کلکی

لغت نامه دهخدا

کلکی. [ ک ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به کِلک. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کِلک و کلکین شود.

کلکی. [ ک َ ل َ ] ( ص نسبی ) از روی حقه و مکر. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کَلَک شود. || شخص هرزه. ( فرهنگ فارسی معین ). هرزه گرد وهرجایی. ( ناظم الاطباء ). اهل فساد. زن تباه کار. زنی نابسامان. زن بدعمل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کلکی. [ ک َ ل َ ] ( اِ ) پری باشد که در بزم و رزم بر سر بزنند و به ترکی جیغه خوانند. ( برهان ). جیغه و پری که در بزم و رزم پادشاهان و جوانان خوش صورت و مردمان شجاع و دلاور بردستار و کلاه زنند ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کَلَل شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کلک
پری باشد که در بزم و رزم بر سر زنند و به ترکی جیغه خوانند.جیغه و پری که در بزم ورزم پادشاهان و جوانان خوش صورت و مردمان شجاع و دلاور بر دستار و کلاه زنند .

گویش مازنی

/kaleki/ از تپه های تاریخی ناحیه ی سدن رستاق واقع دراسترآباد

دانشنامه عمومی

کلکی ( به لاتین: Kələki، به ارمنی: Քաղաքիկ کاغاکیک ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان اردوباد واقع شده است.   کلکی ۴۶۳ نفر جمعیت دارد.
کَلَه در واقع همان قلعه در زبان فارسی است و کی تغییریافته واژه کوه است و کلکی یعنی قلعه کوه. [ ۱]
عکس کلکیعکس کلکی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کَلکی ( Kalki ) : یکی از خدایان تثلیث هندو ویشنو نام دارد . کَلکی در اساطیر دین هندوستان یکی از جلوه های دهگانه ویشنو برای خدمت رسانی به مردم می باشد .
از دیگر جلوه های دهگانه ویشنو در آیین هندو می توان به : ماهی، لاک پشت ، گراز ، موجود نیمه آدم و شیر ، کوتوله ، راما ، راما ( Ram� ) ی تبر به دست کریشنا ( Krishna ) ، بودا ( Buddha ) . اشاره کرد . بودا حکیم بنیانگذار بودیسم و کَلکی موعود آخرالزمان است که به اعتقاد هندوان برای اصلاح جهان ، شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید ظاهر خواهد شد .
...
[مشاهده متن کامل]

رجوع شود به ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، 1398: 34 )

کلکی ( سناتن درما ) و یا دین هندو
کلکی = کل، کی
کل = فردا
کی = کی، شاه ( کیقباد )
کلکی = شاه فردا
کلکی = امام مهدی
کی
کیهان
کیسان
کوشان
دهقان
دهگان = شهری

بپرس