوند اضافه " den" به معنی " از" ، به معنی "کاستن" ، " کم کردن " به کار می رود ، مشتق شده است. ( bir shey - den ekmek = از چیزی کاستن )
البته فعل " ekmek" در کاربرد مستقل ( بدون حرف اضافه یا پسونداضافه ) به معنای متضاد یعنی اضافه کردن ، افزودن ، کاشتن و… به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

از ریشه فعل " ekmek" به معنی کاستن ، کم کردن کلمات " ekem" ( یاekim ) به معنی اندک ، کاسته و…و " eksi" به معنی کم ، ناقص ، تفریق ، منها و… ( که از آن مشتقاتی چون eksilmek ، eksik ، eksiltmek ، eksiltim ، eksiklik و… به دست می آیند ) مشتق می شوند.
کلمه " ekem" با از دست دادن "e" به شکل "kem" در آمده است .
مشتقات از این ریشه :
kemelmek = کم شدن ، کاهش یافتن ، کاسته شدن و…
kemeltmek = کم کردن ، کاهش دادن

آستین
هوالعلیم
کَم : اندک ؛ ناچیز ؛متضاد زیاد
کَم: ( عربی ) : چقدر ؛ چند؛ ( اگر جمله سؤالی باشد )
کَم: ( عربی ) : چه بسا؛چه بسیار ( اگر جمله خبری باشد )
کوه بلند در زبان ملکی گالی بشکرد
کم: در پهلوی در همین ریخت ، نیز در ریخت کِم kem به کار برده می شده است.
( ( چو آن نامور کم شد از انجمن
چو در باغ ، سرو سهی از چمن. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 221. )

معنی کَم ( در عربی ) : چه بسیار، چقدر.
کلمه ای است که به دو صورت می آید یکی خبری که معنی ( ( چه بسیار ) ) دارد دیگری پرسشی به معنی چقدر و چند، البته اصل در ( ( کَمْ ) ) سؤالی است.
فَکَمْ یَا إِلَهِی مِنْ کُرْبَهٍ قَدْفَرَّجْتَهَا وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَهَا
...
[مشاهده متن کامل]

ای خدای من چه بسیار سختی هایی که گره گشودی، و اندوه هایی که برطرف کردی.
ﻗَﺎﻝَ ﻛَﻢْ ﻟَﺒِﺜْﺖَ ﻗَﺎﻝَ ﻟَﺒِﺜْﺖُ ﻳَﻮْﻣﺎً ﺃَﻭْ ﺑَﻌْﺾَ ﻳَﻮْم ( از آیه 259 سوره بقره ) ﮔﻔﺖ: ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﻧﮓ ﻛﺮﺩﻱ؟ ﮔﻔﺖ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ، ﻳﺎ ﻗﺴﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ.

کَم اشتریته هذه الکتاب؟
این کتاب را به چه مبلغی خریدی؟
در عربی ( کَم ) به معنی چه اندازه، چه مقدار، چه تعداد است که معمولا در اول جمله قرار میگیرد و جمله ما را سوالی می کند.
جزیی
کم در عربی به معنی چند یا چقدر است که یک کلمه پرسشی است
در زبان لری بختیاری به معنی
شکم. Kom
به ضم ک. شکم به گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس